میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

11 سال پیش با مقادیر زیادی بلبل!

در سکوت خلوت رویا

در شبی سوزان عرق ریزان

راه می پویم درون خواب

-

خرابه ی در میان مه پدیدار است

به باغی خسته می ماند

زمینش بسته از یخ آسمانش سرد و نمناک است

                                                          در میان فصل تابستان

به باغی خسته می ماند درختان کهنسالش

درختان کهنسالی که گشته طعمه بی آبی و آتش

سخن می گوید از آن ناکجا با من

                          سکوت بلبلانش

                                        آن سکوت خسته و غمناک

-

بلبلان دیگر نمی خوانند

بلبلان با خون خود بر روی دیوار

نغمه های خویشتن را می سرایند

و می پرسند از هر رهگذاری که درون باغ می آید

      عقوبت از کدامین بد گناه آمد چنین ما را

و می گویند با ما رهگذاران:

در درون خواب , در رویا

در میان ابرها گر راه می پویید

گر خدا را در میان آسمان دیدید

بگویید

       بلبلان دیگر نمی خوانند اینجا

بگویید

      آشیان بلبلان در هم شکسته

بگویید

      سنگها را بسته اند و کرده اند ول در میان باغ سگ ها را

مشهد – 20/6/1378

نظرات 13 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ق.ظ http://kimiyaa.blogsky.com

بلبلان دیگر نمی خوانند اینجا

سنگها را بسته اند
و کرده اند ول در میان باغ سگ ها را

دریغا ای دریغ...

سلام
سال به سال دریغ از پارسال

نعیمه چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://dokhtarezamin.blogfa.com/

اونهم چه سگهایی
یکی از یکی هارتر.

سلام
سال به سال باز هم دریغ از پارسال !

فرزانه چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:45 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

تو غمگین تر سرود حسرت و چاووش این ایام .
تو بارانی ترین ابری
که می گرید
...
تو عصیانی ترین خشمی که می جوشد
زجام و ساغر خیام .

درین شب ها
که گل از برگ و
برگ از باد و
ابر از خویش می ترسد
و پنهان می کند هر چشمه ای سر و سرودش را ... تویی تنها که می خوانی

" شفیعی کدکنی "

سلام / خیلی زیبا است.

محمدرضا چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

:)

ققنوس خیس چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ب.ظ

اخوان با چاشنی سعدی

سلام

بانوی مرداد ۴۸ چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ http://saburaneh.blogfa.com/

مشهد !
ساکن بودید یا مسافر ؟
نکند همشهری باشیم ؟

سلام
سرباز بودم !!

عاتکه پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:18 ق.ظ http://leaderofutopia.blogspot.com

خیلی شعر قشنگی بود
قشنگتر از اون پست قبلی بود...هرچی فکر میکنم میبینم فعلا فقط دوست دارم دوباره خداحافظ گاری کوپر رو بخونم...

سلام
این پست بهتر از قبلی بود؟ یا قبلی بهتر از این؟ هر دو جورش رو میشه خوند!
دوباره خواندن خوبه ...

درخت ابدی پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

زیبای غم انگیز!
اینم یه حکایت تلخ دیگه از ما...

سلام
سال به سال تلخ تر از پارسال...

برزین جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ http://naiestan.blogsky.com

بگویید

بلبلان دیگر نمی خوانند اینجا

بگویید

آشیان بلبلان در هم شکسته

بگویید

سنگها را بسته اند و کرده اند ول در میان باغ سگ ها را


احسنت
میگم سال 78 اوضاع را این گونه تصویر کردی ، اگر بخوای شرایط الان را تصویر کنی فکر کنم واژه کم بیاری ....

سلام
ممنون ... الان احتیاجی به واژه ندارد!!! همون نگاه خالی مردم خودش شعره!!
فکر نمی کنم کلاٌ واژه ها بتوانند کامل شرایط فعلی را منتقل کنند... مثلاٌ برای چند نسل آینده...

فاخره شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت

سلام
واقعاٌ خوش ناله های زار داشت
ممنون

هادی شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ق.ظ http://playtime.blogsky.com

سلام
من هم از شعرت خوشم اومد
ابتدای شعرت تصویر سازی جالب و زیبایی داشتی..

سلام
البته تصویر اولیه هم در اثر دیدن کوی دانشگاه بعد از واقعه بود...

دریا چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ق.ظ http://booyedoost.blogfa.com

شنیدم تهران خیلی سرد شده . بلبل ها تو اوین یخ میزنن
الهی مادر بمیره!
بچه که بودم و مامان بزرگم این نفرین رو به جای دعا با لهجه ی مهربون گیلکی می گفت :"تی مار بیمیره زای جان "
خیلی بدم می اومد .یه جور زن ستیزی تحقیر آمیز توش بود
اما حالا که خودم مادرم و قد کشیدن بچه هام قشنگترین
خاطره وحاذثه و آرزوی زندگیم شده و شاد و سالم بودنشون دغدغه ی همیشگیم . میفهمم وقتی یه مادر بزرگ میگه مادرت بمیره یعنی چی ؟
***********
از توضیح ونقد کتابهایی که نوش جان شما ودوستان شده لذت میبرم شما خوردید انگار ما خوندیم , اما وقتی میرسم به باغ شعر هاتون نمیتونم بدون یادگاری رد شم برای خوندن جوابتون بر می گردم.. پیدا می کنم نگران نباشید

سلام بر رفیق سفر کرده!
سرد شده ولی برای ما که بیرونیم! بیرون از همه چی! بیرون از آدمیت!
بلبل ها اونجا یخ نمی زنن ماییم که این بیرون یخ زدیم...
امیدوارم زودتر به زبان مسلط بشوید و به زبان اصلی بخونید! اونوقت من نمی گم اگه تو به زبان اصلی گونترگراس رو خوندی انگار من خوندم چون خیلی فرق فوکوله مگه اینکه بنویسی ازشون تا ما هم استفاده کنیم...
حیف که باغ شعرا باغچه ای بیش نیست!
ممنون دوست عزیز

دریا چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ب.ظ

جناب میله جان بدون پرچم
حالا ما ازحسرت این همه کتاب نخونده عقده ای نشدیم و دلمون رو خودمون تسکین میدیم تا از این غصه نپکه , وبه خودمون میگیم در عوض 2 تا نه ببخشید با باباشون حساب کنی 3 تا آینده ساز رو به عرصه رسوندن کم از 30 سال کتاب خوندن نیست , بی انصافی نیست شما اینجوری بیرحمانه تو چشمای من نگاه کنی بگی : خوندن با نخوندن فاصله اش از زمین تا آسمونه؟ داداش یک کم مهربون ترباش
***************
امان از تنبلی و توجیه آن که عذر بدتر از گناهه(اینهم جواب شما)

سلام خدمت سرکار خانم دریادل
اجر شما آینده ساز عزیز محفوظ... کسی را یارای انکار تلاش های شما بالاخص در رابطه با به عرصه رساندن پدر دو آینده ساز نیست.آینده سازان هم که جای خود دارد که واقعاً کار توانفرسایی است. خود من پکیده این عرصه هستم!!
ولی همانگونه که خودتان فرموده اید از این توجیهات همه در انبانمان داریم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد