میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

انتخابات کتاب و مصایب زندگی در غرب وحشی

تا یکی دو روز دیگر مطلب بعدی نوشته خواهد شد. علت تاخیر از قطعی تلفن به مدت ده روز گرفته تا برد شیرین یک تیم بر یک تیم دیگر تا تمدید مذاکرات و خرابی ماشین و صاب ماشین و امثالهم بوده است. فقط در باب اولی بگویم که روز اول بر این گذشت که مطمئن شویم قطعی از داخل ساختمان نیست. روز دوم زنگ زدیم و اعلام خرابی کردیم. روز سوم آمدند دیدند و رفتند. روز چهارم گفتند تا فردا اگر وصل نشد به این شماره زنگ بزنید. روز پنجم همه قضایا را به آن "شماره جدید" توضیح دادیم. روز ششم آن "شماره جدید" کشف عجیبی نمود: شماره ما سر کوچه دایر بود اما در مجموعه دو کابل ده زوج که از سر کوچه تا ساختمان ما آمده است هیچکدام مربوط به شماره ما نیست و همه این بیست خط, دایر و متصل می باشد!! خودمانی بخواهم توضیح بدهم معنایش می شود این: یا قبل از این ما به وسیله امداد غیبی در شبکه مخابرات حضور داشتیم و هر ماهه قبض مربوطه را می پرداختیم یا این که به صورت خودجوش سیمهای مربوط به خط ما توسط شماره دیگری چپو شده است. روز هفتم ما استراحت نکردیم بلکه پاس داده شدیم به ماموری که می بایست جهت کابل کشی می آمد. روز هشتم هم ایشان نیامد. روز نهم آمد اما خط نیامد. روز دهم کابل مربوطه تا این طرف در پارکینگ آمد و ما خودمان از سر کار که برگشتیم, دندمان نرم اتصال را برقرار نمودیم... و زیر لب زمزمه نمودیم که ما بدون این که مهاجرت کنیم در غرب وحشی به سر می بریم!  

****

1-      آینه های دردار  هوشنگ گلشیری

در فرودگاه لندن, بر نیمکتی هنوز خوابش نبرده بود که صداهایی شنید, دستی هم به شانه اش خورده بود. دو پاسبان بودند, بلند قد, یکی با تاکی واکی و آن یکی که, دست بر شانه اش گذاشته بود, پرسید: اینجا چرا خوابیده ای؟

این کتاب در سال 1370 نوشته شده است و به مسائل داستان نویسی در مملکت و لزوم ماندن یا رفتن از وطن پرداخته است.

2-      حیاط خلوت  فرهاد حسن زاده

شریفه که آمد, آشور خواب بود. طاق باز افتاده بود وسط تخت آهنی و از شکاف لب های نیمه بازش خرناسه می کرد. تکه نخی, چسبیده به ریش و سبیل درهمش, با هر نسیم داغ نفس می لرزید و تکان می خورد. کمر شریفه تا خورد و تکه نخ را از صورت آشور جدا کرد. عقب کشید و نگاهش کرد.پیدا بود خواب آشفته دیده...

این کتاب در سال 1382 چاپ شده است و نامزد دریافت جایزه رمان اول گلشیری بود...موضوع رمان بازگشت چند دوست آبادانی به شهرشان و پیدا کردن رفیقی که هیچگاه از آبادان خارج نشد و... رمانی که ظاهرن به قدر لیاقتش قدر ندید و مورد توجه قرار نگرفت.

3-      رویای تبت  فریبا وفی

شیوا! بلند شو که گند زدی. همیشه من گند می زنم, ایندفعه نوبت توست. کی باور می کرد شیوای متین و معقول این کار را بکند. یک لحظه انگار همه زیر فلاش دوربین خشکمان زد. حالا می فهمم که همه یک جور تعجب نمی کنند...

این کتاب اولین بار در سال 1384 به چاپ رسید و برنده جایزه بنیاد گلشیری و برنده لوح تقدیر جایزه مهرگان ادب گردید. داستان تا جایی که دستگیرم شد به تقابل منطق و عشق و سست شدن پایه های خانواده می پردازد.

 

نظرات 21 + ارسال نظر
یک دوست شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام,عجیبه منم دو هفته پیش دقیقا مشکل شمارو داشتم ولی تو کرج,از خط تلفنی که 1.5 سال به نت وصل میشدم یک هفته قطع شد و بعد از رفت و آمد زیاد و تماس با 117 برای اعلام خرابی و بصورت خودجوش ثبت نشدن در کامپیوتر مخابرات,مامور مخابرات محترم گفت سیم ورودی به ساختمان اشتباهه و باید از پریز داخل خونه Loop کنم!!!! بعد از اتمام کارش تو خونه طلب 20 هزار تومان کرد برای اینکار و اونجا بود که اون روی بنده بالا اومدو......
کتاب گزینه 3

سلام
عجیب نیست! چون منم الان چند ماهه که توی کرج هستم
جالب اینجاست که وقتی از مامور مخابرات می پرسم چطور همچین چیزی ممکنه اتفاق بیفته فرمودند احتمالن چون قطع بوده فکر کردند که خالیه و...گفتم مومن این که قطع نبود فردای روزی هم که قطع شد به شما خبر دادم یعنی توی همون چند ساعت قطعی زدند توی گوشش!!!!
اگه طلب پول می کرد که واقعن اون روی اجداد طاهرینم بالا میومد بدجور!!
.......................
رویای تبت 1

زهرا م. م شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ق.ظ

از مجموعه داستان ابزورد بی تلفن, در 10 روز
نامبر طوووو

سلام
خب واقعن بی معنا شده است
......
حیاط خلوت 1

raha شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:19 ق.ظ http://asentrayeman.persianblog.com

همیشه پیگیر پست های جدیدتان بودم و خواهم بود حتی اگر با تاخیرتون همراه باشه
از توضیحاتی که دادین شماره ۲ بیشتر به دلم نشت!
سپاس

سلام
ممنون لطف دارید...پست بعدی حتا اگه خوب نباشه از الان اطمینان می دهم که کتاب خوبیه
.......
حیاط خلوت 2

مهرداد شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:13 ق.ظ

سلام.اصولا اینجا این یه قانون شده که هرچند ماه استفاده نکردن از خطی که باهاش میرم نت قطع میشه وجالبه که وقتی میرم مخابرات با روی گشاده میگن 2ساعته وصله و وقتی بعد چند روز وصلش میکنن بعد چند وقت همون آش و همون کاسه؛فکر کنم با این اوصاف من از اون مهاجرای قدیمی و استخوندار و زخم خورده غرب وحشی ام اگه توی اقامت مشکل خوردی بیا پیش خودم هرچی باشه ما اینجا برای خودمون یه حیاط خلوت استیجاری داریم‏;‏‏)

سلام بر السابقون السابقون
چهار پنج سال قبل وقتی برای اولین بار در این ساختمانی که الان مجدد بهش برگشتم ساکن شدم، اولین ساکن آپارتمان بودم...تقریبن هر ماه یک بار تلفن ما قطع می شد چون موقع نصب تلفن های همسایه ها مامور مربوطه گند می زد
جالب اینه که یه ماه که قطع نشد من یادم رفت قبضو پرداخت کنم که بلافاصله یکی دو روز بعد از اتمام مهلت پرداخت ماموران غیور تلفن رو قطع کردند!!!!
الان جاشه بگم ای تو روحت خوزه آئورلیانو...
...........
الان رایتان را به حیاط خلوت منظور کنم!؟

سمره شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:45 ب.ظ

رویای تبت

سلام
رویای تبت 2

سمره شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:48 ب.ظ

البته رای دهی من به رویای تبت دلایل کتابخانه ای داشت
راستی میله جان یک مطلبی باید نوشته بشه به اسم معضل 3فا8/62
سه فا هشت
کتابهای رمان ایرانی باریک وبسیارزیاد درکتابخانه که به سختی میشه پیداشون کرد

به هر حال با توجه به قضیه آخرالزمان این هم دلیل خوبی است. ظاهرن چاپ جدیدش قیمت نجومی دارد!!
هووووم...معضل بزرگی است البته گاهی خودش مزیتی است

پری ماه شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 04:02 ب.ظ

سلام بر میله پر تلاش
حیات خلوت را بخوان ببینیم چطور است که ما هم بعدن بخوانیم.رویای تبت از نظر فرم و ساختار خوب است اما خیلی زنانه نوشته شده و فکر میکنم جذابیتش برای ما زنها بیشتر به دلیل ملموس بودن احساسات و عواطف شخصیت های اصلی داستان باشد.

سلام بر دوست کتابخوان
اتفاقن موقع گذاشتن گزینه حیات خلوت یاد پرسه زیر درختان تاغ افتادم و نظر شما و محسن رضایی و اینا از شما چه پنهون خودم هم بدم نمیاد همین رو بخونم! البته در مورد گزینه سوم هم کنجکاو شده ام...راستش پریروز پسر بزرگم (سیخ بدون کباب) یک تستی روی من انجام داد و نتیجه اش این شد که ذهن من 60 درصد زنانه است
.......
حیاط خلوت 3

سمره شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 04:37 ب.ظ

ببخشید
سلام یادم رفت
سلام
خجالت

شما در واقع با گذاشتن کامنت سلام کرده اید...من جواب سلامتان را می دهم.

سمره شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 07:38 ب.ظ

سلام
آقا اجازه
مارویای تبت راخواندیم
راستش چندوقت بودرمان ایرانی نخوانده بودم خوشحال شدم نویسنده زن ایرانی چنین رمانی نوشته -یعنی راستش انتظار انقدرخوب بودن رونداشتم-ترغیب شدم از خانم وفی بازهم بخوانم ...ممنون بعدکه نوشتیدماهم شایدبیاییم چیزی بگوییم
خوب بود آقا

سلام
شما دونده خوبی هستید...هنوز شلیک شروع به صدا در نیومده از خط پایان می گذرید
خوشحالم که پسندیدید...این طور که مشخص است بسیار پسندیده اید

پری ماه شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 07:46 ب.ظ

عجیب نیست چون خود منم یاد پرسه زیر درختان تاغ افتادم.یکی از دوستان کارگاه داستان برو هم خیلی ازش تعریف میکرد مشتاق شدم بخوانمش.بگذریم، می خواستم تاکید کنم که تا حالا هیچ یافته علمی تفاوت بین مغز زنان و مردان را تایید نکرده است.لذا حتمن به شاه داماد این نکته را گوشزد کنید که نهادینه کردن این موضوع از تکالیف ولی با سواد و کتابخوان است.

امیدوارم که رای بیاورد.
فی الواقع هنوز خیلی کار دارم تا بهش بفهمونم چه چیزایی علمی است و چه چیزایی علمی نیست...و هنوز وقت باقی است.
این یه برنامه ای بود روی تبلتش و راه افتاده بود همه دور و بری ها رو تست می کرد. بیشتر یه سرگرمی و فان بود. ولی جالبیش این بود که فقط عمه اش از من زنانه تر بود

درخت ابدی شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:10 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
امیدوارم غرب وحشی خودش رو تعدیل کنه و اقرار کنه در مقابل شرق که آفتاب معنویته، به زانو دراومده.
اگه 2 نبود، رای من 1 بود.

سلام
آمین
..................
حیاط خلوت 4

مدادسیاه شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام
آینه های دردار. آن دو تای دیگر را نخوانده ام.

سلام بر مداد
ممنون
آینه های دردار 1

مهرداد یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:46 ق.ظ

هدف از کامنت قبلی شرکت در امر خطیر انتخابات بود پس دوست عزیز بیدرنگ منظورش کنید

می دونید که اینجا ناظران انتخاباتیش خیلی حساس و مقرراتی هستند و مو رو از ماست می کشند بیرون
حیاط خلوت 5

پری ماه یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:41 ق.ظ

سلام.امیدوارید رای بیاورد یعنی قرار است باز هم در انتخابات باشد؟!اگه اینطوری باشد که پرسه زیر درختان تاغ روی محسن را هم کم میکند!!! :-D.
دکتر هلاکویی میگوید هیچوقت یاد دادن چیزی که درست است و اصلاح چیزی که غلط است را درخصوص فرزندانتان به آینده محول نکنید چون کودک یادگیری را متوقف نمی کند. به نظر من این موضوع را باید همان روز گوشزد میکردید

سلام
امیدوارم که حیاط خلوت رای بیاورد... اوشون رو که نمی دونم تا کی می خاد شرکت کنه...اما پرسه زیر درختان و چهار پنج رمان ایرانی نخوانده باقیمانده در کتابخانه ام تا آخر امسال شانس خوانده شدن و شرکت در انتخابات را خواهند داشت!
اول این که دکتر نفسشان از جای گرم در می آید یعنی پسربچه قد ندیده اند احتمالن!
و بعد این که برخی چیزها و شاید خیلی مفاهیم پروسه یاد دادنشان مراتب متعددی دارد.من ابتدا به ساکن برایش توضیح دادم که این نهایتن یه سرگرمی جالب است و اونم قبول کرد. این چیز کمی نیست ها پسر من معمولن نقش مخالف را در مقابل من بازی می کند و من باید حواسم به این قضیه باشد و مسیری را طی کنم که بر موضع اشتباهش اصرار نورزد...به عنوان مثال فکر می کنید چطور پرسپولیسی شد!؟ یک پروژه گام به گام را طی نمودم (یاد مرحوم مهندس بازرگان گرامی) و هر آن ممکن بود به خاطر همان مخالف خوانی ها از لبه پرتگاه سقوط کند به ته دره استقلالی شدن

الى یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:39 ب.ظ

یه همچین مصائبى را ما هم داشتیم براى سه روز ، بعد از دو روز پاسکارى فهمیدیم از سیستم خودمان بوده !
من نثر خانوم وفى رو دوست دارم ، رویاى تبت را چند سال پیش خواندم ، دوست دارم شما هم بخوانید نظرتون رو بدونم

سلام
مصائب شما نیاز به یک ذاکر خوب دارد از اون ذاکرها که معاندین بهش گیر ندهند!
همیشه در مصیبتهای مخابراتی اولین کارتان این باشد که از صحت اتصالات داخلی تا دم در مطمئن شوید. برای این کار تلفن ها را از پریز بکشید و با یک سیم کوتاه پریز برق را به پریز تلفن متصل کنید، بدین ترتیب سیمهای تلفن برق دار می شوند و بعدش با فازمتر می روید دم در جایی که سیم تلفن ها وارد ساختمان شده است و چک می کنید برق دارد یا نه...اگر داشت که یعنی اتصالات داخل مشکل ندارد و با خیال راحت زنگ بزنید خرابی تلفن
.........
رویای تبت 3

سحر یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:00 ب.ظ

چقدر همه به این انتخابات شما علاقمندند، مثل اینکه بعضی ما ایرانی ها هنوز فواید رای دادن را نمی دانیم، خودم هم یکی شان. یاد یک اشنای چینی افتادم، می گفت خوش به حالتان که رای می دهید و هر چه می گفتیم بابا رای دادن توی این سرزمین شرط و شروطی دارد و چی و چی ، باز هم می گفت من تو زندگیم رای ندادم و خوش به حالتان و اصلا نمی فهمید خیلی از ما ها هم با این که می توانیم رای نمی دهیم. دو دقیقه بعد می گفتیم خوب است بروی رای بدهی و اوضاعت بدتر شود ؟ می گفت نه، همین طور خوب است، پدر و مادرم در روز یک وعده غذا می خوردند ، حالا سه وعده غذا می خورند و این یعنی اوضاع بهتر از قبل است.
خلاصه ما نفهمیدیم رای دادن خوب است یا بد

سلام
خب اگر بتوان اثبات کرد که رابطه رای دادن با بهبود و عدم بهبود چگونه است آنوقت می توان آنگونه گفت! اما من قبول ندارم که بدتر می کند
معمولن مخالفان قضیه تصور می کنند تعداد آرا برای من(به عنوان مثال!) در سطح بین المللی مشروعیت ایجاد می کند ولذا با ندادن رای وبلاگ مرا به چالش می کشانند! خب در مقابل من می گویم عزیزان بالا بردن رای برای من کاری ندارد اگر بخواهم آمار آرای ماخوذه را چنان اعلام می کنم که فک همه وبلاگ نویسان را پایین بیاورد!! خب اون موقع مخالفان من با مشروعیت پدید آمده برای من چه می کنند؟! خودشان شعری گفته اند که در قافیه اش مانده اند... واقعیت این است که تعداد رای برای وبلاگ من و دیگران مشروعیتی نمی آورد و هکذا در جاهای دیگر...
ضمن این که تاثیر مخرب رای ندادن رو دیدیم. ندیدیم!؟
لذا توصیه می کنم تا صندوق های اینجا باز است بفرمایید پای صندوق

نسیم دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 04:29 ق.ظ http://delgapp.blogfa.com

سلام.
اولی. چون یادم نمیاد خونده باشمش شاید هم خیلی قبلترها خونده باشم و یادم نمیاد. این غرب وحشی برای آدم هوش و حواس نمیذاره که :)

سلام
اون شرق پر برف و باد پاک شما را از این غرب وحشی غافل کرده است.

آینه های دردار 2

سحر دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:29 ق.ظ

همچنان اندر خم درک خاصیت رای دادن هستیم،فلذا شرکت می کنیم:

اینه های دردار، گرچه یک قرن قبل خواندمش و چیز زیادی از ان در خاطرم نمانده.

خوشحالم که قانع شدید
حداقل برای اینجا آنجا هم بماند برای وقتش
........
آینه های دردار 3

سمره دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:37 ب.ظ

سلام
یک نکته انحرافی بگم؟
چون اینجامکان عبورومرورکتاب خوان هاست وممکنه این مطلب مفیدواقع بشه میگم
من بعدازعمری فهمیدم رنگ جلدکتاب خیلی مهمه خیلی
ازاونجایی که کتاب حیاط خلوت توی جستجوی اینتزنتی پیدلشده بود وتوی قفسه های کتابخانه پیدانشده بود تصمیم گرفتم به جای شماره دیویی ازرنگ کتاب استفاده کنم،فکرکنم چهارمین یا پنجمین سبز بودکه یافته شد ازاین به بعد به انسانهای ظاهربین نمیخندم بعضی وقتها راه اونها زودتربه مقصدمیرسه ،همین طور کتاب خوانهایی که قطروظاهرکتاب برایشان مهم است .البته شاید نکته مهمی به نظرنیادولی خیلی مهم بود چون به خودم قول داده بودم تا کتاب روپیدانکردم نیام بیرون ...خوب نجات پیداکردم

سلام

عجب تجربه نکویی توی قفسه کتابفروشی ها هم همین قصه است...
اما همین که حیاط خلوت رو پیدا کردید خوشحالم
طبق آرا که امشب جمعبندیش می کنم به احتمال قوی این کتاب رو از فردا دست می گیرم
ممنون رفیق

میله بدون پرچم چهارشنبه 12 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ب.ظ

سلام خدمت دوستان
حیاط خلوت با 5 رای انتخاب شد.
امروز هم استارتش را زدم.
ممنون از همراهی تان

غریبه شنبه 29 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:17 ق.ظ

سلام
مثل روز برام روشن بود 1 رای نمیاره. نخونیدش کلن. نمیپسندینش. "نیمه تاریک ماه "ش رو بخونید. نه یک باره. هر از گاهی برا خستگی درکردن و زنگ تفریحی یک داستان.

سلام
بالاخره یه روزی نوبتش میشه...اگه بتونم جلوی خریدن کتاب جدید رو بگیرم حتمن یه روزی این کتاب رو هم می خونم
نیمه تاریک ماه رو یادم می مونه
ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد