میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

دویدن در میدان تاریک مین مصطفی مستور

 

نمایشنامه ای کوتاه در 4 پرده که میشه گفت در حد یک داستان کوتاه 20 صفحه ایست. کل ماجرا در یک محیط فرضی شکل می گیرد که با توجه به قرائن به نظر من یک آسایشگاه است. به هر حال می تواند هر جایی باشد... جایی است که برای ساکنین آن عشق و حتی تماس با جنس مونث ممنوع و جرم تلقی می شود. یکی از ساکنین در زمان استفاده از مرخصی و خارج از محدوده مرتکب عمل تماس شده است و ظاهراٌ مراحل اولیه عشق را طی می کند که مسئولین مربوطه مطلع می شوند و لذا پرونده ای قطور برای این قضیه تشکیل می شود (جایی به صفحه 153 پرونده اشاره می کند). مسئول پرونده چنان از اهمیت جرم صحبت می کند و چنان از لزوم فشار و شکنجه , که گویی جنایت بزرگی رخ داده است. ایده آل او برای ساکنین انسانهایی است که فکر نمی کنند , عاشق نمی شوند و... البته نه اینکه بازجو به عشق و ... اعتقادی ندارد بلکه اتفاقاٌ در جایی که مراحل تماس را ذکر می کند و می رسد به تماس روحانی میگوید این مراحل عالی در فهم گوساله هایی چون متهمین نمی گنجد...

قربان, ماهان می‌گه اختیار وقتی معنا داره که نظمی در کار باشه و شما بتونید نتیجه کارتون رو پیش بینی کنید(مکث) ماهان می‌گه وقتی هیچ چیز رو نشه پیش بینی کرد معنی‌اش اینه که وقتی شما کاری رو انجام می‌دید نیروهای دیگه‌ای به جای شما نتیجه کار‌ها رو تعیین می‌کنند؛ و این دقیقاً یعنی بی‌نظمی. به تعبیر خودش، یعنی دویدن در میدان تاریک مین؛ اون هم در تاریکی محض. به همین خاطره که او به این نتیجه رسیده که اختیار، تابع نظمه و تا نظمی در کار نباشه، اختیار هم معنای روشنی نداره.

حرف فلسفی کتاب هم همینه که هیچ نظمی وجود نداره و راه حل امیر ماهان معروف هم اینه که به خدا باید پناه ببریم. همین.

مطابق کتاب های قبلی که از مستور خواندم این کتاب هم دو سه تا پاراگراف زیبا داشت.

غروب بود من زل زده بودم به پشت دست هاش . هر دو وحشت کرده بودیم . بس که نزدیک شده بودیم به هم . بس که معصومیت ریخته بود آن جا ، پشت دست ها . بعد من با انگشت اشاره ، خطی فرضی و مورب  ، درست از وسط ساعد تا انگشت کوچک دست راست اش کشیدم و به او گفتم عمیقا دوستش دارم .

یک نکته جالب در مورد این کتاب هست که دانستنش خالی از لطف نیست. در سال 86 این کتاب از سوی داوران نامزد جایزه جشنواره دفاع مقدس می شود در حالیکه غیر از اسم کتاب هیچ ارتباطی با جنگ نداره! و این هم نشانگر کارهایی است که ما انجام می دهیم پت و مت بخوابید که ما بیداریم. واکنش مستور به این نامزدی:

مصطفی مستور گفت: نمایش نامه ی «دویدن در میدان تاریک مین» که به عنوان نامزد بخش هنر جایزه ی کتاب سال دفاع مقدس معرفی شده، به شکل مستقیم و غیرمستقیم با جنگ هیچ ارتباطی ندارد و کتابی کاملاً فلسفی است .

 این نویسنده در توضیحی به خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران افزود: کتاب من مطلقاً به دفاع مقدس ربطی ندارد و برایم روشن نیست که داوران به چه دلیلی اسم کتاب را در میان نامزدهای کتاب سال دفاع مقدس اعلام کرده اند.

