میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

آخرین نفس – پل کالانیتی

پل پزشک 35 ساله‌ایست که سال آخر رزیدنتی جراحی مغز و اعصاب را می‌گذراند. در آغاز روایت، او تصاویر سی‌تی‌اسکن یک بیمار را از نظر می‌گذراند؛ تشخیص سرطان راحت و واضح بود اگر بیمار کسی غیر از خودش بود:

روپوش رادیولوژی به تن نداشتم و لباس جراحی و روپوش سفید پزشکی‌ام را هم نپوشیده بودم. یکدست لباس آبی مخصوص بیمارها تنم بود. درحالی‌که به سه‌پایه سرم وصل بودم، پشت کامپیوتر پرستارهای بیمارستان نشسته بودم و اسکن‌های خودم را می‌دیدم. همسرم لوسی؛ یک پزشک امراض داخلی؛ کنارم بود. ]...[ لوسی مات و مبهوت؛ انگار که از روی یک نوشته می‌خواند؛ خیلی سریع گفت: فکر می‌‌‌‌‌کنی ممکنه چیز دیگه‌ای باشه؟ گفتم: نه.

از استاد ملکیان، مطلبی در خصوص آزمون ذهنی نیچه درخصوص مرگ خوانده بودم. نیچه در این آزمون می‌گوید فرض کنید مرگ یا فرشته مرگ جلوی شما حاضر شده است و به شما اعلام می‌کند که فقط فرصت آن را دارید تا متنی که قرار است روی سنگ قبرتان نوشته شود را آماده کنید. در این حالت به جای نوشتن جملات کلیشه‌ای "یک دنیا عشق اینجا آرمیده است!" و " یاران و برادران مرا یاد کنید" و امثالهم، فرشته مرگ از شما می‌خواهد دو جمله بنویسید، در جمله اول آرمان‌هایتان را بنویسید و در جمله دوم آنچه که تاکنون به آن دست یافتید را بنویسید. به عنوان مثال: در اینجا فردی آرمیده است که می‌خواست نویسنده بزرگی بشود اما یک متن کوتاه دو پاراگرافی بدون غلط ننوشت! یا مثلاً می‌خواست دکتر بشود اما دیپلم هم نگرفت، یا می‌خواست فقر را ریشه‌کن کند و انصافاً در ریشه‌کنی این موضوع در اطرافیانش موفق بود!، یا می‌خواست فردی متواضع باشد اما با تکبر فراوان با دیگران برخورد می‌کرد و... بعد نیچه می‌گوید روی این جمله‌های دوم‌ خط بکشید و تلاش کنید تا باقی زندگی را طبق آرمان‌هایتان ادامه بدهید و نتیجه می‌گیرد «هر که سنگ روی قبر خود را بنویسد، زندگی واقعی را آغاز کرده است.» و یا «مرگ پایان زندگی است، ولی مرگ‌اندیشی آغاز آن.»

الغرض؛ پل کالانیتی این آزمون را به صورت واقعی تجربه می‌کند. در مواجهه با مرگ، به گذشته و  آرمان‌هایش می‌اندیشد و باقی‌مانده عمر را در جهت آرزوهایش ادامه می‌دهد. این کتاب حاصل نوشته‌های او در این دوران است. طبعاً در چنین شرایطی افکار و احساسات و بیان انسان‌ها با شرایط معمولشان متفاوت است، باصطلاح از عمق جان سخن می‌گویند و شاید به همین دلیل است که این کتاب ماه‌ها در لیست پرفروش‌های آمریکا در سال 2016 و 2017 قرار داشت.

******

 پل کالانیتی پزشکی آمریکایی و هندی‌تبار است که مدارک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته ادبیات انگلیسی، در کنار کارشناسی رشته بیولوژی انسانی از دانشگاه استنفورد کسب کرد. کالانیتی همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه علم و کارشناسی ارشد پزشکی از دانشگاه کمبریج است. او نهایتاً از دانشگاه ییل، دکترای پزشکی اخذ و جوایزی در زمینه پزشکی دریافت کرد. او در نهم ماه مارس 2015 از دنیا رفت و این کتاب چند ماه بعد از مرگش انتشار یافت.

..........

مشخصات کتاب من: ترجمه مهرداد بازیاری، کتابسرای تندیس، چاپ اول زمستان 1395، شمارگان 500 نسخه، 192 صفحه.

پ ن 1: نمره کتاب در گودریدز 4.33 از مجموع 198109 رای و نمره کتاب در آمازون 4.7 است. این کتاب البته داستان نیست و سیستم نمره‌دهی من خیلی کاربرد ندارد! من اگر بخواهم در این سایتها نمره بدهم به کتاب نمره‌ای حدود 4 خواهم داد.

پ ن 2: این کتاب در آمریکا باصطلاح ترکانده است، تعداد رای‌دهندگان گودریدز خود گویای این مطلب است؛ در ایران هم با فاصله‌ای کوتاه چند ترجمه از آن به بازار نشر وارد شده است. غیر از ترجمه‌ای که من خواندم:

وقتی نفس هوا می‌شود، ساناز کریمی، نشر میلکان

آن هنگام که نفس هوا می‌شود، شکیبا محب‌علی، نشر کوله‌پشتی

یک ترجمه دیگر هم توسط علی‌اکبر صالحی در کتابخانه ملی فیپا دریافت کرده است. به گمانم تعداد ترجمه‌ها از تعداد مطالبی که در وبلاگها توسط خوانندگان اثر نوشته شده است به مراتب بیشتر است!

پ ن 3: این لینک هم جالب توجه است: اینجا

 پ ن 4: کتابهای بعدی به ترتیب مرگ ایوان ایلیچ (تولستوی) و یادداشتهای یک دیوانه (گوگول) است. اتفاق عجیبی بود که آخرین نفس و مرگ ایوان ایلیچ پشت سر هم قرار گرفتند!

ادامه مطلب ...