میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

فداکاری مظنون X - کیگو هیگاشینو

حدوداً چهل ساله به نظر می‌رسید. خونسرد و آرام کنار پرچمی که به مناسبت سخنرانی کنار پیاده‌رو گذاشته بودند قدم می‌زد. دو ساعت  به وقت ناهار مانده بود. ظرف غذایی که از مطبخی دو سه کوچه پایین‌تر خریده بود، مثل همه‌ی روزهای قبل داخل کوله‌پشتی‌اش بود. سخنران از راه رسید و آرام و خونسرد، همانگونه که از سن و سال بالایش انتظار می‌رفت، رو به دوربین‌ها و حاضران مشغول صحبت شد. همان کنار خیابان. کمی بعد به نظر می‌آمد صدای شنیدن شلیک گلوله در فاصله چند متری، برای سخنران بیشتر کنجکاوی‌برانگیز بود تا ترسناک! شاید به همین خاطر بدون اینکه سر و گردنی خم کند به عقب چرخید تا ببیند صدای چیست. به همین سادگی فضا برای نشستن گلوله‌ی دوم بر روی سینه‌اش مهیا شد. پیرمرد، گویی که می‌خواهد بر روی تشکچه‌ای که روی زمین برایش تدارک دیده بودند بنشیند، دو قدم برداشت و روی زمین آرام گرفت.

******

«یاسوکو» زن جوانی است که به همراه دختر نوجوانش «میساتو» زندگی می‌کند. با اینکه به تازگی محل کار و زندگیش را تغییر داده اما همسر سابقش که از قضا آدم تنِ لشی است (ایشان ناپدری میساتو است و نه پدرش)، آدرس جدید او را یافته و با نیت اخاذی به سراغش می‌آید. ورود اجباری مرد به محل زندگی زن در همین صفحات ابتدایی داستان، به قتل ناخواسته‌ی مرد منتهی می‌شود. یاسوکو نگران آن است که با این اتفاق چه بر سر او و دخترش خواهد آمد. همسایه واحد بغلی، مرد میانسالی به نام «ایشیگامی» است. او معلم ریاضی یک دبیرستان است و در این مدت کوتاهی که این مادر و دختر در مجاورت او ساکن شده‌اند به یاسوکو علاقمند شده است. او که ذهنی استدلالی دارد، با شنیدن سروصدا و دیدن برخی شواهد پی به وقوع قتل می‌برد و به زن پیشنهاد می‌دهد که در اختفای جنازه و امحای مدارک و... به آنها کمک کند. یاسوکو که مستأصل شده است این پیشنهاد کمک را می‌پذیرد و بدین‌ترتیب فصل مقدماتی داستان به پایان می‌رسد و ما خوانندگان که از ابتدا با بخش عمده‌ای از حقایق ماجرا آشنا شده‌ایم، پس از آن نظاره‌گرتلاش‌های گروه کارآگاهان برای کشف حقایق خواهیم بود. این گروه عبارتند از یک کارآگاه کارکشته به نام «کوساناگی» و یک کارآگاه تازه‌کار و همچنین یکی از دوستان نزدیک کوساناگی که استاد فیزیک دانشگاه است و عملاً این شخصیت بارِ استدلالی کشف حقایق را بر دوش می‌کشد. این استاد فیزیک ظاهراً در چند اثر دیگر نویسنده هم حضور دارد و به کارآگاه گالیله معروف است.

داستان سرگرم‌کننده و روان است. تاحدودی جذاب هم هست اما به نظرم وقتی خواننده از هشتاد نود درصد حقایق پرونده در ابتدا مطلع می‌شود بهتر است که اولاً حجم کار تا جایی که می‌تواند کم باشد و دوم اینکه آن ده بیست درصد باقی‌مانده (در اینجا نحوه ترفندی که ریاضیدان برای محو کردن سرنخ‌ها و گمراه کردن کارآگاهان طراحی کرده است) باید هم جذابیت و هم استحکام بالایی داشته باشد. در این زمینه چند نکته به ذهنم می‌رسد که در ادامه مطلب خواهم نوشت. 

******

کیگو هیگاشینو متولد سال 1958 در ژاپن است. او که فارغ‌التحصیل رشته مهندسی برق است خیلی زود رو به نوشتن آورد و با چاپ اولین کتابش در 27 سالگی به صورت حرفه‌ای مشغول نوشتن شد. نویسنده‌ای پر کار که با حساب و کتابِ من از سال 1985 تا الان به طور متوسط سالی دو اثر (رمان یا مجموعه داستان) خلق کرده است. او یکی از معروف‌ترین جنایی‌نویس‌های جنوب شرق آسیا محسوب می‌شود. از سال 2009 تا 2013 ریاست انجمن جنایی‌نویسان ژاپن بوده و همچنین تمام جوایز اصلی مرتبط با کتاب در ژاپن را دریافت کرده و در سطح بین‌المللی نیز نامزد جوایز مهمی در این عرصه بوده است. از کارهای او اقتباس‌های سینمایی زیادی انجام شده است. «فداکاری مظنون x » یکی از تحسین‌شده‌ترین کارهای اوست که در سال 2005 چاپ شده است. این کتاب سومین رمان از گروه رمان‌های نویسنده است که در آن کارآگاه گالیله حضور دارد. ترجمه انگلیسی اثر سال 2012 انجام و کتاب نامزد جایزه ادگار شده است. چهار اقتباس سینمایی از این اثر در ژاپن، کره، چین و هند صورت پذیرفته است که پوسترهای آن را در عکس بالا می‌بینید.

............

مشخصات کتاب من: ترجمه محمد عباس‌آبادی، نشر چترنگ، چاپ دوم 1398، شمارگان 1000نسخه، 376 صفحه.

............

پ ن 1: نمره من به داستان 3.1 از 5 است. گروه A ( نمره در گودریدز 4.15)

پ ن 2: سطرهای ابتدایی برداشت شخصی من از یکی از کلیپ‌های حادثه ترور شینزو آبه است.

پ ن 3: کتاب بعدی که در مورد آن خواهم نوشت « مارش رادتسکی » اثر یوزف روت است. پس از آن به سراغ کتاب «بندرهای شرق» اثر امین معلوف خواهم رفت.


 

ادامه مطلب ...

مرگ راجر آکروید - آگاتا کریستی

پوآرو برای گذراندن ایام بازنشستگی به دهکده‌ای کوچک نقل مکان کرده است اما معما و مرگ همه جا هست! زنی خودکشی می‌کند و چندی بعد "راجر آکروید" مرد اشرافی و ثروتمندِ دهکده، در خانه‌اش به قتل می‌رسد. تمام عناصر لازمه برای خلق یک معما پیرامون یک قتل فراهم است... خانه‌ی مقتول آکنده از "مظنونین همیشگی" است: فرزندخوانده‌ای که ولخرج است و ظاهراً تا خرخره قرض دارد، خدمتکاران متعدد که برخی از آنها پیشینه‌ای مشکوک دارند، منشی‌ مخصوصِ خوش‌تیپِ فضول، فامیل‌های چتربازی که در یکی دو سال اخیر از شهری دور (معمولاً از آمریکا!) آمده‌اند و سرِ مقتول خراب شده‌اند و معمولاً چشمشان به ارث خیره مانده است، آشنایانی که معمولاً در ایام قتل در خانه مقتول حضور دارند و معمولاً هم توان انجام قتل دارند و هم انگیزه، و در انتهای این لیست غریبه‌های ناشناسی که ردِ پایشان همیشه جایی در همان نزدیکی است!

مَلات و مواد اولیه‌ی تشکیل دهنده این داستان همگی همان‌هایی است که در داستانهای جنایی پیش از آن به کار رفته است و در واقع نویسنده حرکت خارق‌العاده و محیرالعقولی در این ژانر نکرده است اما و هزار اما که علیرغم این قضیه، آگاتا کریستی پرفروش‌ترین داستان‌نویس دنیاست و میلیونها نفر در سراسر دنیا کارهای ایشان را می‌خوانند و لذت می‌برند. تنها کافیست با خودمان زمزمه کنیم که بیش از یک میلیارد نسخه از آثار او فقط به زبان انگلیسی چاپ شده است و همین مقدار هم به 103 زبان دیگر! هیچ بعید نیست که در آینده‌ی دور برخی نسخه‌های آثار او به عنوان بررسی برخی زبان‌های مرده‌ی دنیا مورد استناد زبان‌شناسان قرار بگیرد!!

مرگ راجر آکروید البته برغم استفاده از همان عناصر و مواد اولیه، خلاقیت‌های خاص خودش را دارد و شاید به همین دلیل از سوی برخی به عنوان برترین رمان جنایی قرن بیستم انتخاب شده است و یا در لیست صد رمان برجسته منتخب انجمن جنایی‌نویسان قرار گرفته است و البته در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند نیز حضور پیدا کرده است!

اما وقتی که از علاقه خودم به رمان‌های جنایی و اهمیت آن حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم؟! این بماند برای ادامه‌ی مطلب.

*********

مرگ راجر آکروید در سال 1926 به رشته تحریر درآمده است و جزء آثار اولیه نویسنده محسوب می‌شود. این کتاب سه بار به فارسی ترجمه و با پنج نام متفاوت منتشر شده است!

مشخصات کتاب من؛ ترجمه خسرو سمیعی، نشر قطره، چاپ اول 1372، 452صفحه (به همراه مقدمه‌ای طولانی در خصوص داستانهای پلیسی به قلم بوالو نارسژاک)
...........................

پ ن 1: نمره کتاب 3.9 از 5 است (در سایت گودریدز 4.2 از مجموع 77412 رای و در سایت آمازون 4.5)

پ ن 2: هنوزم مزه‌ی هیجان و ترس در هنگام خواندن "ده سیاه کوچولو" اثر آگاتا کریستی زیر زبانم هست. گمانم سی سال از آن زمان گذشته است. انتخاب من به عنوان بهترین کار این نویسنده آن کتاب است.

 

ادامه مطلب ...

در جستجوی تیرانداز - مجموعه داستان

این مجموعه پلیسی-جنایی از هفت داستان کوتاه و بلند از هفت نویسنده‌ی کمتر شناخته شده (البته برای ما) تشکیل شده است. مترجم این اثر، داستانها را از مجلات اینترنتی جمع‌آوری نموده است؛ داستانهایی که معمولاً کاندیدای جوایز مرتبط با این ژانر بوده‌اند (جوایزی همچون ادگار، شاموس، آنتونی، مکویتی و درینگر که مترجم در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته است درخصوص این جوایز توضیحاتی ارائه کرده است) یا نویسنده‌ی داستانِ انتخاب‌شده، برنده این جوایز در همین سال‌های اخیر بوده‌اند. این نویسندگان گاه آماتور محسوب می‌شوند و گاه حرفه‌ای‌هایی هستند که از همین مجلات، کار خود را شروع نموده‌اند. از این زاویه این مجموعه‌ (انتشارات امیرکبیر) می‌تواند خواننده‌ی پیگیر این ژانر را در جریان جهت‌گیری‌های روز این ژانر قرار دهد.

من به این ژانر علاقمندم و چه بخواهیم و چه نخواهیم این ژانر در جهان از محبوب‌ترین‌هاست... اما راز این محبوبیت در چیست؟ به نظر می‌رسد بشر از دیرباز به حل معما اقبال خاصی داشته است. در واقع تا چشمش بازِ باز شده است خودش را در میانه‌ی معماهای بسیار یافته است... طبیعت پر راز و رمز... هستیِ بشر نیز به خودی خود یک معمای پیچیده است... سر و کله زدن با این معماها و لذت پس از حل آنها شاید موجب شده است که ما به این ژانر کشش داشته باشیم. با قبول این ادعا سوالی پیش می‌آید که با این پیشینه‌ی مشترک چرا برخی نسبت به این ژانر کشش ندارند!؟ خُب یک جواب ساده برای این سوال وجود دارد: آنها هم کشش دارند ولی یا این کشش را کشف نکرده‌اند یا آن را سرکوب و به ناخودآگاه خود رانده‌اند!

********

این کتاب توسط خانم سحر قدیمی گردآوری و ترجمه شده و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر نموده است (مشخصات کتاب من؛ چاپ اول 1393، 199 صفحه، تیراژ 1500 نسخه). مختصری در خصوص هر داستان در ادامه مطلب توضیح داده‌ام.

پ ن 1: نمره‌ی مجموعه از نگاه من 3.4 از 5 است.

پ ن 2: اگر به محبوبیت این ژانر و استدلالی که کردم ایمان نیاورده‌اید استدلال آخر را که برای روز مبادا کنار گذاشته بودم را رو می‌کنم: کلمه معما در دیوان حافظ هشت‌بار تکرار شده است!! می‌بینم که کافران با این استدلال رنگ به صورتشان نمانده است!

پ ن 3: انتخابات قبلی در حوزه آمریکای لاتین تکلیفش مشخص شده است (کتابخانه بابل اثر بورخس) ولی در بخش ایتالیا رقابت تنگاتنگ ادامه دارد. در این میان کتاب‌های مرگ راجر آکروید از آگاتا کریستی و متعهد از الیزابت گیلبرت را خواندم! پس مطالب بعدی به ترتیب همین‌هاست.

 

ادامه مطلب ...

جاسوسی که از سردسیر آمد جان لوکاره


چه کسی جاسوس است!؟ جیمز باند, ادوارد اسنودن, ماتاهاری, سعید واجبی, آن مردی که زمان اصلاحات با چمدان آمد... می‌بینید؟! چنان متنوعند که اساسن نمی‌توان یک قالب مشخص برای آنها تصور کرد. یکی مانند جیمز باند ابزار و وسایل عجیب و غریب به همراه دارد, یکی مثل اسنودن برای صد سال اطلاعات سری دارد و حالا حالاها سرگرم‌مان می‌کند, یکی معصومیت خاصی در چهره دارد (جیسون بورن) و یکی دیگر تا صد سال دیگر هم چهره‌اش از سایه خارج نمی‌شود.

وقتی الان "خرگوش" می‌تواند جاسوسی کند, حتمن در آینده نه‌چندان دور "هویج" هم قابلیت جاسوسی خواهد داشت و ما هنگام خوردن سوپ نیز باید حواسمان شش دانگ جمع باشد که بند را آب ندهیم. اصلن چرا راه دور برویم؟ همین سیستم مخابرات... هیچ‌کس تنها نیست!... این یک شعار تبلیغاتی نیست. پشت پرده این تکنولوژی کلی ایده برای تنها نماندن آدم‌ها خوابیده است! یاد رمان بااهمیت "میرا" به خیر...

چند روز قبل یک آقای مخابراتی آمده بود تا پسرش را از تنهایی در بیاورد و برای این کار در نظر گرفته بود که ایشان را باجناق بنده نماید! ما هم مثل یک میله‌ی متشخص نشستیم و به حرف‌های ایشان در مورد حرفه‌شان گوش دادیم. غیر از مسایل کنترلی مخابرات که هوش از سر آدم می‌پراند، از جمله متوجه شدم افرادی که در بخش ماکروویو کار می‌کنند همه دختردار می‌شوند! خب این نکته جالب و کاربردی بود. من به خواهرزن‌جان گفته‌ام عجله نکند تا لااقل ما در این مراسمات با حقایق بیشتری از مشاغل مختلف آشنا شویم. از کجا معلوم...شاید در یک روز زمستانی وقتی ما پرسیدیم آقا‌داماد شغلشان چیست؟ پدرشان خیلی متین و محکم بگوید بنده‌زاده جاسوس هستند! و فردای آن روز در وبلاگمان تیتر بزنیم: باجناقی که از سردسیر آمد!

*****

جان لوکاره نام مستعار آقای دیوید جان مور کورنل است که حدود ده سال در سیستم اطلاعاتی انگلستان کار کرده و بعد به جرگه نویسندگان پیوسته است. معروف‌ترین اثرش همین کتاب است که در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد... داستانی مشهور در ژانر جاسوسی که بر اساس آن فیلم هم ساخته شده است که من دقیقن در صفحات آخر به یادم آمد فیلم را در سالهای خیلی دور دیده‌ام!

پ ن 1: ادامه مطلب مختصری در مورد خود کتاب نوشته‌ام و به هیچ وجه خطر لوث شدن ندارد.

پ ن 2: مشخصات کتاب من؛ ترجمه فرزاد فربد, انتشارات جهان کتاب, تیراژ 1100 نسخه, 281 صفحه, قیمت 5500 تومان.

پ ن 3: نمره کتاب 3.5 از 5 می‌باشد.

پ ن 4: کتابهای بعدی به ترتیب؛ سکه‌سازان (آندره ژید) خانواده پاسکوآل دوآرته (خوسه سلا) خاطرات یک گیشا (آرتور گلدن) و بلم سنگی (ژوزه ساراماگو) خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...