میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

جفر و بحران

هفته گذشته چند انتقاد را یکی از دوستان به صورت ناشناس و خصوصی ، با استفاده ازگزینه "تماس با من" آن گوشه بالا سمت چپ، برای بنده ارسال نمود. ایشان لطف داشتند. ممنونشم. با یکی از انتقادات شدیدن موافق بودم و یکی را البته نقطه قوت وبلاگ می دانستم و در مورد سومی بی نظر بودم یعنی پنجاه پنجاه.

موضوع بحث من الان این انتقادات نیست ، دیروز با چند تن از دوستان طبق روال معمول خودمان دور هم جمع شده بودیم و گپ و گفتی بود.... از بحران اقتصادی اروپا و بحران کره شمالی و بحران سوریه گفتیم و رسیدیم به چیزی تحت عنوان بحران تماشاگران فوتبال ایران! ستاد حل بحران نبود قربان ... به هر حال این هم از محاسن جمع های ماست! البته موضوع بحث این پست آسیب شناسی جمع های اینچنینی نیست و حتا آسیب شناسی تماشاگران فوتبال... اما حالا که حرفش به میان آمد سربسته بگویم که از نظر من تماشاگران ایرانی از کودن ترین تماشاگران دنیا هستند و برای خودم دلایل و شواهدی دارم که فعلن بماند.

الغرض... حرف من اینها نیست. در جمع دوستانه ما ، بعد از تحلیل همه بحران ها ، صحبت به کتاب و کتابخوانی و نهایتن این وبلاگ رسید. یکی از انتقادات آن پیام را که خودم پنجاه پنجاه بودم را بازگو کردم (طبیعتن چون موضوع بحثم آن انتقاد نیست به خاطر طولانی شدن بیانش نمی کنم!) و نظر خودم را هم گفتم. دوستان هم نظراتشان را گفتند و نهایتن مسعود پرسید:

-          نویسنده پیام کی بود؟

قطعن این مطلب که چه فرقی می کند انتقاد کننده چه کسی باشد و باید به خود موضوع پرداخت و این حرف ها خیلی نخ نما شده است و جایش اینجا نبود لذا خیلی ساده حقیقت را گفتم که نویسنده ناشناس بود و مسعود دوباره پرسید:

-          یعنی تشخیص ندادی که نویسنده ، کدام یک از مخاطبان یا دوستانت بود؟

اگر غیب گو و رمال بودم هم نمی توانستم چنین کشفی داشته باشم حالا از هر نوع آن که در نظر بگیرید: رمال دولتی ، رمال غیر انتفاعی ، رمال ملی و... حالا که حرفش به میان آمد بگویم که از این بحث قدرت بی کران رمال غیر غیر انتفاعی و غیر ملی ، حالم به هم می خورد.انگار یه عده من را اوس کرده باشند... (دیگه مشخص است که بحث اوس و خزرج و قبایل مدینه نیست!)... این ملت که چنین چیزهایی را با دقت و حدت و شدت دنبال می کنند پاک آدم را ناامید می کنند. قرن 21 آمد و عن قریب می رود و بعضی هنوز فکر می کنند فلان فرقه ثروت و نفوذشان در دنیا را از انگشتر سلیمان کسب کرده اند و الان دنبال تابوت عهد زیر فلان جا هستند و خلاصه ایندیانا جونز نمی دانم چند را بازسازی می کنند ، آن هم با چه رگ گردن متورمی!

الغرض بحث من این قضیه رمل و اسطرلاب و رمالی هم نبود. خیلی ساده و مردمی گفتم که قادر به تشخیص نویسنده پیام نبودم. مسعود این بار گفت:

-          خاک بر سرت که مرا نشناختی!

مسعود رفیق دوران مزوزوئیک بنده است... چی می گن یک روح در دو بدن یا دو روح در یک بدن و این حرف ها! ولی خب چه عرض کنم ، تشخیص هویت آدم ها از روی نوشته هاشون شاید برای برخی امکان پذیر باشد،... اما رسمن همین جا بگم ، آقا من که برای اثبات کودنی خودم سند دارم (سندش هم این که مدت مدیدی در استادیوم های فوتبال به عنوان تماشاگر حضور داشتم) ولی حتا اگر کودن هم نبودم ، عمرن می توانستم از روی نوشته (حتا خیلی بلندتر از این پیام بلند) تشخیص بدهم که نویسنده متن چه کسی است.

