میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

ویلیام فاکنر - پیش‌درآمدی بر «گور به گور»

ویلیام فاکنر ‏(1897 - 1962) در نیو آلبانی، می‌سی‌سی‌پی به دنیا آمد. دورهی کودکی و نوجوانی‌اش را در شهر آکسفورد، مرکز دانشگاهی می‌سی‌سی‌پی سپری کرد. در سال 1916 برای خدمت به نیروی هوایی کانادا پیوست، در یک سانحهی هوایی مجروح شد و با بدبینی، یاس و خاطرههای تلخ به وطن بازگشت. بعد از جنگ برای ادامه تحصیل به دانشگاه می‌سی‌سی‌پی رفت و در خلال تحصیل به طور نیمه‌وقت برای امرار معاش به مشاغل متفرقه پرداخت و گاه‌گاهی مقالات و اشعاری هم می‌نوشت. او بعد از سه ترم دست از ادامه تحصیل کشید و با اندک اندوخته‌ای که داشت راهی سفر اروپا شد.

پس از تجربه‌ی کارهای متفاوت، نویسندگی را پیشه ساخت. اولین اثرش با عنوان «مزد سرباز» را تحت تاثیر شروود اندرسن و تشویق‌های او در 1925 منتشر کرد. در 1927 رمان «پرچم‌ها در غبار» را نوشت و برای نخستین بار شهر خیالی یوکناپاتافا را به خوانندگان معرفی کرد که مکان اصلی بیشتر آثار اوست. وی برای نخستین بار در این رمان به صورت جدی به سنت‌ها و تاریخ جنوب آمریکا پرداخت که بعدها به درونمایه‌ی همیشگی آثارش تبدیل شد.

در 1928 درست بعد از جشن تولد سی و یکسالگی‌اش نوشتن سه داستان کوتاه درباره‌ی سه پسربچه از یک خانواده را شروع کرد که به زودی متوجه شد قابلیت تبدیل شدن به داستان بلند را دارند و به این ترتیب، شاهکارش، «خشم و هیاهو» را خلق کرد. از دهه‌ی 1930 به بعد به طور مستمر داستانهای کوتاهش را در مجلات گوناگون به چاپ رساند که «یک گل سرخ برای امیلی» از مشهورترین آنهاست. پس از نوشتن سیزده رمان و ده‌ها داستان کوتاه در سال 1949 جایزه‌ی نوبل را به دلیل فعالیت مؤثر و سهم انکارناپذیری که در شکل‌گیری رمان مدرن آمریکایی داشت، کسب کرد. فاکنر دو بار در سال‌های 1955 و 1963 برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر و دو بار هم در سالهای 1951 و 1955 برنده‌ی جایزه‌ی ملی کتاب آمریکا شد. شهرت فاکنر به سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوه بیان و آهنگ نوشتار است. فاکنر در مقابل شیوه مینیمالیستی نویسنده هم‌وطنش، ارنست همینگوی، در داستان‌هایش از جریان سیال ذهن بهره می‌گیرد.

او در سال 1962 پس از سقوط از اسب در اثر سکته قلبی درگذشت. برجسته‌ترین آثارش عبارتند از: خشم و هیاهو(1929)، گور‌به‌گور(1930)، حریم(1931)، روشنایی ماه اوت(1932)، آبشالوم آبشالوم!(1936)، تسخیرناپذیر(1938)، نخل‌های وحشی(1939)، برخیز ای موسی(1942)، حکایت(1954)، حرامیان (1962).

......................................

پ ن 1: انتخابات کتاب پست قبلی کماکان ادامه دارد.

نظرات 2 + ارسال نظر
عبدی پنج‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:57 ب.ظ

سلام وعرض ادب وارادت
چندروزی است که اتفاقی وبلاگ شمارو پیدا کردم ولز خوندن نوشته های شما خیلی خیلی حظ می برم ،نقدهای بسیار زیبا وهوشمندانه ومنصفانه ای ارائه دادین .دست گلتون درد نکنه .

سلام دوست عزیز
خوش آمدید. امیدوارم به کمک راهنمایی‌ها و نظرات دوستان نوشته‌های مفیدتری در این وبلاگ بخوانیم.
ممنون از لطف شما

مهرداد دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 09:43 ق.ظ http://ketabnameh.blogsky.com

سلام
ممنون بابت این معرفی خوب.
وسطای خوندن دور دوم گور به گور هستم،حالا که دارم گره های داستان رو یکی یکی باز میکنم لذت می برم.
حالا تا انتها برسم ببینم اوضاع چطور پیش میره اما گویا یه دور دیگه هم باید بخونمش، یجورایی احساس میکنم اگه نخونم بخش هاییش فدا میشه.
ادامه حرفامو میام پست قبل میزنم

سلام
دور دوم را تمام کرده‌ام و منتظر فرصت مناسب هستم که در موردش بنویسم. راستش وسط یک جلسه کسل‌کننده توانستم یک صفحه داخل سررسیدم بنویسم
دوباره‌خوانی از واجبات است (در اکثر موارد!) و درهای داستان معمولاً در نوبت دوم باز می‌شود. عجله‌ای هم نیست. یک کتاب را دو بار یا سه بار بخوانیم مفیدتر است تا دو یا سه کتاب را یک‌بار بخوانیم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد