در گوگل بهدنبال طرح جلد مناسبی برای مطلب خانم دَلُوِی بودم که با این عکس مواجه شدم. از شما چه پنهان! با دیدن نیکول-وولف فکری به ذهنم رسید. در واقع نوشتن مطلب خانم دَلُوِی کار سخت و زمانبری خواهد بود. امروز برای بار دوم خواندنش را تمام کردم. تقریباً از یکماه قبل درگیر این کتاب هستم! اما فکری که به ذهنم رسید چه بود!؟ این بود که چند کلمهای زیر این عکس بنویسم و تبدیلش کنم به یک پُست! من هم مثل کلاریسا دَلُوِی علایق خاصی دارم... علایقی که به راحتی نمیتوان به آنها طعنه زد! یکی از آنها همین بهروز نگاه داشتن وبلاگ با چنگ و دندان است!
حلقههای سربی در هوا محو میشوند. این جمله از متن خانم دَلُوِی میتواند شرحی باشد بر این عکس. حلقههایی که یک لحظه ساکن میماند و بعد کمکم وا میرود مثل زمان! عکاس دقیقاً همان لحظه را جاودانه کرده است... منتها عکسش حلقهیِ سربی کم دارد! میشود گفت که آن لحظه محو شدن را جاودانه کرده است. مثل یک نویسندهی خلاق که میتواند یک روز گرم از ماه ژوئن را، در لندن تازه سربرآورده از جنگ جهانی، جاودانه کند.
دومین چیزی که به ذهنم رسید این بود که زنانِ تجسمِ شلختگی (آنگونه که کلاریسا دَلُوِی احتمالاً برای اشاره کردن به الکلیها بهکار میبرد) هم زندگی را دوست دارند.
نحوهی دست گرفتن سیگار این را به ذهن میرساند که این تن، با تمام قابلیتهایش، به نظرش هیچ میرسید- مطلقاً هیچ. احساس غریب نامرئی بودن به او دست می داد؛ دیده نشدن؛ شناخته نشدن؛ اینکه دیگر ازدواجی در کار نیست.،بچهدار شدنی،... البته بهگمان کلمه ازدواج در این جمله در گذرگاه انتشار تبدیل شده است به ازدواج! که بماند... باقی این جملهی کلیدی هم بماند برای خودِ مطلب!
نکتهی بعدی پایانِ مطلق نبودن مرگ است! وولف و کلاریسا و کیدمن و کیلمن باقی خواهند ماند و در دیگران خواهند زیست. پس: دیگر مهراس از گرمای خورشید / یا از خشمِ طوفانیِ زمستان
نکتهی آخر این است که بهزعم خیلیها اینگونه سیگار کشیدن دیوانگی است! خلافِ عقل است! به این دوستان باید گفت: عقل چه اهمیت دارد در قیاس با دل!؟ و اشاره کنم به دیالوگی از فیلمی که عنوانش در تیتر مطلب آمده است: دیوانگی پناهگاهی است که وقتی دروغهای دنیا بر سرهای کوچک ما سنگینی میکند به آن پناه میبریم.
........................
پ ن: بدیهی است که راقمِ این سطور علیرغم انتشار این عکس و توضیحاتِ ذیلِ آن هیچ گونه مسئولیتی در قبال انسداد ریههایِ شما در اثر ترغیب به کشیدنِ سیگار ندارد!
پ ن 2: جملات ایتالیک آبیرنگ مطابق معمول از متن کتاب استخراج شده است و این بار از متن کتاب خانم دَلُوِی.
دور اولی که کتاب خانم دلُوِی را خواندم (همین دو هفتهی قبل) با خودم گفتم این چی بود! با یک ضرب و زوری خودم را به انتها رساندم... اما بار دوم به مدد دوپینگهایی که در انتهای کتاب بود، جذابیتهای خاص خودش را دارد و به همین خاطر احتمالاً یک هفته دیگر با هم هستیم. لذا فرصت هست که "مقاومت شکننده" را در ادامه مطلب پیش ببرم.
پ.ن: برای دسترسی به قسمتهای قبلی کافیست روی برچسب مقاومت شکننده کلیک کنید.
ادامه مطلب ...