دیگه از مسعود نزدیک تر که ربع قرن ، توجه کنید ربع قرن ، بحرانی نبوده در دنیا که در موردش حرف نزده باشیم. خلاص!

***

ولی انصافن هیچ کدوم از موارد بالا موضوع بحث من نبود! خواستم بگم از میان پنج گزینه زیر یکی را برای مطالعه انتخاب کنید و رای بدهید... یعنی فرض کنید می خواستید یکی از این گزینه ها را برای مطالعه انتخاب کنید، کدوم رو انتخاب می کردید؟ دقت کنید که این فقط یه فرض است و قرار نیست نویسنده این وبلاگ با شات گان دنبالتان بیافتد که حالا که رای دادی بیا بشین بخون و کامنت بده و بحث کن... نه! رای شما هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمی کند. البته اگر خواندید که چه بهتر... برای حل بحران ها همیشه وقت هست یا بهتره بگم همیشه برای حل ، بحرانی هست!:

1- انتری که لوطیش مرده بود    صادق چوبک

2- ترس و لرز                       غلامحسین ساعدی

3- خانه ادریسیها                  غزاله علیزاده

4- شازده احتجاب                 هوشنگ گلشیری

5- کوزه بشکسته                  مسعود بهنود

...................

پ ن 1: الان که مطلب رو می خوام قرار بدهم در وبلاگ می بینم بحث اصلن اینها نبود ، بلکه می خواستم ادامه سفرنامه را بنویسم و اشاره کنم که تشخیص عکس مقصد اول را که در پست قبلی گذاشته ام ، جایزه دارد! همین. 

توجه: بخش نظردهی از این پس تاییدی نمی باشد. در صورتیکه تمایل به عمومی شدن نظر ندارید از گزینه تماس با من استفاده نمایید.

نظرات 29 + ارسال نظر
ققنوس خیس شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:36 ق.ظ

یعنی ما هم که مدت مدیدی تو استادیوم های فوتبال فحش دادیم آدم کودنی به حساب میایم؟
البته من این نظر رو قبول ندارم!
به نظرم برعکسه! آدمایی که نمی تونن هیجان فوتبال تو استادیوم رو درک کنن.... حالا نه اینکه آدم های کودنی باشن، ولی حداقلش اینه که آدمایی هستن که نمی تونن هیجان فوتبال تو استادیوم رو درک کنن! :)
ارادت

سلام
بالاخره برای این که کامنت از دوستان قدیم بیرون بکشیم باید به در و دیوار بکوبیم!
اما وقتی از یه جمع صحبت می کنیم و میگیم "تماشاگران" ، کلیت و برایند اونا مد نظر است وگرنه ممکنه و قطعن هم هست که همین الان هم در این جمع آدم های هوشیاری وجود داشته باشند و تشخیص بدهند که چه شعاری در چه زمانی باید داده شود ولی ...ولی الان می بینیم که تماشاچی عملن باعث تخریب تیم مورد علاقه اش می شود: پرسپولیس پارسال نمونه اش
و همین استقلال و تراکتور در بازی آخر آسیایی نمونه دیگرش.
....
وگرنه من الان هم اگه پا بده خودم هم میرم ... اما بازم معتقدم شعارها اصلن هوشمندانه نیست و اصلن باعث بهبود عملکرد تیم ها نمیشه... به صورت تجربی می گم که قدیم وضعیت در این زمینه خیلی بهتر بود.

دیوانگی محض من شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ب.ظ

واقعا بعضی وقتا میایم اصل مطلب ول میکنیم گیر میدیم به فرعیات اخه چه فرقی داره مهم حرفی که زده شده من 1 و 4 خوندم

سلام
الان شات گان واجب شدم
پس کو رای؟

ند نیک شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:07 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

من هم دنبال تعطیل چگونه گذراندید 2 بودم. از اول این داستان هم حت ی لحظه فکر نکردم نویسنده پیام مسعود است و همین طوری اسمش تو این نوشته چندین بار تکرار شده است
راستی سلام
البته میشد بپرم اون بالا ی فاصله بزارم سلامم را بچسبونم. اما من که عادت بهش ندارم. میدونم شما همه پاسخهاتون سلام داره.

سلام
آن هم به موقعش...
پیام مسعود را مگر شما هم دیدید؟
راحت باشید
ممنون

بی نام شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:13 ب.ظ http://7926062.persianblog.ir

در مقوله کتاب قایل به قیاس نیستیم ما! اما غزاله از همه خوشکلتر بود مرحومه، مرگشم دراماتیک بود، پس با اینکه نخوندمش رایمو میدم به ادریسیها

سلام
اما در هنگام انتخاب ناچارن باید به گونه ای گزینش کرد. اما ممنون که در هر صورت انتخاب نمودید و چراغ اول را روشن نمودید:
ادریسیها 1

پری ماه شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:09 ب.ظ

ترس و لرز

سلام
ممنون
ترس و لرز 1

ناصز شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:11 ب.ظ http://kheradepuya.blogfa.com

سلام
همون شازده احتجاب
من تو کتابخونه دارم کتابو هنوز در اسارته باید آزادش کنم اگه خدا دلش بخواد.

سلام بر ناصر گرامی
به امید آزادی تمام اسراء
شازده احتجاب 1

مدادسیاه شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:20 ب.ظ

سلام
میله جان انگار تریسترام شندی اثر کرده!
با فاصله ی زیاد شازده احتجاب.
راستی، بعید می دانم ما ایرانی ها در چیزی از فضایل یا رذایل سرآمد همه ی ملت ها باشیم.

سلام
من قبلشم یه کم اینجوری بودم و دلیل ذوق زدگیم نسبت به اون کتاب هم یه خورده به همین قوم و خویشی برمی گشت اما به هر حال خلاصی از تریسترام هم ظاهرن سخت است!
من هم بعید می دانم! و یه خورده در نوشته در این زمینه اشکال هست.گویی من سالها تمام استادیوم ها را تجربه کرده ام!!!!!! لذا صفت تفضیلی و عالی به کار بردن غلط بود.
ممنون
شازده احتجاب 2

شادی بیان شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:56 ب.ظ http://neveshte-jat.blogfa.com/

رای اگر به شمار بیاید! باید مسئولیت ایجاد کند اما از آنجایی که، این جایی که ما زندگی می کنیم، رای عموما به شمار نمی آمده است، لذا چندان نمی شود به این حرفتان که رای ما مسئولیتی برایمان ایجاد نمی کند خرده گرفت. اما چون در تضاد با باورهای شخصی من است ترجیح می دهم در چنین انتخابات غلط بنیانی شرکت نکنم، البته موضوع بحث من اصلا این حرف ها نبود، می خواستم بگویم اگر کوتاه بنویسید بدم نمی آید بدانم مسعود بهنود در کوزه ی بشکسته اش از چه نوشته است.

سلام

برای تمرین مسئولیت پذیری چه کار باید کرد؟ شاید با همین حرف ها یک اپسیلون در همین زمینه کتابخوانی رفتیم جلو , شایدم نرفتیم لذا در این پنجاه پنجاه , بهتر است طرف مثبتش را نظاره کنیم. البته این بحث جواب بحث شما نبود می خواستم بگم که بله با این چند کتابی که در موردش هنوز ننوشته ام بد نیست کوتاه تر بنویسم
ممنون
کوزه بشکسته 1

منیر شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:22 ب.ظ http://dastnam.persianblog.ir/

عکس پست پیش رو بگم کجاست ؟ واقعن بگم ؟ جایزه ش رو دوتا کنید . چون من جوری جواب میدم که اگه شکستم بخورم پیروزم (:
ایران است عمو ! ایران !
جایزه دوم مال من ! ندید پسندیدم . مرسی.
...
پس من که اصلن نرفتم استادیوم برای تشویق هیشکی ، خیلی ناکودنم ؟ چه خوب ! تقریبن مطمئن بودم کودن نیستم ولی هرگز نمی دونستم چرا ؟ مرسی که دلیلش رو گفتید (:
و اینکه عکس پست پیش رو ندیدم یعنی که چی هستم ؟ کم بین ! دوربین !دیر بین ! یا اصن نبین ؟ همین که نشانه کودنی نیست خودش خوب است .
...
یک انتقاد نچندان بلند بالا خیلی هم کوتاه پایین عرض کنم خدمت تون :
اینکه من کودنم ! اینکه من اسکلم ! این که خرفهم م کنید ! اینکه ...
اینا یعنی شکست نفسی ؟ یعنی که با خیال راحت هی از قلمتون تعریف کنیم و مطمئن باشیم شما خود شکنی و به قول خودت باد نمیکنی ؟
ما که همه جا گفتیم شما خوب مینویسی ... دیگه این تعارفات چیه ؟
کودنی نشانه هایی داره . مث بیش فعالی . هر بچه شیطونی رو مارک بیش فعال بش نمیزنند عموجان ! مثال رایج عرض کردم تا روشن تر بشه حرفم.
القصه از این جور شکست بندیها هیچ خوشمان نمی آید . واقعن قشنگ نیست
...
در عوض این پست بامزه بود .
...
کوزه بشکسته رو لازم نیست بخونید . من خوندمش . خیلی هم دوسش داشتم .
همون انتر ... بد جوری چشمک میزنه .
...
مرسی که با شات دان ما را تهدید نمیکنید . به گمانم شات دان را برای انتخابات پیش رو لازم دارند آغایان ... از همه نوعش را ...
...
پیرشٍوی برار .

