میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

زندگی نو اورهان پاموک

راوی, پسر دانشجوی جوانی در یکی از رشته های مهندسی است که روزی در بوفه دانشکده, متوجه کتابی در دستان یکی از دختران می شود. خصوصیات فیزیکی-شیمیایی دختر سبب می شود که کتاب در ذهن راوی ثبت شود. از قضا موقع برگشت به خانه در بساط یک دستفروش آن کتاب را می بیند. کنجکاو می شود و آن کتاب را می خرد. این کتاب همانی است که در جمله اول داستان از آن یاد می شود:

روزی کتابی خواندم و کل زندگی ام عوض شد. کتاب چنان نیرویی داشت که حتی وقتی اولین صفحه هایش را می خواندم، در اعماق وجودم گمان کردم تنم از میز و صندلی ای که رویش نشسته ام جدا شده و دور می شود. اما با آن که گمان می کردم تنم از من جدا و دور شده، گویی با تمام وجود و همه چیزم، بیش از هر زمان دیگر، روی صندلی و پشت میز بودم و کتاب نه فقط بر روحم، بلکه بر همه چیزهایی که مرا ساخته بودند، تاثیر می گذاشت.

طبعن راوی پس از این تاثیرپذیری شگفت, به دنبال آن دختر می رود و با توجه به آن خصوصیات پیش گفته, عاشق جانان می شود. دختر او را به ملاقات دانشجوی دیگری به نام محمد می برد تا در مورد کتاب حرف بزنند. راوی به زندگی نویی که گویا در کتاب از آن صحبت شده, ایمان آورده است اما محمد که ظاهرن از سابقون است و سفر طولانی ای در پی این هدف رفته است و مرارت ها کشیده است به او انذار می دهد که ته این مسیر چیزی نیست و بسیار هم خطرناک است. راوی گرم تر از این حرف هاست...بخصوص وقتی از جانان می شنود که محمد به او احتیاج دارد و باید همراه او برود.

چندی بعد راوی به طور اتفاقی از پنجره کلاس صحنه ترور محمد را می بیند اما وقتی به خیابان می رود اثری از این جنایت نمی یابد. جانان هم در پی این اتفاق ناپدید می شود. راوی به دنبال دختر یا به دنبال زندگی نو, راهی سفرهای بی هدف می شود و شهر به شهر با اتوبوس طی طریق می کند تا این که به طور اتفاقی...(نگران نباشید.اینجا حدودای صفحه 50 است و شما سیصد صفحه دیگر جلوی رویتان خواهد بود)

*****

این کتاب حتمن علاقمندان خاص خودش را دارد و این که در ایران حداقل به چاپ هفتم رسیده است گویای همین است و فراتر از آن، این که در دنیا به زبانهای مختلف ترجمه و با تیراژهای قابل توجه به فروش رفته است و ...اما من چه حالی داشتم موقع خواندن کتاب؟!

واقعن با سماجت و پشتکاری مثال زدنی! توانستم خودم را به نیمه های کتاب برسانم. تقریبن سینه خیز ...البته پس از آن بلند شدم، گرد و خاک لباس هایم را تکاندم و باقی مسیر را قدم زنان طی نمودم, در حالی که به یاد کوه جادو و گرگ بیابان افتاده بودم! برای نوشتن مطلب نیاز بود که یک بار دیگر کتاب را بخوانم...واقعن نیاز بود...با این که نکات ارزشمندی در کتاب بود اما هرکار کردم نتوانستم خودم را راضی به این کار کنم و با همین اندوخته در ادامه مطلب چیزهایی که به ذهنم رسیده را می نویسم.

*****

اورهان پاموک برنده نوبل ادبی سال 2006 است. بدیهی است که مسایل جانبی در گرفتن جایزه موثر است اما مطمئنم که ادبیات در صدر این انتخاب است...کتابهای او قبل از دریافت نوبل به 46 زبان ترجمه شده بود مگر این که اعتقاد داشته باشیم این امر نیز برنامه ریزی شده و ...است در این صورت بد نیست به یک دکتر یا مشاور مراجعه کنیم!

 

مشخصات کتاب من: ترجمه ارسلان فصیحی، نشر ققنوس، 344 صفحه ،چاپ پنجم (قیمت چاپ هفتم 15000 تومان)

پ.ن : همانگونه که در پست قبلی ذکر شد یکی از دوستان اقدام به فروش کتابخانه خود نموده است که می توانید برای دیدن لیست کتاب ها به اینجا مراجعه نمایید.

 

ادامه مطلب ...

اپرای شناور جان بارت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تمام زمستان مرا گرم کن علی خدایی



"تمام زمستان مرا گرم کن" مجموعه 10 داستان کوتاه است که منتقدین و اهل فن معمولن چنین داستانهایی را در رده داستانهای کوتاه پست مدرن, دسته بندی می کنند. نمی دانم این واژه پست مدرن یا پسامدرن چه چیزی در ذهن شما تداعی می کند ولی خودم را اگر در چنین شرایطی قرار بدهم ... (یعنی مثلن دوستی , کتابی را جلوی چشمم نگه دارد و بدون مقدمه بگوید این یک مجموعه داستان کوتاه پست مدرنیستی است) ... اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم اول به چهره گوینده یک نگاهی می اندازم!(طبیعتن شما در حال حاضر چنین امکانی را ندارید و از این بابت هم می توانید خوشحال یا فاقد احساس باشید)...بله, بعد از نگاهی گذرا و کسب اطمینان از این که موضوع دیگری در بین نیست! و آن دوست دقیقن منظورش داستان کوتاه پست مدرنیستی است آنگاه می گویم: اوهوم... و این اوهوم می تواند همزمان در ذهنم عناصری چند را تداعی کند, همان طور که خود واژه تداعی مرا به یاد پگاه می اندازد و جدول های کنار خیابان...

شاید همه چیز به این بازگردد که دنیا چگونه دیده شود: معنادار یا بدون معنا, منظم و قاعده مند یا بدون نظم و تصادفی , مقطوع یا ممکن التخفیف, قابل فهم یا مبهم متعدد التفسیر و الی آخر... وقتی نظم و قاعده ای نبینیم شاید (این شاید ها مهم اند!) متنی که می خواهیم خلق کنیم (که به نوعی بازنمایاندن گوشه ای از این جهان و واقعیات باشد یا برشی از یک زندگی و...) از آن نگاه تاثیر بگیرد و متن هم بدون قاعده و نظم شود.

در کتاب ها و مقالات مرتبط با این واژه (البته در حوزه ادبیات) کثیری ویژگی ذکر شده است (به عنوان نمونه اینجا یا مثلن کتاب نظریه های رمان – مقاله دیوید لاج) که البته هر اثری که از طرف منتقدین و اهل فن! به صفت پست مدرن مزین شده باشد حاوی همه آنها نیست. قبلن هم چندین بار درخصوص احساسم در قبال این واژه صحبت کرده ام که "احساس خوبی نیست"!

برمی گردم به "اوهوم" ... همزمان با ابراز کلمه اوهوم اولین چیزی که به ذهنم خطور می کند گونه ای از داستان است که در طبقه "افراط گرایانه" قرار می دهم. این افراط می تواند گاهی در به هم ریختن ساختار و فرم باشد و گاهی افراط در ابهام یا هرچیز دیگری مانند عدم انسجام , تناقض گرفته تا افراط در حضور نویسنده در متن و افراط در نداشتن پایان و...

هدف از کاربرد کلمه "افراط" در اینجا و برای چنین موضوعی , انتقال بار ارزشی (مثبت یا منفی) نیست. کما اینکه مخاطبان قدیم می دانند که چه ارادتی مثلن به رمان "تریسترام شندی" دارم که در زمینه هایی افراط داشت (مانند حضور نویسنده در متن و همچنین حاشیه روی و...) و یا علیرغم این که سه بار "در قند هندوانه" را خوانده ام (منظورم افراط در ابهام و عدم وضوح و فراوانی نشانه ها و...است)و اگر پا بدهد برای بار چهارم هم می خوانم , ارادتی نسبت به آن ندارم.

شاید برای معرفی و طبقه بندی این نوع داستانها کلمه "کاریکاتور" گزینه بهتری باشد. همانگونه که کاریکاتوریست بسته به موضوع و هدف و حس و ذائقه و امثالهم گاهی دماغ را گنده می کند و گاهی گوش ها و گاهی دندانها و ... در این سبک نوشتاری هم یک یا چند ویژگی پررنگ تر و پراعوجاج تر می شود. و صد البته که گاهی با دیدن یک کاریکاتور عمیقن به فکر فرو می رویم و لذت می بریم و گاهی هم تعجب زده نگاه می کنیم و می گوییم: خب منظور؟! و گاهی هم واکنش های دیگر!.

دو نقل قول از دیوید لاج می کنم و مقدمه را تمام می کنم:

مشکل خواننده رمان های پسامدرنیستی , ابهام متن نیست (چون ابهام را می توان رفع کرد), بلکه اغلب عدم قطعیت است که همه متن را فرا می گیرد... (نظریه های رمان , ترجمه حسین پاینده ,انتشارات نیلوفر, ص156 )

تاثیر نوشته های پسامدرنیستی در خواننده, اغلب می تواند همان قدر موفق باشد که ناموفق؛ با این همه , بسیاری از این رمان ها و داستان ها به میزان زیادی مجال رهایی تخیل را فراهم می آورند و سهم به سزایی در امکان پذیر نگه داشتن نگارش به شیوه های گوناگون داشته اند... (همان, ص199)

 

در صورت صلاحدید به ادامه مطلب مراجعه نمایید.    

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر مرکز , چاپ هشتم 1392, تیراژ 1000 نسخه ,136صفحه,6800 تومان

پ ن 2: کتاب های بعدی مطابق آرای اخذ شده: خرده جنایت های زناشوهری اثر اریک امانوئل اشمیت, پرنده خارزار اثر کالین مکالو و خرمن سرخ اثر داشیل همت خواهد بود.

ادامه مطلب ...

سه گانه نیویورک (1) پل استر


 

قسمت اول

کلمات عوض نمی شوند, اما کتاب ها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر می کنند, افراد عوض می شوند, کتابی را در وقت مناسبی پیدا می کنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است, نیازی, آرزویی.

این کتاب مجموعه سه رمان (تریلوژی) از پل استر نویسنده و شاعر مطرح آمریکایی است. عموماً او را نویسنده پست مدرن می دانند اما من به دلیل اینکه اساساً فرق بین رمان مدرن و پست مدرن را نمی فهمم وارد این وادی نمی شوم, اما در این سه گانه با نوع خاصی از روایت روبرو هستیم و شاید همین خفانت (خفن بودن!) ما را ترغیب کند که بگوییم این کتاب یک رمان پست مدرن است.

هر سه داستان عموماً در نیویورک جریان دارد ; فضایی بی انتها و هزارتویی از مکان های بی انتها! و هر سه همانطور که در ادامه خواهید دید شباهت زیادی با داستانهای پلیسی دارند اما هیچ نسبتی با آن ندارند.

شهر شیشه ای

دانیل کوئین یک نویسنده 35 ساله است که چند سال قبل پس از چاپ چند مجموعه شعر و داستان به صورت ناگهانی تصمیم می گیرد که با نام مستعار ویلیام ویلسون , فقط داستانهای پلیسی کارآگاهی بنویسد. این جنایی نویس جوان , دو سه ماه از سال را می نویسد و از منافع نشر این کتاب باقی سال را می گذراند; سفر می رود و یا به پیاده روی در شهر می پردازد.

داستان از جایی آغاز می شود که در نیمه های شب تلفن او زنگ می خورد و صدایی مضطرب از آن طرف خط سراغ کارآگاهی به نام پل استر را می گیرد. پس از تکرار این اتفاق در شبهای بعد کوئین تصمیم می گیرد خود را پل استر معرفی کند و بدین ترتیب پای او به پرونده ای خاص باز می شود; زیر نظر گرفتن پیرمردی که تازه از زندان آزاد شده و احتمال می رود که درصدد آسیب رساندن به فرزندش باشد...

ارواح

آبی (آقای بلو) یک کارآگاه جوان است که به تازگی و پس از بازنشست شدن استادش (قهوه ای) خودش به صورت مستقل به کار مشغول است. روزی مردی به نام سفید با او ملاقات می کند و از او می خواهد که فردی به نام سیاه را تحت نظر بگیرد. او می بایست جهت این کار در ساختمان روبرویی آپارتمان سیاه که قبلاً توسط سفید اجاره شده است مستقر شود و به صورت دایم سیاه را زیر نظر بگیرد و به صورت هفتگی از طریق پست گزارش بدهد و از همین طریق نیز دستمزدش را دریافت نماید.

سیاه ظاهراً یک نویسنده است و بیشتر اوقاتش را به مطالعه و نوشتن می گذراند و گاهی هم پیاده روی می کند. آبی از علت و هدف ماموریتش آگاه نیست و در ذهنش به داستان پردازی و حدس و گمان می پردازد. بدین ترتیب پای آبی به پرونده ای باز می شود که زندگیش را تحت تاثیر قرار می دهد...

اتاق در بسته

راوی داستان یک مقاله نویس معمولی است و ظاهراً در کودکی دوستی به نام فنشاو داشته است که این شخص علاوه بر نابغه بودن , خصوصیات عجیب و غریبی داشته است. در ابتدای داستان راوی نامه ای از سوفی فنشاو دریافت می کند که در آن نامه سوفی خبر از ناپدید شدن شش ماهه همسرش می دهد. پلیس و حتی کارآگاه خصوصی ای که برای پیداکردن او استخدام کرده اند ردی از او نیافته اند و حتی آن کارآگاه (کارآگاهی به نام کوئین) مفقود شده است.از نظر سوفی, همسرش مرده است و او لازم می داند که در مورد موضوع مهمی با راوی ملاقات کند.

موضوع از این قرار است که فنشاو دست نوشته هایی دارد(سه رمان و چند نمایشنامه و چند مجموعه شعر و...) که قبلاً به همسرش سفارش کرده که برای چاپ آنها می تواند با راوی تماس بگیرد. راوی کتاب ها را می خواند و با توجه به معرکه بودن آنها را به ناشر می سپرد و همه چیز به خوبی پیش می رود تا این که پس از چاپ و شهرت اولین اثر, نامه ای از فنشاو به راوی می رسد و... و بدین ترتیب پای راوی به ماجراهایی باز می شود که مسیر زندگی او را تغییر می دهد...

نقاط مشترک سه داستان

راوی در گانه سوم! در جایی ذکر می کند که: همه داستان به آنچه در آخر اتفاق افتاد بستگی دارد و اگر آخر قضیه را در درونم نگاه نداشته بودم نمی توانستم این کتاب را شروع کنم. همین ماجرا در مورد دو کتاب پیش از این هم, شهر شیشه ای و ارواح حقیقت دارد. بالاخره این سه داستان یکی می شوند, اما هر کدام نشان دهنده مراحل مختلف چیزی اند که در مورد آن نوشته شده اند. که در قسمت بعدی در راستای همین چیز تلاش خواهم کرد.

اما عجالتاً به چند نقطه مشترک اشاره می کنم:

1- در هر سه داستان شخصیت اصلی به دنبال حل یک معما هستند, معمایی که معمولاً صورت مسئله مشخصی ندارد!

2- شخصیت های اصلی یا کارآگاه هستند یا نویسنده ای که در نقش کارآگاه ظاهر می شود و همه هم به نوعی زندانی پرونده هایشان می شوند. در هر حال به قول استر در همین کتاب داستان برای کسی اتفاق می افتد که قادر به نقل آن باشد.

3- شانس و رویدادهای تصادفی نقش عمده ای در سرنوشت شخصیت ها دارد.

4- بحث هویت (خود) و تغییرات آن درونمایه اصلی هر سه داستان است, به خصوص تاثیر شخصیت زیر نظر گرفته شده بر شخصیت زیر نظر گیرنده. 

ادامه دارد!  لینک قسمت دوم: اینجا ؛ لینک قسمت سوم : اینجا

***

پ ن 1: گزارش یک آدم ربایی را شروع کردم و چون مرتکب اشتباهی شده بودم برگشتم از اول! اگر کسی خواست بخواند حتماً چند برگ کاغذ لای کتاب بگذارد و اسامی را بنویسد و شرحی و... چون تعدد اسامی بالاست... مارکز است دیگر!

پ ن 2: بعد از اتمام مطالب سه گانه در مورد "بیشعوری" خواهم نوشت.

پ ن 3: بعد از مارکز سراغ دورنمات و کتاب سوءظن خواهم رفت.

پ ن 4: البته بعد از اتمام مطالب سه گانه , پستی در مورد "ته قضیه" خواهم داشت. شک نکنید!

پ ن 5: همش وعده همش وعید!!

پ ن 6: نمره سه‌گانه از نگاه من 4.1 است (در سایت گودریدز و آمازون 3.9)

اگر شبی از شبهای زمستان مسافری ایتالو کالوینو

 

این کتابی است که در حقیقت از اشتیاق خواندن زاده شده است. من با اندیشیدن به کتاب هایی که دلم میخواست بخوانم شروع به نوشتن کردم و با خودم گفتم : بهترین وسیله ی داشتن چنین کتاب هایی این است که خود آدم آنها را بنویسد ، نه یکی ، بلکه ده تا ، یکی به دنبال دیگری و همه در یک کتاب. (ایتالو کالوینو)

تا وقتی که بدانم در دنیا زنی هست که خواندن را برای نفس خواندن دوست دارد, می توانم مطمئن باشم که دنیا ادامه دارد.

***

توی خواننده کتاب به کتابفروشی می روی و کتاب جدید کالوینو را به نام اگر شبی از شبهای زمستان مسافری را می خری و به خانه می آیی و طی مناسکی! شروع به خواندن کتاب می کنی.داستان مربوط به مردی است که با یک چمدان وارد ایستگاه قطار در یک شهر کوچک می شود و می بایست یک رابط با او تماس بگیرد. وارد کافه ایستگاه می شود و در انجا با زنی جوان آشنا می شود و... توی خواننده تازه داری جذب موضوع می شوی که فصل به پایان می رسد و در فصل بعدی متوجه می شوی که کتاب از صفحه 32 به صفحه 17 بر می گردد و تمام کتاب به همین صورت صحافی شده است. پکر می شوی و در خماری باقی می مانی. فردا به کتابفروشی می روی و طی گفتگو با کتابفروش متوجه می شوی که داستانی که شروع کردی کتاب کالوینو نبوده است بلکه کتابی به نام دور شدن از مالبروک اثری از نویسنده ای گمنام و لهستانی تبار بوده است که در اثر اشتباه انتشارات جابجا شده است. کتابفروش مب خواهد نسخه ای سالم از کتاب کالوینو را به تو بدهد که تو ترجیح می دهی کتاب لهستانی را ادامه بدهی. آنجا با خانم خواننده ای آشنا می شوی که با همان مشکل تو روبرو شده است و اتفاقاٌ او هم قبل از تو کتاب لهستانی را انتخاب کرده است. جذب او می شوی (این مورد جهانشمول است!) و سر صحبت را باز می کنید و طی فرایندی آموزنده شماره تلفن خانم خواننده را می گیری تا با یکدیگر در مورد کتاب صحبتی داشته باشید...کتاب را می گیری و می آیی خانه و شروع می کنی به خواندن و متوجه می شوی که داستان هیچگونه ارتباطی با داستان قبلی ندارد! داستان را ادامه می دهی و این بار نیز پس از چند صفحه به صفحات سفید بر می خوری پس از بررسی متوجه می شوی که این کتاب لهستانی نیست و مربوط به زبان و ادبیات سیمری(منطقه ای که پس از جنگ دوم محو شده است) است و طبعاٌ با خانم خواننده (لودومیلا) تماس می گیری و دوتایی موضوع را پیگیری و ادامه می دهید و... این فرایند پایان نیافتن داستان ها و پیگیری دو نفره تا 10 داستان نیمه تمام دیگر ادامه می یابد و بدینوسیله داستان یازدهم که همین کتاب باشد شکل می گیرد. (ادامه مطلب اون پایین لطفاٌ)

 

پ ن 1: مطلب بعدی در مورد کتاب مثل آب برای شکلات اثر لورا اسکوئیول است.

پ ن 2: کتابی که الان در دست دارم همنوایی شبانه ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی است.

پ ن 3: کتاب بعدی را با رای اکثریت دوستان انتخاب می کنم کاندیداها به شرح ذیل می باشند:

  الف) جاز  تونی موریسون ب) خنده در تاریکی  ناباکوف  ج)رهنمودهایی برای نزول دوزخ  دوریس لسینگ  د) موعظه شیطان  نجیب محفوظ  که تا کنون گزینه ب 3 رای و گزینه ج 2 رای داشته است که این رای گیری تا پس فردا مهلت دارد بشتابید!

پ ن 4: خانم نوشینه پیشنهاد داده اند که مطالب بلند در دو یا چند قسمت بیان شود نظرتان در این خصوص چیست؟ (با تشکر از ایشان و شما که در این خصوص نظر می دهید)

ادامه مطلب ...