.............

پ ن : نمره کتاب 2.8 از 5 می‌باشد.

نظرات 13 + ارسال نظر
moh3en یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.30tfun.com

سلام خوبی؟
عجب وبلاگ باحالی داری ممنون
به منم سر بزن
راستی اگه تبادل لینک میکنی منو با عنوان شهر سرگرمی و دانلود لینک کن بعدش لینکت رو برام بفرست
راستی به کاربران هدیه وی پی ان رایگان میدم پس حتما بیا

سلام مرسی
با حالی از خودتونه فقط قربونت به چشم خواهر برادری بهش نگاه کن!

محمدرضا یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
کماکان علاقه ای به خواندن مطپصطفی مستور ندارم! رضا قاسمی را بیشتر ترجیح می دهم حتی شهریار مندنی پور!

سلام
چند تا داستان از مجموعه ای که امروز می نویسم برای من خیلی جالب بود...
سراغ قاسمی هم می رم چون تعریف همنوایی شبانه ارکستر چوبها ش رو شنیدم...
مجموعه بعدی رو امتحان کن!

فرزانه دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
باز هم مستور ؟ مگر ایشان سالی چند تا کتاب می نویسن ؟!
فکر می کنم دارد حرفهای قبلیش را تکرار می کنه . بیچاره چه حالی شده وقتی کتابش را دفاع مقدسی جا زده اند !

سلام
بله! تازه بعدی هم مستوره!
مشکل اینه که من در نمایشگاه پنج شش تا کتابش رو یک جا خریدم!
تاخیر از منه! ولی تکراری بودن بعضی رو تایید می کنم.
مجموعه بعدیش که می نویسم امروز خوب بود.

درخت ابدی دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
یه جورایی می‌شه گفت این کار ضد آرمان‌شهریه. یاد رمان زیبای «نامیرا» از کریستوفر فرانک افتادم. اون‌جا هم تماس جسمی ممنوع بود (چاپ طاغوتش رو بخون.) و مردم تو خونه‌های شیشه‌ای زندگی می‌کردن تا ناظران بهشون دید داشته باشن.
انصافا مضمونش درسته. و چه تمثیل خوبی براش به کار برده.
عجب داورهای احمقی!

سلام
اگر بتوانم کتابهایی که امسال تا الان تهیه کردم و باقیمانده کتابهای سال های قبل رو بخونم باید یه هم اندیشی برای خواندن کتاب داشته باشیم.
ممنون از معرفی
داور ها رو باید می گرفتن و از ... ... قضیه دار زدن!
ولی مشکل اینه که مملکت ما همه چیزش شبیه همه چیزشه و زیاد نمیشه خرده گرفت به این بندگان خدا

عاتکه دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ق.ظ http://leaderofutopia.blogspot.com

احتمالا مسئولین مسابقه کتاب رو نخوندن.دیدن مین داره گفتن لابد دفاع مقدسیه.
ولی یادمه کتابش یه پیش نیاز داشت.دقیقا یادم نیست کدوم کتابش بود.من وقتی اونو خوندم تازه فهمیدم این چیه....
کاش اون تیکه ی شکنجه رو هم میذاشتی.

سلام
آدمهای کتاب های مستور مشترکند و بعضی مواقع مثل پازل همدیگر رو تکمیل می کنند (خیلی حال دادم!) فکر کنم منظورت من گنجشک نیستم باشه... ولی اون هم به دلیل اشتراک آدمهاست احتمالاٌ چون من نخوندمش..
کلش چند تا تیکه بیشتر نبود ! می خواستم بگذارم دیدم کل قضیه میاد رو!

ققنوس خیس دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ

سلام
این کتاب مستور رو نخوندم. مرسی از معرفیش ... که البته فک می کنم همین توضیح کتاب کفایت می کنه.
بین اختیار و نظم رابطه ی همچین مستقیمی نمی بینم !
...
در باره ی داوران هم :
ای کاش ای کاش ای کاش داوری در کار بود !!

