دو دوست آلمانی به نامهای مارتین و ماکس در آمریکای ابتدای دههی 1930 کار و کاسبیِ قابل قبولی در زمینهی نمایش و عرضه و فروش آثار نقاشی دارند. مارتین تصمیم میگیرد به همراه خانوادهاش به وطن بازگردد. ارتباطِ صمیمیِ این دو دوست و شریک پس از جداییِ مکانی از طریق مکاتبه ادامه مییابد. کتابِ حاضر مجموعه مکاتبات این دو دوست میباشد که از نوامبر 1932 تا مارس 1934 برای یکدیگر نوشتهاند. در این مدت یکسال و اندی اتفاقات تاثیرگذاری در آلمان رخ میدهد، اتفاقاتی که تاثیرات خود را پس از چند سال بر کل دنیا میگذارد. روی کار آمدنِ هیتلر و موجی که پیش از آن به راه افتاده بود طبیعتاً به این مکاتبات راه پیدا میکند و ما به عنوان خواننده میتوانیم به رایگان! چنین فضایی را تجربه کنیم و از نتیجه آن آگاه میشویم... این کتابِ کم حجم، طرح جذاب و پایانبندی جالب و تأثیرگذاری دارد.
«تنها آدمهای مهم دنیا همین آدمهای اهل عمل هستند. و این جا در آلمان یکی از همین عملگرایان ظهور کرده. مردی پرشور دارد همهچیز را تغییر میدهد. زندگی یک ملت به طرفةالعینی زیر و رو میشود، چون مرد عمل آمده است و من هم به او میپیوندم. فکر نکن موج دارد من را میبرد. زندگی بیمصرفی را که فقط حرف بود و هیچ دستاوردی نداشت، رها میکنم. به این جنبش عظیم نوین تکیه میکنم. عمل میکنم، پس هستم. در برابر عمل، حرفی برای گفتن ندارم. من دربارهی نتیجهی اعمالمان سؤالی نمیکنم. لزومی ندارد. میدانم که این اعمال درست است، چون ضروری است، آدمهایی که اینقدر شور و اشتیاق دارند ممکن نیست به راههای خطا کشیده شوند.»
*****
کاترین کرسمن تایلور (1903- 1996) استاد دانشگاه در رشتهی روزنامهنگاری و نویسندگی خلاق در پنسیلوانیای ایالات متحده بود و تنها سه اثر داستانی از خود به جا گذاشت که مشهورترین آنها همین کتاب است. «گیرنده شناخته نشد» در سال 1938 و پیش از آغاز جنگ جهانی دوم نوشته و منتشر شده است. استقبال از این داستان کوتاه در طول این سالها چشمگیر و به بیست زبان ترجمه شده است. در ایران نیز 5 بار ترجمه شده است:
ابراهیم یونسی 1340
حسن مرتضوی 1379
تینوش نظمجو 1382
شهلا حائری 1382
بهمن دارالشفایی 1393
مشخصات کتاب من: ترجمه بهمن دارالشفایی، نشر ماهی، چاپ اول 1393، تیراژ 2000 نسخه، 64 صفحه.
...............
پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. (در گودریدز 4.16 و در سایت آمازون 4.5) گروهA
پ ن 2: کتابهای بعدی به ترتیب خدای کشتار (یاسمینا رضا) و گوربهگور (فاکنر) خواهد بود.
پ ن 3: ادامه مطلب حاوی یک نامه و یک تلگراف است که همین امروز به دستم رسید!
ادامه مطلب ...
«ژرژ دوروا» کارمند ساده و جوانی است که چند ماه قبل از خدمت نظام در الجزایر به پاریس بازگشته است. دوست دارد غذای خوب و کافی بخورد و از تفریحات مورد علاقهاش بهرهمند شود اما حقوق او کفاف نمیدهد:
«عطشی داغ، عطش مخصوص شبهای تابستان امانش را بریده بود، به احساس دلپذیری فکر میکرد که بر اثر نوشیدن مایعی خنک در دهان و گلو ایجاد میشود. ولی اگر فقط دو لیوان آبجو میخورد، بایستی با شام فرداشب وداع میکرد، و او با ساعتهای گرسنگی پایان ماه به خوبی آشنا بود.»
او شبی در چنین حال و احوالی مشغول قدم زدن در یکی از خیابانهای معروف پاریس است که با یکی از همخدمتیهای قدیمش به نام «چارلز فورستیه» برخورد میکند. فورستیه در یکی از روزنامهها مسئولیت مهمی دارد و اوضاع مالیش حسابی روبراه است. فورستیه با دیدن فلاکت ژرژ به او پیشنهاد میکند فردا در مهمانی شام در خانهاش شرکت کند تا ضمن معرفی او به مالک روزنامه بتواند کاری برای او در روزنامه فراهم کند. او همچنین پولی به ژرژ میدهد تا لباسهایی درخور تهیه کند تا بتواند از این فرصت استفاده کند و خودی نشان بدهد. همه چیز مطابق برنامه پیش میرود و ژرژ به عنوان خبرجمعکن در روزنامه استخدام میشود.
حالا حقوق او این امکان را فراهم میکند تا بخش قابل توجهی از رویاهای سابقش را تحقق بخشد اما این طبیعت غالب افراد بشر است که رویاهایشان مدام بهروز شود. او در مهمانی شام با خانم «کلوتیلد دو مارل» آشنا میشود و این آشنایی بخش دیگری از رویاهای او را محقق میکند. رفته رفته هزینههای او بالا و بالاتر میرود و لازم است درآمدش نیز بالا برود.
ژرژ در امور نویسندگی آدم بیمایهایست اما فرد حقهباز و به قول خودمان زرنگی است که با فرصتطلبی میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. او راه بالا رفتن از نردبام اجتماعی را با سوءاستفاده از اطرافیان مییابد و نشان میدهد که در این مقوله آدم پُرمایهایست! البته دوروا توانایی و سرمایه مهم دیگری دارد؛ قیافه دلنشینی که میتواند نظر زنان را به سوی خود جلب کند. او از این سرمایه در راه مقاصد و رویاهایش نهایت استفاد را میبرد.
«بل آمی» به معنای دوست قشنگ و دلپذیر، لقبی است که دخترِ نوجوانِ خانمِ دو مارل به او داده است و زنان زندگیش او را به این نام خطاب میکنند. داستان نثر ساده و روانی دارد و نیمنگاهی به جامعه فرانسه در اوایل دوران جمهوری سوم و نگاهی ویژه بر رویکرد برخی افراد که در راه رسیدن به هدفشان به هر وسیلهای چنگ میاندازند، دارد.
*****
موپاسان (1850-1893) فقط 43 سال در این دنیا زندگی کرد، اگر دوران کودکی و نوجوانی را از آن کم کنیم، اگر دوران انتهایی زندگیاش که به علت بیماری عملاً قادر به نوشتن نبود را از آن کم کنیم، اگر زمانی را که در تلاش معاش به شغل کارمندی مشغول بود را از آن کم کنیم، تقریباً یک دهه زمان باقی میماند. این حساب و کتاب را از این جهت نوشتم تا وقتی میخوانیم که از ایشان شش رمان، هجده مجموعه داستان (بالغ بر سیصد داستان کوتاه)، سه سفرنامه و یک مجموعه شعر برجای مانده است حواسمان را جمع کنیم!
بل آمی دومین رمان نویسنده است که در سال 1885 منتشر شده است و 36 بار تجدید چاپ شدنش حال و احوال مالی نویسنده را کاملاً روبراه کرد. این داستان تاکنون 7 بار در سینما و تلویزیون به تصویر درآمده است. این رمان که در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور دارد تا کنون دو بار به فارسی ترجمه شده است: علیاصغر سروش (1347)، پرویز شهدی (1384).
...................
مشخصات کتاب من: ترجمه پرویز شهدی، انتشارات مجید، چاپ اول 1384، شمارگان 2000 نسخه، 440 صفحه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.7 از 5 است. (نمره در گودریدز 3.82 و در آمازون 4.2) گروه A
پ ن 2: در ادامه مطلب نامهای از ایشان که به تازگی به دستم رسیده است آوردهام!
ادامه مطلب ...