میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

تمام زمستان مرا گرم کن علی خدایی



"تمام زمستان مرا گرم کن" مجموعه 10 داستان کوتاه است که منتقدین و اهل فن معمولن چنین داستانهایی را در رده داستانهای کوتاه پست مدرن, دسته بندی می کنند. نمی دانم این واژه پست مدرن یا پسامدرن چه چیزی در ذهن شما تداعی می کند ولی خودم را اگر در چنین شرایطی قرار بدهم ... (یعنی مثلن دوستی , کتابی را جلوی چشمم نگه دارد و بدون مقدمه بگوید این یک مجموعه داستان کوتاه پست مدرنیستی است) ... اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم اول به چهره گوینده یک نگاهی می اندازم!(طبیعتن شما در حال حاضر چنین امکانی را ندارید و از این بابت هم می توانید خوشحال یا فاقد احساس باشید)...بله, بعد از نگاهی گذرا و کسب اطمینان از این که موضوع دیگری در بین نیست! و آن دوست دقیقن منظورش داستان کوتاه پست مدرنیستی است آنگاه می گویم: اوهوم... و این اوهوم می تواند همزمان در ذهنم عناصری چند را تداعی کند, همان طور که خود واژه تداعی مرا به یاد پگاه می اندازد و جدول های کنار خیابان...

شاید همه چیز به این بازگردد که دنیا چگونه دیده شود: معنادار یا بدون معنا, منظم و قاعده مند یا بدون نظم و تصادفی , مقطوع یا ممکن التخفیف, قابل فهم یا مبهم متعدد التفسیر و الی آخر... وقتی نظم و قاعده ای نبینیم شاید (این شاید ها مهم اند!) متنی که می خواهیم خلق کنیم (که به نوعی بازنمایاندن گوشه ای از این جهان و واقعیات باشد یا برشی از یک زندگی و...) از آن نگاه تاثیر بگیرد و متن هم بدون قاعده و نظم شود.

در کتاب ها و مقالات مرتبط با این واژه (البته در حوزه ادبیات) کثیری ویژگی ذکر شده است (به عنوان نمونه اینجا یا مثلن کتاب نظریه های رمان – مقاله دیوید لاج) که البته هر اثری که از طرف منتقدین و اهل فن! به صفت پست مدرن مزین شده باشد حاوی همه آنها نیست. قبلن هم چندین بار درخصوص احساسم در قبال این واژه صحبت کرده ام که "احساس خوبی نیست"!

برمی گردم به "اوهوم" ... همزمان با ابراز کلمه اوهوم اولین چیزی که به ذهنم خطور می کند گونه ای از داستان است که در طبقه "افراط گرایانه" قرار می دهم. این افراط می تواند گاهی در به هم ریختن ساختار و فرم باشد و گاهی افراط در ابهام یا هرچیز دیگری مانند عدم انسجام , تناقض گرفته تا افراط در حضور نویسنده در متن و افراط در نداشتن پایان و...

هدف از کاربرد کلمه "افراط" در اینجا و برای چنین موضوعی , انتقال بار ارزشی (مثبت یا منفی) نیست. کما اینکه مخاطبان قدیم می دانند که چه ارادتی مثلن به رمان "تریسترام شندی" دارم که در زمینه هایی افراط داشت (مانند حضور نویسنده در متن و همچنین حاشیه روی و...) و یا علیرغم این که سه بار "در قند هندوانه" را خوانده ام (منظورم افراط در ابهام و عدم وضوح و فراوانی نشانه ها و...است)و اگر پا بدهد برای بار چهارم هم می خوانم , ارادتی نسبت به آن ندارم.

شاید برای معرفی و طبقه بندی این نوع داستانها کلمه "کاریکاتور" گزینه بهتری باشد. همانگونه که کاریکاتوریست بسته به موضوع و هدف و حس و ذائقه و امثالهم گاهی دماغ را گنده می کند و گاهی گوش ها و گاهی دندانها و ... در این سبک نوشتاری هم یک یا چند ویژگی پررنگ تر و پراعوجاج تر می شود. و صد البته که گاهی با دیدن یک کاریکاتور عمیقن به فکر فرو می رویم و لذت می بریم و گاهی هم تعجب زده نگاه می کنیم و می گوییم: خب منظور؟! و گاهی هم واکنش های دیگر!.

دو نقل قول از دیوید لاج می کنم و مقدمه را تمام می کنم:

مشکل خواننده رمان های پسامدرنیستی , ابهام متن نیست (چون ابهام را می توان رفع کرد), بلکه اغلب عدم قطعیت است که همه متن را فرا می گیرد... (نظریه های رمان , ترجمه حسین پاینده ,انتشارات نیلوفر, ص156 )

تاثیر نوشته های پسامدرنیستی در خواننده, اغلب می تواند همان قدر موفق باشد که ناموفق؛ با این همه , بسیاری از این رمان ها و داستان ها به میزان زیادی مجال رهایی تخیل را فراهم می آورند و سهم به سزایی در امکان پذیر نگه داشتن نگارش به شیوه های گوناگون داشته اند... (همان, ص199)

 

در صورت صلاحدید به ادامه مطلب مراجعه نمایید.    

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر مرکز , چاپ هشتم 1392, تیراژ 1000 نسخه ,136صفحه,6800 تومان

پ ن 2: کتاب های بعدی مطابق آرای اخذ شده: خرده جنایت های زناشوهری اثر اریک امانوئل اشمیت, پرنده خارزار اثر کالین مکالو و خرمن سرخ اثر داشیل همت خواهد بود.

ادامه مطلب ...