میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

دوست بازیافته فرد اولمن

 

 

راوی (نویسنده) داستان را از فوریه 1932 آغاز می کند , روزی در ابتدای شانزده سالگی اش که در کلاس درس نشسته است و دانش آموز جدیدی به همراه مدیر مدرسه وارد می شوند. دانش آموزی با لباس های خوش دوخت و ظاهری آراسته که بعد از معرفی اش معلوم می شود که متعلق به یکی از خانواده های اشرافی و معروف و تاریخی آلمان است. آنها با یکدیگر آشنا می شوند و دوستی عمیقی بین آنها شکل می گیرد.

اما جامعه آلمان آبستن حوادث غریب و هولناکی است که نه آدم های حاضر در داستان توانایی پیش بینی ابعاد آن را دارند و نه آدم هایی نظیر من خواننده پس از گذشت این همه سال توانایی هضم کامل آن اتفاقات بعدی را...راوی که فرزند یک پزشک یهودی معروف و مورد وثوق در منطقه است این گونه از این وضع یاد می کند:

صهیونیست از هیتلر نام برد و از پدرم پرسید که آیا این شخص اعتقاد او به آلمان را سست نمی کند؟ و پدرم در جوابش گفت: به هیچ وجه. من کشور خودم آلمان را خوب می شناسم. می دانم که قضیه هیتلر چیزی بیش تر از یک بیماری گذرا نیست. چیزی مثل سرخک است که با بهبود وضع اقتصادی کشور از بین خواهد رفت. واقعاً فکر می کنید که هم میهنان کسانی چون گوته و شیلر , کانت و بتهوون تسلیم این مزخرفات خواهند شد؟...

 و ما در این کتاب (داستان- خاطره ) چگونگی تسلیم شدن این هم میهنان و همچنین سرنوشت این دوستی پاک و صمیمی را می بینیم.

***

این کتاب کوچک و روان , با آن پایان تاثیرگذارش را قابل توصیه به دوستان می بینم. آرتور کستلر (که قبلاً در مورد کتاب خوب و خواندنی ظلمت در نیمروزش نوشته ام) در مقدمه ای بر این کتاب آن را شاهکاری کوچک خوانده است و چنین می گوید:

درباره دورانی که جسدهای آدمیان را ذوب می کردند تا از آن ها برای پاکیزگی نژاد برتر صابون بسازند , صدها کتاب بزرگ و قطور نوشته شده است. اما یقین دارم که این کتاب کوچک برای همیشه جایی را در کتابخانه ها از آن خود خواهد کرد.

.

پ ن 1: مشخصات کتاب من; مترجم مهدی سحابی , نشر ماهی , چاپ پنجم زمستان 1390 , تیراژ 2000 نسخه , قطع جیبی , 112 صفحه , 2200 تومان

پ ن 2: از دوست عزیزی که این کتاب را به من معرفی نمود سپاسگذارم. خیلی وقت است که از ایشان هم خبری نیست.

پ ن 3: این پست را هم در خصوص اطاعت از اتوریته نگاه کنید اینجا

نظرات 15 + ارسال نظر
دیوانگی محض من یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ق.ظ http://pencilarezoo.blogfa.com/

پیداش کنم میخونمش

سلام

معمولن بعد از گذشت چند ساعت توی ذهن آدم گم میشه

فریبا یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:45 ب.ظ http://dorna53.blogfa.comhttp://

ممنون از شما

سلام
و به همچنین

[ بدون نام ] یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ


سلام.
رفتش توی لیست کتابها!
چون حجمش کمه می شه تو مترو خوند! ملت فشارم بدن چیزیش نمیشه!
آفرین برشما! شمما تخته گاز برو ما هم با پیکان می رسیم به بنز شما!

سلام بر رد فکر گرامی
تازه قطعشم جیبیه و با یه دست میشه جلوی چشم نگهش داشت و با یه دست دیگه میله رو چسبید... تازه اگه جمعیت پر و پیمان باشه احتیاجی به گرفتن میله هم نیست و با دست دیگه باید مراقب کیف بود

بنز کجا بود پراید وانته

زنبور یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام
حالا هی خرج رو دست ما بذار. توصیه شما رو که نمیشه رد کرد مثل نزول آیه میمونه
سمعا و طاعتا

سلام
خیلی ساده است کتابش... یه جورایی خاطره ایست که روی کاغذ اومده ....اما خب هنرمندانه هم هست
و اینا به کنار یه محتوای جالب توجهی داره
و کوتاه هم هست

نسیم دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ق.ظ http://delgapp.blogfa.com

سلام.
کتاب من رو یاد کتاب دیگری به اسم ناشناس در این آدرس نوشته کرسمان تایلور میندازه. داستان مشابهی دارند انگار.
اون کتاب هم با اینکه کم حجم بود آخرش تکان دهنده بود. من به سه نفر هدیه اش دادم. نمیدونم اونا رو هم تکون داده یا نه؟ :)

سلام
یه نگاهی به مطالبی که در مورد اون کتاب نوشته شده انداختم... کاملن درسته مشابهت شان به گونه ایست که به حق از دیدن یکی یاد اون یکی افتاد
اون نگرانی یک نگرانی عمومی است در هنگام هدیه دادن یا توصیه کردن... من که همیشه دچارشم

مهرگان دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ http://mehraeen.blogsky.com

دلمان کتاب جیبی هوس کرد!
در ذهن گم میشود بعد از چند ساعت!اما اگر از قضا قرار باشد چند ساعت بعد خیابون انقلاب باشی، بعید میدونم فراموش بشه!
البته قیمتش هم که نیم دلار بیشتر نیست و میشه خریدش!

ضمنا با خوندن پاسخت به چگونگی خوندنش توی مترو روده بر شدم از خنده!!!

سلام
آورین... خوب گرفتی...اونم خوب یادت مونده
البته تا برسی انقلاب قیمتش چند سنتی پایین میاد و این از برکات ... است. خداییش روزانه داره قیمت اجناس میاد پایین دیگه چی می خواین آخه؟؟؟
من همین کتاب رو دو دلار خریدم اول سال ... شش ماه گذشته و شما نیم دلار می خرینش...بده؟؟؟
...........
مرسی

مرمر دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ http://freevar.persianblog.ir

سلام.. کماکان میخوانم و لذت میبرم. اگر ایران بودم شما باعث میشدی یه کتاب خوان تمام عیار بشم. اما حیف اینجام:(

سلام
ممنون و به همچنین
منم اگه سوئد بودم زیر اون درختای پاییزی دیوانه می شدم ...
شایدم در کنار شمع زرد یکی دو تا انشعاب رنگی ایجاد می کردم مثلن شمع خردلی
اما خب حیف
......
ممنون

بونو سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ http://filmfan.blogfa.com/

این کتاب رو خوندم
کتاب گیرا و خوندنیه
از لحاظ سوژه هم که دلخواه این حقیر...
موفق باشی
بد جور اومدین ها (منظورمم روشنفکر - میلیونره!)

سلام
پس شما هم تایید می کنید قابل توصیه بودنش را
اگه به این موضوع علاقه دارید این کتابی که دوستمون بالاتر اشاره کرده هم توجه کنید: ناشناس در این آدرس نوشته کرسمان تایلور
البته اگه نخوندید
.............
اون از آرزوهای هر کسیه

مدادسیاه چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ب.ظ

سلام
میله جان در برلن (و شاید دیگر شهر های آلمان) در پیاده رو ها اینجا و آنجا بلوکهای برنجی ای گاه به تنهایی و گاه در دسته های چند تایی به چشم می خورد که اسم اشخاصی بر آنها حک شده است. اسامی متعلق به افرادی است که از خانه هایی در همان محل به اردوگاههای مرگ اعزام شده اند و دسته های چند تایی مربوط به اعضا یک خانواده است. اینها در واقع نوعی سنگ قبر در مقیاس کوچک حدود 10*10 سانتیمتری و یاد آور دورانی است که زمان وقوع اتفاقات کتاب پیشنهادی تو است.
خواهمش خواند.

سلام
من فکر می کنم آلمانی ها هنوز از شرمندگی اون اتفاقات خارج نشده اند ... و بنا هم نیست که فراموش کنند...و چه خوب...
ایشاللللا قسمت بشه بطلبه برم از نزدیک ببینم
...
فرد اولمن نقاش هم است ضمنن...

امیر پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:57 ق.ظ

فهرست شیلندر را دیده ام رغبتی دیگر برایم نمانده که تاریخ نحس هیتلر را بخوانم...
...
از مترو و چسبیدن به میله گفتید :)
اینقدر نگید . دوست ندارم همیشه تو چشمم باشید .
آخه گل رو که همیشه بو نمی کنن

سلام
به هر حال سلیقه است دیگه...
.......
اوه اوه من منظورم واقعن میله بود نه خودم
اتفاقن گل بعد از چند ثانیه بوش میره...یعنی عادی میشه
حق با شماست

hazhir پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:06 ب.ظ

سلام. الان من دارم آماده لذت بردن از دختر پرتغالی میشم. به محض اتمام چشم. این رو هم میخونیم.

سلام
خوش بگذره ... از عنوان معلومه که ترجمه خانم خرمی پور رو می خواهید بخونید... من در آینده ترجمه آقای بازیاری رو خواهم خوند تا ببینیم چه می شود

غریبه پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 02:41 ب.ظ

سلام
خوندمش. ظلمت در نیمروز را هم خریده ام که بزودی می خونمش. فعلن که سردرگمم. شنییر رو با اون زانوی زخمی تو خونه ش گذاشتم تنها تا هی به این و اون زنگ بزنه و التماس پس دادن ماری کنه و این وسط اومدم هواخوری علیرضا طالبی خوندم و داستان - خاطره ی اولمن. سطحش رو خیلی پایین دیدم فقط.

سلام
روایت دست اولی است از زمینه‌های شکل‌گیری و توفیق نازیسم در آلمان و از این‌جهت کار قابل اعتنایی است. سادگی‌اش شاید موجب سطح پایین جلوه یافتنش بشود... ظلمت در نیمروز هم داستان خوبی از زمان تسویه و تصفیه های استالینی است و خب از چند جهت از این کتاب بهتر است.
خوش باشید

آنابیس یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 08:18 ب.ظ

وای فوق العاده بود.
کاملا با کوستلر موافقم.این کتاب شاهکاری کوچک بود.
توصیفی زیبا از یک رابطه ی دوستی عمیق.امیدوارم همه در زندگیشون یه همچین دوستی نایب رو تجربه کنند.
+ وقتی که این کتاب ها رو میخونم واقعا باورم نمیشه که هنوز در میان ایرانی ها کسانی هستند که مجذوب عقاید هیتلرند! و فکر می کنند اگه اون سر کار میموند ایرانی ها زندگی بهتری داشتند!

سلام
با خودم گفتم الان درگیر کافکا شده‌اید
این کتاب خیلی ساده و گیرا بود... "گیرنده شناخته نشد" هم در همین مدار است... آن هم کوتاه و جالب است... و اما در باب قضاوت برخی از ما چه بگویم... به قول داریوش:
از دست عزیزان چه بگویم ؟ گله ای نیست. گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست.

اما راه چاره خواندن است و خواندن و خواندن...

مهرداد دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1397 ساعت 10:45 ق.ظ http://ketabnameh.blogsky.com

سلام
میله این کتاب معرکه بود،
فکرشم نمی کردم .
...
باید اعتراف کنم من هم با دیدن خاری کشورمان در سطح جهانی و زور امریکا بار ها به این قضیه که اگر هیتلر بود وضعیت جهان چه می شد و آیا بهتر می شد و این حرف ها فکر کرده ام.
امیدوارم تا این لحظه ازآن دوستی که این کتاب را به شما پیشنهاد کرده بود خبری شده باشد . اما خوشحالم که من از شما خبر دارم و از بابت این پیشنهاد متشکرم.

سلام
خوشحالم
گیرنده شناخته نشد هم جالب است.. در همین راستا... توصیه می‌کنم.
......
زیاد به آن قضیه فکر نکن تفاوت چندانی نمی‌کرد... از کوزه همان برون تراود که در اوست... به فکر محتویات کوزه خودمان باشیم که این تنها راه عزت‌مندی است.
موفق باشی
در مورد کتابهایی که الان در دست دارم می‌توانم مردی که گورش گم شد از حافظ خیاوی را توصیه کنم. جالب است.

ماهور شنبه 4 دی‌ماه سال 1400 ساعت 09:17 ب.ظ

سلام
کتاب خیلی خوبی بود ممنون ازت
قیمت کتاب بوده نیم دلار؟ البته الانم همین حدوداست
کتاب خیلی هنرمندانه و خلاقانه پر از احساسات و عجیب متاثر کننده بود
حتما باید یک نویسننده خیلی هنرمند باشد که در حجم کم موضوعی بسیار گفته شده را اینطور عمیق بنویسد بی هیچ جمله یا واژه ی اضافی ای
بعضی از صحنه های فیلم توی ذهنم ترسیم شدند
اشاره کردی به خاطره، این ماجرای زندگی خود نویسنده بوده است؟

سلام دوست کتابخوان من
چقدر کوتاه نوشتم!
خیلی متناسب با حجم کتاب بوده است ولی کار اشتباهی است! باید این کتاب را بدهم به پسرم بخواند. راستش ده بار تا الان در مورد هیتلر برایش توضیحات کامل داده‌ام که چرا باید با این تیپ عقیدتی مخالف باشیم ولی هنوز مقاومت می‌کند!
باید این کتاب و همچنین «گیرنده شناخته نشد» را بدهم بخواند.
قیمت کتاب بر حسب دلار در سرزمین ما نوسان زیادی دارد!! این کتاب را یک زمانی من 2200 تومان خریدم که نسبت به الان بسیار بسیار قیمت نازلی است اما توجه داشته باشید آن زمان دلار حدود 1000 تا 1100 تومان قیمت داشته است واین یعنی من بابت آن دو دلار پول داده‌ام. و این یعنی الان بابت این کتاب 60000 توان پول داده‌ام!!! درحالیکه این کتاب حدود 15 هزار تومان و همان نیم دلار قیمت دارد. همان سالی که من خریدم با صعود قیمت دلار قیمت این کتاب نیم دلار شد و این نشان می‌دهد که قیمتهای نسبی در ایران اصولاً همواره با خطا همراه است و همیشه ما را به اشتباه می‌اندازند!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد