میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

آدمکش کور - مارگارت اتوود

مقدمه اول: وقتی یک راوی تصمیم می‌گیرد تا از زندگی و خاطراتش بنویسد، مهم‌ترین نکته این خواهد بود: چرا؟! مطمئناً هر راوی انگیزه یا انگیزه‌های برای این خودافشایی دارد اما به قول معروف «علف باید به دهن بز شیرین بیاید» و بز، نویسنده نیست بلکه بلانسبت شما، خواننده است! یعنی خواننده است که باید به چرایی نقل خاطرات قانع شود. لذا بر نویسنده واجب است ترتیبی اتخاذ نماید تا خواننده به راوی این حق را بدهد. هر خواننده‌ای که «آدمکش کور» را تا به انتها خوانده باشد به آیریس چیس گریفینِ 83 ساله حق می‌دهد که قلم به دست بگیرد و هر آنچه را باید روی کاغذ بیاورد و در صندوقی قرار بدهد و کلیدش را به وکیلش بسپارد. این امر بیش از همه مدیون فرم روایتی است که نویسنده در نظر گرفته است. با آنکه دویست صفحه مانده به پایان کتاب برخی پیچیدگی‌ها و ابهامات اساسی بر خواننده‌ی پیگیر، آشکار می‌شود اما کماکان جذابیت روایت ادامه پیدا می‌کند و این واقعاً مرهون فرم روایت است.       

مقدمه دوم: فرم داستان شامل سه خط روایی است. خط اول، آیریس است که در آخرین سال قرن بیستم روایتی از زندگی خود می‌نویسد. قصه او داستان یک عکس است! عکسی که دریچه‌ای به سوی گذشته است. او روایتش را از مرگ خواهرش (لورا) در سال 1945 آغاز می‌کند و سپس با نظمی خاص به گذشته‌ی دورتر، اتفاقات بعد از مرگ لورا و زمان حال می‌پردازد. خط دوم روایت مربوط به کتاب «آدمکش کور» به قلم لورا چیس است که دو سال پس از مرگش چاپ شده و شرح ملاقات‌های پنهانی زن و مردی بدون نام است. مرد در این بخش‌ها داستانی دنباله‌دار را برای زن تعریف می‌کند. شاید تا حدود یک‌سوم از کتاب ارتباط این بخش با دو خط روایی دیگر مبهم به نظر برسد و سردرگمی‌هایی برای خواننده به وجود آورد و شاید هم منجر به رها شدن کتاب بشود! خط سوم روایی، بریده مطالب روزنامه‌هایی است که نویسنده را در پیشبرد داستان یاری می‌کند؛ یک خبر یا شایعه با شرح و تفصیلاتی حدوداً یک صفحه‌ای که در تاریخی مشخص در روزنامه‌ای مشخص چاپ شده و عیناً در لابلای دو بخش دیگر استفاده شده است. مشابه این کار را قبلاً در کارهای دکتروف و دوس‌پاسوس دیده بودم، اتوود هم به نظرم از آن بهره‌ی به‌جا و قابل توجهی در راستای طرح داستان برده است.    

مقدمه سوم: داستان عمدتاً در کشور کانادا و در شهر تورنتو و یک شهر کوچک (هر دو در ایالت اونتاریو) جریان دارد و بازه‌ی زمانی که شامل می‌شود تقریباً یک قرن است. قرن بیستم. راوی اصلی داستان نوه‌ی یک کارخانه‌دار است که در توسعه آن شهر کوچک (تی‌کوندروگا) نقش مؤثری داشته است. راوی در بخش‌هایی از داستان به این پیشینه و ریشه‌ها و همچنین دوران کودکی خود می‌پردازد. بخش قابل توجهی از داستان بین سال‌‎های 1930 تا 1940 می‌گذرد؛ دورانی که شرایط بد اقتصادی بر فعالیت کارخانه و خانواده‌ی راوی تاثیرات عمیقی می‌گذارد و آنها را به سمت زوال سوق می‌دهد.           

******

«ده روز بعد از تمام شدن جنگ، خواهرم لورا خود را با ماشین از روی پل به پایین پرت کرد. پل در دست تعمیر بود و لورا درست از روی علامت خطری گذشت که به همین خاطر آن جا نصب کرده بودند. ماشین شاخه های نوک درختان را که برگ های تازه داشتند شکست، بعد آتش گرفت، دور خود چرخید و به داخل نهر کم عمق دره ای افتاد که سی متر از سطح خیابان فاصله داشت. قطعه هایی از پل روی ماشین افتاد، و چیزی جز تکه های سوخته بدن لورا باقی نماند.»

همان‌طور که در این پاراگراف نخستین داستان مشخص است، لورا خواهر راوی، درست ده روز پس از پایان جنگ جهانی دوم خودکشی کرده است و طبعاً این شروع به ما این خبر را می‌دهد که  در ادامه قرار است چه چیزهایی برای ما روشن شود: چرا لورا دست به خودکشی می‌زند؟ چه شرایطی او را به این مسیر سوق می‌دهد؟ این عمل چه نسبتی با پایان جنگ جهانی دارد؟ راوی چه نسبتی با این حادثه دارد و چرا می‌خواهد این موارد را روشن کند.

چند سطر بعد، راوی دوران کودکی خود و لورا را به یاد می‌آورد که هر وقت حادثه‌ای رخ می‌داد و جایی از بدن آنها زخم می‌شد و درد می‌گرفت، این خدمتکار باوفای خانه (رنی) بود که آنها را آرام می‌کرد و از محل زخم و درد می‌پرسید (این بخش را در کانال آورده‌ام). در واقع تلویحاً می‌گوید که درد و زخم ناشی از خودکشی لورا به حدی است که نمی‌تواند ساکت بنشیند و جیغ و فریاد نزند. اقدامات اولیه او اثرات دلخواهی داشته و حالا نیم قرن گذشته است و قصد دارد حقایق را به طور کامل شفاف کند!   

در ادامه مطلب بیشتر به داستان خواهم پرداخت.

******

مارگارت اتوود سال 1939 در اتاوا به دنیا آمد. پدرش حشره‌شناس بود و به همین‌خاطر دوران کودکی مارگارت بیشتر در منطقه جنگلی شمال کِبک سپری شد. تا دوازده سالگی مدرسه نرفت اما از شش سالگی نوشتن و خواندن را شروع کرد. بعد از استقرار در تورنتو وارد دبیرستان شد. در سال 1957 وارد کالج شد و در سال 1961 در رشته ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل شد. اولین کتاب شعر خود را در همین سال منتشر کرد. تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد اما پایان‌نامه‌اش را نیمه‌کاره رها کرد. اولین رمان او (زن خوراکی 1969) در همین ایام منتشر شد. انتشار سه رمان در دهه هفتاد و در کنار آن تدریس و نگارش آثار غیرداستانی در زمینه ادبیات انگلیسی به تدریج باعث شناخته شدن او در این عرصه شد. مشهورترین اثر او در دهه بعد خلق شد: «سرگذشت ندیمه» (1985). این کتاب در همان زمان و البته این اواخر به واسطه سریالی که بر این اساس ساخته شد، شهرت او را فراگیر کرد. در میان جوایز بین‌المللی متعددی که این نویسنده دریافت کرده می‌توان به بوکر سال 2000 اشاره کرد؛ برای نگارش رمان «آدمکش کور». پیش از این در مورد دو اثر دیگرش در وبلاگ چیزهایی نوشته‌ام: چشم گربه (1988) و عروس فریبکار (1993).

مارگارت اتوود یکی از مشهورترین نویسندگان کانادایی است که علاوه بر نگارش هجده رمان، تقریباً به همین تعداد مجموعه شعر منتشر کرده است. تعداد نه مجموعه داستان کوتاه، هشت عنوان کتاب کودک، یازده عنوان کتاب غیر داستانی و... از دیگر موارد کاری او در عرصه نوشتن است.      

 

...................

مشخصات کتاب من: ترجمه شهین آسایش، نشر ققنوس، چاپ هفتم 1393، تیراژ 1100 نسخه، 655 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.2 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.96)

پ ن 2: ادامه مطلب به مرور تکمیل خواهد شد!

پ ن 3: کتاب‌ بعدی «آفتاب‌گردان‌های کور» اثر آلبرتو مندس خواهد بود. پس از آن به سراغ آمستردام اثر یان مک ایوان خواهم رفت.

 

ادامه مطلب ...

چشم گربه – مارگارت اتوود

«الین ریزلی» بانوی نقاش میانسالی است که در اوایل دهه هشتاد میلادی به شهر زادگاهش تورنتو، بازگشته است تا در نمایشگاهی که برای مرور آثار او ترتیب داده شده، شرکت کند. الین پس از ورود به شهر طبعاً وارد دنیای خاطرات کودکی و نوجوانی می‌شود و خواننده را همراه خود به سفری می‌برد که ابتدای آن به سالهای جنگ دوم جهانی در تورنتو بازمی‌گردد. شهری که از آن نفرت دارد و در دوران جوانی از آن به همراه فرزند کوچکش فرار کرده است. او واقعاً دوست ندارد حتی برای یکی دو روز به آنجا برود... ولی انگار باید برود! این نمایشگاه تأثیری در فروش آثار او ندارد و همینطوری هم آثارش به فروش می‌رود اما علیرغم ترس و تردید، کششی مبهم به این سفر دارد. ترس و تردیدی که ریشه در کودکی او دارد. این سفر، سفری درونی و  نوعی خودشناسی است. او به عمق زمان خیره می‌شود و چیزهایی را به سطح می‌آورد....

کتاب حاوی 15 بخش و 75 فصل است. فصل ابتدایی هر بخش در زمان حال روایت می‌شود و فصول بعدی به روایت گذشته می‌پردازد. هر بخش عنوانی دارد که این عناوین برگرفته از نام‌هایی است که الین بر نقاشی‌های خود گذاشته است. عنوان کتاب هم نام یکی از تابلوهاست. البته این نام‌ها به موضوعات مهم و تأثیرگذار دوره‌های مختلف زندگی او اشاره دارد. «چشم گربه» یک یادگاری از دوران کودکی است... یک یادگاری فراموش شده که به تازگی دوباره جلوی چشم آمده است و همانند کلیدی برای باز کردن برخی درهای بسته در ناخودآگاه عمل می‌کند. چشم گربه نوعی تیله یا سنگ مرمر با رگه‌های رنگی است... اگر برایتان سؤال پیش بیاید که بالاخره تیله یا سنگ مرمر؟ باید شما را به خواندن ادامه مطلب دعوت کنم!

******

ار این نویسنده مطرح کانادایی شش اثر در فهرست اولیه 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور داشت که البته در حال حاضر تعداد آنها به سه اثر کاهش یافته است: کفپوش، چهره پنهان، آدمکش کور، چشم گربه، سرگذشت ندیمه، عروس فریبکار (مواردی که زیر آن خط کشیده شده است موارد باقیمانده در لیست هستند).

مشخصات کتاب من: ترجمه سهیل سُمّی، انتشارات مروارید، چاپ اول تابستان 1390، تیراژ 1650 نسخه، 522صفحه

........................

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.8 از 5 است (در سایت گودریدز 3.93 و در آمازون 4.1). گروه B

پ ن 2: در این تعطیلاتی که گذراندیم دو نمایشنامه دایی وانیا (چخوف) و مجلس ضربت زدن (بهرام بیضایی) را خواندم و در مورد آنها خواهم نوشت. کتاب بعدی که شروع خواهم کرد لولیتا از ناباکوف خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

مارگارت اتوود

مارگارت اتوود نویسنده و شاعر کانادایی در سال 1939 در شهر اتاوا به دنیا آمد. پدرش حشره‌شناس بود و به همین سبب بخشی از دوران کودکی را به همراه خانواده با سفر به جنگل‌ها و مناطق طبیعی کشورش گذراند. برای من که به تازگی رمان «چشم گربه» را به پایان برده است (و مطلب بعدی وبلاگ در مورد آن خواهد بود)، ردپای این مسافرت‌ها کاملاً واضح است. از همین دوران کودکی و نوجوانی کار نوشتن را آغاز کرد. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ادبیات در دانشگاه تورنتو گذراند و...

از اتوود تاکنون بیش از 60 اثر مکتوب در زمینه‌های رمان، مجموعه داستان کوتاه، شعر، داستان کودک و آثار غیر داستانی منتشر شده است و در مجموع بیش از 55 جایزه ملی و بین‌المللی را کسب کرده است. پنج رمان او در لیست نهایی نامزدین بوکر قرار گرفته است که از این میان «آدمکش کور» توانست در سال 2000 جایزه بوکر را برای نویسنده به ارمغان بیاورد. اخیراً سریالی بر اساس رمان تحسین‌شده‌اش «سرگذشت ندیمه» ساخته شده که بیش از پیش موجب شهرت او شده است.

بخشی از مصاحبه نویسنده با نشریه پروگرسیو:

«آرمان‌شهرهای زیادی در سدۀ نوزدهم وجود داشت، جوامع بی‌نظیری که احتمالاً ما خودمان ساخته بودیم. بعد از جنگ جهانی دوم آن آرمان‌شهرها از مُد افتادند. تقریباً بلافاصله یکی از آرمان‌شهرهایی که آدم‌ها کوشیدند بسازند، اتحاد شوروی بود که نویسنده‌ای مثل زامیاتین را کنار گذاشت. او کتاب تأثیرگذاری به نام "ما" نوشت که هسته‌ کارهای اورول و هاکسلی را در خود جای داده بود. نویسندگان بعد از دیدن آثار آرمان‌شهرهایی که قبل از رسیدن به نقطۀ غایی ـ که هرگز هم در کار نبود ـ متأسفانه به حذف انسان‌های بی‌شماری می‌انجامید، نوشتن دربارۀ ضدآرمانشهرها را آغاز کردند... من به دنیای بی‌نقص اعتقاد ندارم، باور ندارم قابل دستیابی باشد و معتقدم کسانی که می‌کوشند آن را بسازند در پایان کامبوج را به وجود می‌آورند، یا چیزی بسیار شبیه به آن، زیرا آزمونِ تصفیه ]ناب‌گرایی[ انتهایی ندارد. آیا آدم‌ها به اندازۀ کافی تصفیه شده‌اند تا به زندگی ادامه دهند یا باید باز هم تصفیه کرد؟ بعد مشخص می‌شود تعداد اندکی از آزمون بیرون آمده‌اند. به این ترتیب، در انتها مبارزه‌ای وسیع و همه‌جانبه را پشت سر گذاشته‌اید و صحنه‌ای سراسر کشتار.»

عروس فریبکار مارگارت آتوود

پاراگراف اول

داستان زینیا را باید از وقت بسته شدن نطفه اش شروع کرد. به نظر تونی داستان زینیا خیلی وقت پیش در جایی خیلی دور شروع شد؛ جایی که صدمات بسیار خراب کرده و از هم پاشیده بودش. جایی شبیه یک نقاشی اروپایی که با دست رنگ گل اخری بدان زده باشند با آفتاب غبار آلود و بوته های انبوه که برگ های ضخیم و ریشه های کهن و درهم پیچیده دارند و در پشت آن ها چکمه ای بیرون زده از زیر خاک , یا دستی بی جان که از امری عادی ولی وحشتناک حکایت می کند.

برای شروع داستان به نظرم کمی کلیشه ای آمد. اگر نبود علم به حضور این کتاب در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند , در صورت اولین مواجهه در کتابفروشی , به قفسه باز می گشت! تنها نکته مثبتش انتقال این حس است که داستان از جایی که باید شروع بشود آغاز نخواهد شد.  

موضوع رمان (چند صفحه اول)

سه زن میانسال مطابق قرار ماهانه خود برای ناهار در رستورانی حاضر شده اند.این سه زن (تونی , کرز, رز) علاوه بر پیشینه حضور همزمان در دانشگاه و خوابگاه دانشجویی , وجه اشتراک مهم تری نیز دارند. زن دیگری به نام زینیا که هم دوره ای آنها در دانشگاه نیز بوده است در زندگی خانوادگی هر سه نفوذ کرده و به آنها ضربه زده است.آنها بعد از گذشت چند سال از مرگ زینیا , این قرارهای ماهیانه را با هم دارند. حالا هنگام صرف ناهار, ناگهان زینیا وارد رستوران می شود و سر میز دیگری می نشیند...

پس از این ملاقات , راوی (دانای کل محدود به ذهن این سه زن) به صورت جداگانه, با برگشت به صبح همان روز ,خواننده را در جریان حال و روز تک تک این سه زن قرار می دهد (حدود 170 صفحه) و پس از آن با زدن نقب به گذشته های هر کدام, داستان و نحوه ورود زینیا به زندگی هر شخصیت روایت می شود (حدود 420 صفحه) و پس از آن ماجراهای بعد از ملاقات ناگهانی و به پایان رساندن داستان... (در حدود 100صفحه).

کتاب حجیم 700 صفحه ای اما با موضوعی جذاب و پرداختی پر کشش... بعضی مواقع هم بد نیست که رمان هایی از این دست که یکی دو سطح از رمان های عامه پسند بالاتر است خوانده شود. در تعطیلات عید و هنگام مسافرت خواندم و لذت بردم. از منظر شخصیت پردازی قابل تامل بود.

رمان زنانه

در یک کلام می شود گفت رمانی زنانه ... یکی از این زنان یک دوقلوی دختر دارد که این دوقلوها علاقه دارند تمام شخصیت های داستانهایی که برایشان خوانده می شود , زن باشند , بد و خوب یا قاتل و مقتول یا... این رمان به نوعی چنین است. در نگاه اول قربانی کننده و قربانی ها , زنان هستند. هرچند به نظرم این زنان می بایست شکرگذار حضور زینیا می بودند چرا که به واقع مردان داستان همگی انگل بودند!! همه کارهای داخل و خارج خانه را این سه زن انجام می دهند (همه که می گویم اغراق نیستا , همه!) و پارتنرهایشان فقط می خورند و ... آنها در روابطشان ضعف هایی دارند و زینیا از آسیب پذیرترین قسمت قربانیانش نفوذ می کند. 

***

 مشخصات کتاب من:ترجمه خانم شهین آسایش, انتشارات ققنوس, چاپ سوم 1385, تیراژ 1100 نسخه , 702 صفحه , قیمت 8800 تومان 

چند نکته تستی در مورد کتاب در ادامه مطلب

پ ن1: از خانم آتوود پنج کتاب در لیست 1001 کتاب حضور دارد. 

پ ن2:کتابهای بعدی به ترتیب شازده احتجاب , ترس و لرز خواهد بود. انتخابات کتاب هم به زودی خواهیم داشت اصن شاید افتادیم به رقابت با شرایط موجود! بعد از نوشتن این دو مطلب, کتاب جدید به دست خواهم گرفت و به شرایط نرمال! برخواهم گشت.

ادامه مطلب ...