سلام
خانوم قبول نیست شما تقلب کردید از اونجایی که من چندبار گفته بودم که دیگر خارج گردی بس است برایم و بهتر است مدتی به درون نگاه کنم!
...
البته نمی توان از گزاره "اسکاتلندی ها خسیس اند" نتیجه گرفت که غیر اسکاتلندی ها سخاوتمند هستند! می شود؟
عکس پست قبل به تعداد انگشتان دست بیشتر بازدید نشده بود! بالاخره باید ترفندی زده می شد!
...
ممنون.درسته.زیادش قشنگ نیست.باد معکوس است!!
...
ممنون. خیالتون راحت
...
ای بابا!
...
خیلی فکر کردم دیدم خودکشی به هر حال روش مورد پسندم نیست.
...
یعنی از این پیرتر!
.........
انتر 1

منیر شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:23 ب.ظ

سلام گفتم ؟ نگفتم ؟ انگاری نگفتم
ببخشید سلام .

زنبور شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 ب.ظ http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام
اول اون پی نوشت: فکر کنم طرفهای شهرکرد و اون طرفا باشه.
شازده احتجاب رای من

سلام
ممنون. خیر در استان چهارمحال بختیاری نیست.
شازده احتجاب 3

نسیم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ

سلام. عکس نوشته قبلی خودش جایزه است بسکه حس خوبی به من داد. مرسی.
بدون اینکه بلوف بزنم اون کوه ته ای سمت چپ عکس که روش ناهموار داره اینقدر برام آشناست که نگو ولی از پیریه دیگه :) یادم نمیاد کجاست. اگر دیار شما نباشد اطراف یزد و کرمان باید باشد. درختها چی اند؟ بادام؟

سلام
آفرین ...ای ول...دمتان گرم

اگر در دیار یانکی ها چاقاله بادام یافت می شود از طرف میله برای خود دو سیر جایزه بگیرید. بله بادام هستند
دیار ما هم پر از شکوفه بادام بود امسال...مثل حیاط خانه پدری در تهران.
اما در خصوص استان:
استان یزد و کرمان و اصفهان هم نیست.

zmb شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:49 ب.ظ http://www.divanegihayam.blogfa.com/

انتری که لوطیش مرده بود را باید همه بخوانند، هر چند همه ی کتاب ها را باید همه بخوانند!
همه ی این حرفها که نمی خواستید بگویید حرف های گفتنی بودند
و سلام...

سلام
همه نمی رسند همه کتابها را بخوانند پس به قدر تشنگی...
نقدن یکی از حرفها دچار لغزش شده است بنیانش.اما ممنون.
...
انتری که لوطیش مرده بود 2

منیر یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ق.ظ

اسکاتلندی هم اگر بودید جایزه من درست بود . جایزه منو بدید برم .
...
منتظر بودم بپرسید شات دان دیگه چیه .(:
خوب شد نپرسیدید
منظور همان شات گان مات دان بود ((:
...
بله پیرتر . پیر و تندرست .

سلام
کجا حالا؟ تازه به جمع وبلاگ نویسان برگشته اید! یک تریسترام شندی به عنوان جایزه برای شما به زودی توسط یکی از دوستان آورده می شود.
...
من خودم تفسیری از شات دان نمودم و بر مبنایش جواب دادم!
...
ممنون

که یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ق.ظ

سلااااااااااااااااام میلهههه
خوبین؟ خوشین ؟ سلامتین؟ چه خبر احوال؟

من به ترس و لرر رای می دم. بی خود و بی چهت.
اصلن عشق می کنم میام اینجا می بینم رای گیریه!

سلامممم کهههههههه
ممنون...هستم!
خبر این که جاز و عروس فریبکار رو خوندم و منتظرم فرصتی دست بدهد و بنویسم
....
ترس و لرز 2

بونو یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:53 ب.ظ http://filmfan.blogfa.com/

سلام
پیشنهاد من گزینه 1 و 2 هستش
راستیاتش با شازده احتجاب نتونستم ارتباط برقرار کنم...

سلام
الان من با دو رای چه کار کنم!؟ رای شما را می گذارم به حساب چوبک و رای خودم را هم می گذارم به حساب ساعدی تا بالاخره هر دو رای به حساب بیاد
ترس و لرز ۳
انتری که لوطیش... ۳

خزنده یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:52 ب.ظ

دلیل نمی خواهد. بکوبی بروی استادیوم دو ساعت توی ترافیک، سر جمع پنج شش هزار تومن پول بلیط و پارکینگ بدهی و تفتیش بدنی ات بکنند تا اعماق درون ته،‌آن هم چهار بار. آنجا هم فندک برای سیگار را یواشکی در بیاری که کسی نبیند. هزار جور فحش هم بشنوی و تهش هم تیمت افتضاح بازی کند و ببازد!! مگر می شود کودن تر از این هم بود؟

اسم چهارمین رمان خیلی آشناست. ولی اگر با شات گان بیفتی دنبالم شاید دومی را خواندم. شاید هم به مرگ راضی شدم آخر رمان ایرانی....
البته نوابغی داریم بین نویسنده های وطنی. مشکل آلرژی بی مورد من است برای خواندن رمان ایرانی

سلام
خب البته اگر تیم خوب بازی می کرد می شد همه اینها رو به جون خرید... ولی خب دوران بدیه الان... گندشون بزنند. این پول هایی که از حساب ما می گیرند من یکی که راضی نیستم! البته کسی هم به رضایت من کاری نداره! طرف چند صد میلیون می گیره باز می گن اجاره خونه و چک و مک و ...!!
آقا یه فکری به حال آلرژی بکن... من دارم لوراتادین می خورم... اگر نخونیم نویسنده حرفه ای به وجود نخواهد آمد و داستان خوب هم نخواهیم داشت و از این حرف ها... حالا رایت رو حساب می کنم که از همین جا شروع کنی
ترس و لرز 4

پرتابه یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:49 ب.ظ http://partabeh.com

سلام حسین جان
وقتت بخیر...
من یکی از اعضای پرتابه هستم.
می دونی بعضی وقتا یه سری حرفا هستن که نه می شه تو وبلاگ نوشتشون ( یعنی به اندازه ی یه پست وبلاگ نیستن) و نه دوست داری از بین برن...
من اومدم بهت بگم که پرتابه دقیقا جائیه واسه این حرفا یعنی می تونی تو پرتاب های 198 کاراکتری همه ی حرفای مینیمالت رو بنویسی
ما تو پرتابه کپی پیست نمی کنیم و خوشحال میشیم که تو هم بیای تو جمع ما و از نوشته هات بهره مندمون کنی...
منتظرتیم
http://Partabeh.Com

نسیم دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:30 ق.ظ

سلام. چون خیلی تشویق کردین اعتماد به نفسمان زد بالا احیانا سمنان نیست؟
ضمنا میله کو چاغاله؟ (هایکو سرودیم)
ای دنیا.

سلام
سمنان هم نیست
جدن نیست؟؟؟؟ پس راست می گن آمریکا در حال فروپاشیه
رای فراموش نشه!

سرونار دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام
فکر کنم شازده احتجاب از اونایی باشه که لازمه خونده بشه گرچه می دونم این رای گیری فقط برای نوبت خوندنه وگرنه شما که همه رو داری و می خونی فقط کوزه بشکسته رو نداری که اونم من بهت میدم

آخرش نفهمیدم بالاخره موضوع بحث چی بود؟!!!!

سلام
من که نفهمیدم بالاخره رای دادی یا نه!!؟ این به اون در!

آنتی ابسورد دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ق.ظ

سلام
×با شور و آفرینش شور در ورزشگاههایی که خودم حتی یکبار هم در آن حضور نداشته ام موافقم! شوری که به این دلیل همیشه مرا منع کرد از حضور،که نبود و همواره جایش خالی بود!
شور و شعور و آفرینششان را در ورزشگاه آزادی ببین و قیاسش کن آن را با شور و شعور ورزشگاه های انگلیس،فی المثل.هایبوری و اولترافورد و ...
خلاصه بنده در این حضور نه شوری می بینم و نه شعوری،نه خلقی و نه آفرینشی! (مگر اندکی!)هر چه هست ضد آن است!.پای تلویزیون آدم خوابش می برد و در ورزشگاه هم آدم حس میکند سرکار است و قالش گذاشته اند! بنده مدت هاست از تماشای این ضد فوتبال های وطنی استعفا کرده ام!
××نوشته ات جالب توجه بود رفیق.
سپاس

سلام
آقا یه بار باید ببرمت استادیوم. یک کلام.
البته زمانی که وضع تیم ها روبراه تر بشه ققنوس رو هم می بریم ...عمرن بذاریم خوابت ببره!
ممنون
رای؟؟

فرزانه دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
یکی از علت های وجود این همه بحران ، کار آفرینی برای کسانی است که مدیریت بحران خوانده اند یا مثلاً یک دوره مثل اون را گذرانده اند. دیگر اینکه آجیل محافل هم تامین می شود ... ولی خوب دست های پنهان هنوز دارند سیاه کاری می کنند

رای من شازده احتجاب گلشیری است در مورد این شات گان هم بجان می خرم

سلام
اتفاقن بروبچ محفل توپیدن که کی ما این همه حل بحران کردیم که حق با اونها بود اما خب مطلب طنز است دیگه! همیشه که نباید خودزنی کرد!
خوشبختانه دست من که روست در این زمینه!
ممنون
شازده احتجاب 4

ثمین دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام. شازده احتجاب. ممنونم

سلام
ممنون از شما
شازده احتجاب 5

اعظم دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 ب.ظ http://pinkflower73.blogfa..com

سلام
شازده احتجاب

راستش مدتی پیش یه پستی نوشتم برای روزگار که مخاطب خاص داشت.مخاطبم هرگز کامنت آشکار نمیذاره.گاهی خودم ازش اجازه میگیرم و تکه ای از کامنتشو اشکار میکنم.بعد یه بنده خدائی با نام روزگار جوابمو داده بود که :آره تو اینو واسه من نوشتی و...شاید باورتون نشه اما سریع فهمیدم نویسنده کامنت کیه و مستقیم رفتم سراغ وبلاگش و...اما از کجا فهمیدم؟از ادبیاتی که بکار برده بود.ادبیاتش مختص خودش بود.یه بار دیگه هم همین بلا رو سرم آورد بازم شناختمش...حالا این روزگار قلابی رو شاید فقط 6-7 ماه باشه که میشناسم.
اما در مورد مسعود شما !!! با توجه به ادبیاتش نشناختیدش؟

سلام
مسعود به نسبت من باهوش است همچنین در موقع نوشتن آن گونه که حرف می زند نمی نویسد. ماهی است... لیز است.
.........
ممنون از رای
شازده احتجاب 6

کهکشان سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:48 ق.ظ http://galehje1234.blogfa.com

صادق چوبک...کسی نگفت اون عکس مال کجاس....

سلام
امروز پست مربوطه که حاوی جواب است را می گذارم. نه کسی جواب را نداد چون بسیار سوال سخت و غیر استانداردی بود...
...
انتری که لوطیش... 4

*************************************
پایان رای گیری:
1- شازده احتجاب
2- ترس و لرز
پشت سر هم خوانده خواهد شد.

ثمین سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام. میشه لطف کنید برنامه خوندن رو دقیق تر بگید! منظورم از نظر زمانی هست.

سلام
احتمالن از الان تا زمانی که مطلب این کتاب ها را بگذارم وقت زیادی دارید. چون علاوه بر جاز و عروس فریبکار چند پست دیگر هم خواهم نوشت و لذا حداقل دو هفته تا سه هفته زمان دارید... این وسط یک استراحتی هم خواهم داشت...موفق باشید

درخت ابدی چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:30 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
این متن رو می‌ذارم به حساب ستایش از دوستی و رفاقت.
من 1 و 4 رو خوندم. جفتشون کارهای خوبی هستن.
با این حال، 4.
آزادی کامنت‌دونی هم مبارک.

سلام
آره رواقعن رفاقت و دوستی نیاز به ستایش هم دارد...
ممنون درخت جان

امیر جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام
به اونی رای میدم که بیشتر به گوشم خورده :
شازده احتجاب
فعلا که تو فاز رمان ایرانی نیستم


سلام

امیر جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:46 ب.ظ

آه حواسم نبود رای گیری تموم شده :)
مگه شازده احتجاب چن صفحه بود که تا پاسی از شب همش خوانده شد ؟

سلام
الان دم دستم نیست...ولی کمتر از صد صفحه است... ولی معرکه است علیرغم سختی خواندنش...البته سخت سخت هم نیست فقط در ژانر سیلان ذهن است و زمان در هم ریخته

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد