میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

پدرو پارامو - خوان رولفو

«من به کومالا آمدم چون به من گفتند که پدرم، پدرو پارامو نامی، این‌جا زندگی می‌کرده. مادرم این را گفت و من قول دادم همین که از دنیا رفت به دیدنش بروم. دستش را فشار دادم تا بداند که این کار را می‌کنم، چون نفس‌های آخِر را می‌کشید و جا داشت که هر قولی به او بدهم...»

این جملات آغازین داستان است. رمانی تقریباً کوتاه که از کنار هم قرار گرفتن حدود 57 تکه (هر تکه به طور میانگین سه صفحه) شکل می‌گیرد. این تکه‌ها در کنار هم یک تصویر برای خواننده می‌سازد: تصویری از پدرو پارامو. راوی جملات بالا «خوان پرسیادو» برای یافتن پدرو به قلمروی او وارد می‌شود. تصاویر اولیه از این سرزمین برخلاف چیزهایی که از مادرش شنیده است بیشتر به گودالی سوزان در یک دشت، و شهر ارواح و مردگان شباهت دارد. این تصاویر برای منِ خواننده (البته بعد از حداقل دو بار خواندن!) یادآور برزخ است. خوان در ابتدای مسیرش با مردی قاطرچی به نام آبوندی‌یو مواجه می‌شود و برای رسیدن به کومالا با او همراه می‌شود. مردی کم‌حرف که در همان چند جمله‌ی کوتاهی که بیان می‌کند یکی دو شوک اساسی به خواننده وارد می‌کند!

روایت خوان پرسیادو یکی از صداهایی است که در شکل‌گیری تصویر نهایی به ما کمک می‌کند. این سرزمین که در آن نمی‌توان تمایز فاحشی بین مردگان و زندگان قایل شد، حاوی صداهای بسیاری است که از در و دیوار و زمین و گورهای آن بیرون می‌آید و این صداها و این تکه‌ها همانند قطعات یک پازل در کنار هم قرار می‌گیرند و تصویر نهایی را می‌سازند؛ تصویری که همانند طرح روی جلد با دقت و تمرکز و چندباره‌بینی قابل رویت است!

در چیدن پازل گاه تکه‌ای از این‌طرف و گاه تکه‌ای از طرف دیگر را در سر جای خود قرار می‌دهیم و ترتیب و توالی آن چندان اهمیتی ندارد اما معمولاً تکه‌های پشت سر هم دارای خطوط مشترکی هستند که به ما در چیدن پازل و انتخاب آنها کمک می‌کنند. نویسنده این پازل را برای ما چیده است و ما با او همراه می‌شویم تا تصویری مکزیکی از یک پدرسالارِ خشن و بی‌رحم که خودش و سرزمینش را به سمت نیستی و مرگ هدایت می‌کند، ببینیم.

******

یک مجموعه داستان کوتاه (دشت سوزان) از خوان رولفو در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. اما شاهکار او همین رمان است که پس از گذشت چهار سال از انتشار آن بیشتر از 2000 نسخه از آن به فروش نرفت. اما پس از آن مورد توجه قرار گرفت و تاثیر به‌سزایی در نویسندگان بزرگی همچون مارکز گذاشت و تحسین نویسندگانی همچون بورخس را برانگیخت. این رمان تاکنون به 30 زبان ترجمه شده است که ترجمه انگلیسی آن فقط در ایالات متحده آمریکا بیش از یک میلیون نسخه فروش داشته است. برای رمانی با این فرمِ خاص که خواننده می‌بایست در هنگام خواندنش عرق بریزد چنین فروشی خیره‌کننده است.

.................

پ ن 1: فصل‌ها و تکه‌ها شماره ندارد. بر اساس شمارش من (اگر خطا نکرده باشم) 57 تکه بود اما در یک سایت انگلیسی‌زبان تعداد این تکه‌ها 68 عدد بود. نگران نباشید! من یک‌چهارم این بخش‌ها را کنترل کردم و اختلاف تعداد را در ادغام و دو تا یکی شدن برخی قسمت‌ها دیدم. مثلاً بخش 67 و 68 انگلیسی معادل بخش 57، بخش 62 و 63 انگلیسی معادل بخش 53 فارسی است.

پ ن 2: مشخصات کتاب من؛ ترجمه احمد گلشیری، نشر آفرینگان، چاپ پنجم1387، شمارگان 2200 نسخه، 215 صفحه

پ ن 3: نمره من به کتاب 4.7 از 5 است و در گروه C قرار می‌گیرد ( نمره در گودریدز 4.04، نمره در آمازون 4 ).

 

ادامه مطلب ...