سلام
کتاب بعدی فکر کنم بهتر باشه!
داوری هم که .... بیشتر عملگرا هستند!!!

نعیمه دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://dokhtarezamin.blogfa.com/

شنیده بودم که داوران جشنواره دفاع مقدس یه همچین گندی زدن اما نمی دونستم در مورد کدوم کتاب این کار رو کردن.
از مستول فقط روی ماه خداوند رو ببوس رو خوندم که باید بگم «بد نبود».

سلام
اتفاقاٌ من اون کتابش رو نخوندم ولی کتاب بعدی که ازش می نویسم دو سه تا داستان خواندنی داره....

نفیسه دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ

هستیم زیر سایه لطف شما و سایر دوستان محترم

ممنون از معرفی کتاب. این قسمت پایانی دفاع مقدس رو هم خیلی خوب اومدی...

سلام ممنون
البته برای قسمت پایانی باید از داوران مربوطه تشکر کرد!!

حسین دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ http://kimiyaa.blogsky.com

این جایزه ای که بهش دادن حاشیه ای بود فراتر از متن و بسیار جالب...

مملکته داریم!

سلام حسین جان
البته اگه صدای مستور در نیومده بود که این به اون ربطی نداره جایزه را هم می گرفت!!
مملکت به این خوبی کجاش بده!! خوبه همین سوژه های خنده را هم ازمون می گرفتن!!

آی سودا دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ب.ظ http://firstwindow.blogsky.com

همون اسمش واسه داوران کافی بوده.

سلام
جالبیش اینه که حجمی هم نداره ... یعنی کار نیم ساعته خوندنش!!
یعنی آقایون زحمت نیم ساعت مطالعه را هم نکشیدند!!

ققنوس خیس سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

پس داوران هم عملگرا شدن ... عجب زمونه ای شده !

چنین سوتی هایی معمولاٌ در اثر نشاط بعد از کار و عمل و یا در اثر تمایل شدید به کار و عمل صادر میشه !

فریما جمعه 26 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 03:38 ب.ظ

سلام
همیشه عاشق کتابهای مصطفی مستور بودم
و همیشه منتظر چاپ یک کتا جدید از ایشون ... ولی کتاب دویدن در میدان تاریک مین از تظرم اصصلا حالب نبود . هیج حرعی برای گفتن نداشت و هیپ گونه جذابیتی ... کلا نا امید شدم

سلام
البته این که بگوییم "هیچ حرفی" برای گفتن نداشت کمی اغراق است. گناه بودن عشق و پرداختن به مقوله اختیار آن هم برای داستانی که تقریباً 20 صفحه است حرف‌های کمی نیست. منتها اگر بگویید "هیچ حرف جدیدی" برای شما نداشت آن‌گاه مسئله متفاوت می‌شود.
ناامید نشوید... به خواندن ادامه بدهید دوست من.
ممنون از کامنت‌تان

ROHAM پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 02:25 ب.ظ http://www-divaneiposhtedivar-ir.blogsky.com

سلام.بی شک میتوان این نمایشنامه ی کوتاه اما بلند بالا را یکی از آثار زیبای مستور دانست.به شخصه یکی از دوستداران این کتاب کوتاه و پرمعنی هستم.در این کتاب حرفهایی زده شده که هنوز خیلی ها نه به آن اندیشیده و نه توجه کرده اند.این کتاب خیلی حرفها برای گفتن داشته و دارد.اما یک چیز راجع به این کتاب واقعا جالب بوده.اینکه نامزد دریافت جایزه از جشنواره ی دفاع مقدس شده است.به هر جهت واقع کتاب جالب و زیباییست.ممنون از توضیحاتتان.
و وبلاگ خوب و زیبایتان.

سلام
ممنون. کنجکاو شدم بدانم دقیقاً کدام حرف‌ها مد نظرتان است. یعنی در واقع وارد جزئیات بشوید تا من هم با یادآوری آن لذت ببرم.
موفق باشید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد