میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

آلیس یودیت هرمان


این کتاب چه رمان باشد چه نباشد مجموعه ایست شامل پنج داستان که یک شخصیت محوری به نام آلیس دارد و در هر پنج داستان "مرگ" مضمون اصلی است. در مورد رمان بودن یا نبودنش من نظر خود نویسنده را می پسندم که معتقد است این کتاب مجموعه داستان است!

می توان برای معرفی این کتاب در مورد مرگ و انتظار آمدن و نیامدنش و غافل و ناغافل آمدنش نوشت، می توان در مورد نسل های جدید آلمان و تاثیرگذاری نوع جهان بینی و اعتقاداتشان در زندگی و ردیابی آن در این داستانها نوشت و یا می توان به طنز به شباهت های ایران و آلمان از زاویه مرگ مردها نوشت (چون در هر پنج داستان کسی که می میرد یا مرده است یک مرد است) و نتیجه گرفت که زن مظهر زندگی است و مرد نمادی از مردگی!(کلمات فارسی چه قرابتی دارند!)...

می توان در معرفی کتاب از نثر خاص نویسنده در حذف افعال و کلمات زائد و غیر زائد نوشت و از سردی و خاکستری بودن فضای داستانها و ارتباط آن با تم داستان ها که مرگ است نوشت و البته امکانات دیگری که جلوی روی ماست... راهی که من انتخاب می کنم از زاویه حضور حشرات و بالاخص عنکبوت در داستانهاست! قبل از ورود به حشرات مختصری از هر داستان که به نام یک مرد نام گذاری شده است می آورم:

میشا دوست پسر سابق آلیس است که به علت سرطان در بیمارستانی در شهری کوچک بستری شده و در حال احتضار است. همسرش مایا که از نگهداری همزمان کودک خردسالش و رفت و آمد به بیمارستان مستاصل شده است با آلیس تماس می گیرد و از او می خواهد که برای آخرین دیدار با میشا و کمک به مایا در نگهداری بچه بیاید. آلیس می آید و...

کنراد پیرمرد هفتاد ساله ایست که با همسرش لوته در ویلایشان کنار دریاچه ای در ایتالیا زندگی می کنند و از آلیس دعوت کرده اند که به همراه دوستانش به آنجا بروند. مسافران از راه می رسند اما کنراد که تب کرده است به بیمارستان می رود و...

ریشارد و همسرش مارگارت از دوستان آلیس هستند. ریشارد در حال احتضار است و با همسرش در مورد روز تدفین و نحوه مراسم برنامه ریزی دقیقی کرده اند. آلیس به دیدن آنها می رود و...

مالته عموی آلیس است که یک ماه قبل از به دنیا آمدن آلیس در چهل سال قبل و در سن بیست و سه سالگی خودکشی کرده است و حالا آلیس با فریدریش معشوق عموی همجنسگرای خود قرار ملاقات گذاشته است و به دیدار او می رود...

رایموند همسر آلیس که به تازگی از دنیا رفته است(یک سال بعد از مرگ ریشارد) و آلیس مشغول جمع کردن وسایل اوست و این عمل به نوعی حفاری در خاطرات مشترک منجر می شود و این کندوکاو به کشف جدیدی منجر نمی شود جز این واقعیت که رایموند مرده است و...

***

یودیت هرمان از نویسندگان نسل جدید ادبیات آلمان است که از آثارش مجموعه "این سوی رودخانه اُدر" و "آلیس" و "خانه تابستانی بعدا" و چند داستان کوتاه دیگر به فارسی ترجمه شده است. این کتاب را آقای محمود حسینی زاد ترجمه و نشر افق آن را منتشر کرده است.

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر افق (با همان سیستم گرفتن امتیاز از ناشر اصلی و کپی رایت), مترجم محمود حسینی زاد, چاپ چهارم, 171 صفحه, تیراژ 2500نسخه, 7000تومان

پ ن 2: همه مشغول جام جهانی هستند... فوتبال جنگ است، دفاع ِمقدس نیست!!


 

ادامه مطلب ...