میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

قلمم را خواهم کاشت

من قلمم را خواهم کاشت

کنار درخت احساسم

که شکوفه های خشم را به بار نشسته است

بر روی آن خاک

که در روز عزای عشق

از لای لای موهای خویش به در آورده بودم

من قلمم را خواهم کاشت

شاید که روزی

به جوانه های آزادی سلام کنم

اگر به بازگشت پرستوها ایمان داشته باشم

اگر آمدن بهار را

نشسته به انتظار ننشینم

در سکوت قبرستان

و من بر خواهم خواست

سرفراز

به سوی بهار خواهم رفت

همراه مردمانی که قلمشان را

بر روی خاک زرخیز قلبشان کاشته اند

1379/2/6

پ ن 1: این شعر آخرین شعر دوره اول شعرهای من بود... بعدش قلمم رو کاشتم ولی هنوز چیزی در نیومده!

پ ن 2: الان در مسابقات شطرنج 3 از 4 هستم ...امیدوارم بازی یکشنبه و سه شنبه را ببرم و از این جور برنامه ها...

پ ن 3: به صفحه 160 سفر به انتهای شب سلین رسیدم...حدود 530 صفحه هست این کتاب ... خوب با توجه به پایین آمدن سرعتم (چون در وقت های خالی ام تمرین شطرنج و مطالعه در این زمینه می کنم) فکر کنم تا آخر هفته بعد مطلب کتابی بعدی طول بکشد.

پ ن 4 : کتاب بعدی هم موعظه شیطان اثر نجیب محفوظ مصری شد که این روزها مصر هم حال و روز خوبی داره!

پ ن 5: کامنت های پست قبل را از دست ندهید.

نظرات 29 + ارسال نظر
فرانک یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ق.ظ http://bestbooks.blogfa.com

نمی دونم تا خط اول را خوندم یاد این شعر افتادم شبی با خنجری در دست تو را از پشت خواهم کشت

ا منم به زوید اگه بشه می رم سراغ نجیب محفوظ تا حالا فقط گدا را ازش خوندم

سلام

خیلی خوبه شما بروید قدرت انتخاب خوبی به من می دهید من یواش یواش از پشت سر میام...البته نه با خنجر

نیکادل یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ق.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

یاد ایامی ...
امیدوارم روزی دوباره فضای اندیشه امون رنگ امید بگیره، یاد شاملو افتادم، هرجند برای این دیار همچین امیدی ندارم :
.
روزی ما دوباره کبوتر های مان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت.
...
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه یی ست
و قلب برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو بخاطر اخرین حرف به دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست
تا من بخاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم. شاملوی عزیز

سلام
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم....
داشتیم؟ که نداشتیم!
واقعاً کمبود امید خیلی وحشتناکه...
واقعاً یاد شاملوی عزیز به خیر اون که قطعاً نیست ولی امیدوارم اون روز ما باشیم

نفیسه یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ق.ظ

ایشاله که چیزی دربیاد.

البته قلمتون در زیمنه خلاصه و نقد کتابها که عالیه و سبز که هیچ درخت شده.

منتظر خلاصه کتاب بعدی هستیم.

سلام

ققنوس خیس یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ

من به بازگشت پرستوها ایمان ندارم ...
اما همه با هم نمی گذاریم رویای بهار و بازگشت پرستوها در ما بمیرد ...

سلام
وقتی ایمان نداشته باشیم به بازگشت پرستوها خوب تقریباً نصف راه برای کباب پرستوها!(قناری های سابق) طی می شود
پس همت کنیم و امید را زنده نگاه داریم
یه شعر امیدوارانه میگذارم در پست بعدی

ققنوس خیس یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ب.ظ

شطرنج هم شد بازی ؟!! بنده به شخصه منچ و مارپله را ترجیح می دهم ... هم هیجانش بیشتره ، هم تقلب کردن توش راحت تره ، هم اینکه آدم بیشتر خوشش می شه !!!

سلام
خوب سلایق متفاوته
منچ و مارپله هم بد نیست ولی شطرنج یه چیز دیگه ایه...

باران حامدی یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ب.ظ http://baranhamedi.blogfa.com

ممنون که سر زدید.

سلام
خواهش می کنم دختر گلم

داستان تکراری یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

سلام. ممنون که به وبلاگ باران سر زدید. چه با دقت هم خوانده بودید. باز هم ممنون

سلام
خواهش می کنم
باز هم

نعیمه یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:02 ب.ظ http://n1350.wordpress.com/

منم قلمم رو کاشتم
ولی مثل این که خودم کاشته شدم

بابا از هر انگشت که یه هنر می باره
کی شیرینی برنده شدن تو شطرنج رو می دی؟

سلام

ماها که به واقع خودمون رو کاشتیم...حالا امیدوارم میوه هامون چیزای به درد بخوری بشه لااقل سربلند بشیم
...

امروز هم بردم و 4 از 5 شدم دو دور دیگه مونده ...خیلی حساسه
اون هم به روی چشم

پرنیان یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

دست هایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد،می دانم،می دانم،می دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهری ام
تخم خواهند گذاشت ...

قلم شما هم سبز خواهد شد می دانم ... می دانم

احساس توانائی های منحصر به فردی دارد!

پس شطرنج باز حرفه ای هم هستید. دعا می کنم ببرید

به همین شدت دعا می کنم ...
ولی اگر بردید شیرینی فراموش نشود لطفا

سلام
ممنون که امید می دهید
خیلی محتاجیم به همین شدت
اون هم به روی چشم
یه ایده دارم! شاید یک داستان کوتاه را خواندم و لینک صوتی اش را به عنوان شیرینی گذاشتم اینجا!! (این آیکون رو هم نمی دونم چیه ولی همینجوری! به خودشیفتگی می خوره!)

م.ایلنان دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

حسین جان
یک بار با داستان موی کثیف بز تو این فضا قرار گرفته ای.
هی پسر اگه تو چس آنلاین هستی بیا با هم یه دست بزنیم.
www.chess.com
من با یوزر mimilnan بازی می کنم. شرطی هم می زنیم.
ارادتمند

سلام
درست بود پس حسم
آقا من رفتم عضو شدم با همین hosseinkarlos
بابا من کیسه شنی بیش نیستم

م.ایلنان دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ق.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

http://blog.chess.com/mimilnan/content264
حسین جان، نقدا برو اینو ببین تا برسیم به تیپ و تار هم.
در ضمن چه حسی درست بود؟

سلام
می بینم
حس فضای داستان رو گفتم
منتظرم برای بازی

م.ایلنان دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ق.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

آقاجان
من نتونستم پیدات کنم. یعنی سرچ جواب نداد. تو توی چس آنلاین هستی یا چس کلوب؟ اگه چس آنلاین هستی بی زحمت mimilnan رو سرچ کن تا با هم بازی کنیم. خواستی حتا می تونیم پنج دقیقه ای هم بزنیم. برق آسا... چی بهش می گین شما حرفه ای ها؟ آها، بلیتس. خلاصه ما پاییم.

سلام
من تو رو پیدات کردم ولی نمی دونم چرا اد نمیشه و پیام برات نمی فرسته...
یه کارایی کردم ببین درسته!

درخت ابدی دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:42 ق.ظ http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
سرفراز

به سوی بهار خواهم رفت
نگران نباش رفیق.
پیداش می‌کنم و می‌خوم

سلام
این بهار از اون بهارهاست که خودش نمیاد باید آوردش...
...
امیدوارم

نوشینه دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ب.ظ

قلمو کاشتی ؟ همون بهتر !
فعلا که قلم هر چی می نویسه بازار نشر داغون از هدفمند شدن یارانه ها می ترسه و قبول نمی کنه .
امیدوارم شطرنجه رو ببری

سلام
البته تقصیر روباهه و گربهه بود گفتند درخت قلم در میاد اونم چه قلم هایی!!
ممنون

farzane دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://allethia.blogfa.com

سلام
من قلمم رو یه بار دور ریختم
ولی بعد یکی پرتش کرد و دوباره اومد پیشم
من مطمئنم یه روزی قلمت سبز میشه . قول
حاضری شرط ببندیم . من می برم ها

سلام

11 سال قبل کاشتم تا الان باید سبز می شد
شایدم شده و خودم خبر ندارم
شرطبندی حرام است خانوم مگر اینکه بنده اسب باشم

روشنگری دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:23 ب.ظ http://roshangari1.persianblog.ir/

باسلام
هموطن عزیزم
ما دروبلاگ روشنگری پس از 6سال فعالیت و11بارفیلتردربلگفا چندیست به پرشین بلاگ کوچیدیم.
با توجه به مطالب ارزنده وبلاگ وزین تان پیشاپیش وبلاگ تان را لینک نمودیم.
امید است با لینک وبلاگ روشنگری در آغاز راهی نو یاریگرمان باشید .
به امید آبادی وآزادی میهن عزیزمان

"با تشکرمدیربلاگ روشنگری"

سلام دوست عزیز
می خوانمتان
پایدار باشید
ممنون

نازنین پرستو دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 ب.ظ http://nazaninparastoo.blogfa.com

سلام بابای سروش
ممنون که به من سر زدید و پیام خوشگل گذاشتید .

سلام دختر گلم
خواهش می کنم

محمد سرابی دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ب.ظ http://www.negarande.ir

قلم کاشتن یه ذره کلیشه استولی بقیه اش خوبه

سلام محمد جان
درسته... 11 سال قبل البته کمتر کلیشه بود
ممنون

محمدرضا دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

تا داشت و برداشت چه قدر زمان مانده؟

سلام
نمی دونم ! منتظرم
حالا در نیومد هم نیومد یکی دیگه ردیف کردم...همین که الان باهاش می نویسم

کلاغ شورشی سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.kalagheshoureshi1.blogfa.com

درود رفیق یا استاد یا اگر تمایلی به عناوین ندارید جناب حسین یا حسین.
تعارفات هم گاهی ملزومند و گاهی نملزوم.ما مانده ایم بکنیم یا نکنیم.
در ارتباط با این پست حرفی ندارم.در اینکه یک مبارز معتقد روشن هستید شکی نیست.در نوشته های شما هم بوی خاصی جز تشریح افکار یک آزادی خواه غیر وابسته به مشام نمی رسد.این دلیل قدرت شماست.
اگر پاسخی به پاسختان در پست قبل ندارم برای این است که عادت نکرده ام برای گرفتن پاسخ به وبلاگ بازگردم و برخی رفقا بدعادت کرده اند مارا و پاسخ سوالاتمان را در وبلاگ خودمان می دهند.که گویا کار ناپسندی ست..
خوشبختانه شما از معدود متفکرینی هستی که خود را محدود به دسته ی مشخصی نکرده ای و ایده ئولوژی متصل نداری.این هم دیگردلیل استادی.
ما هم عادت از سرمان می پرد و سعی می کنیم برای عرض ادب خدمت برسیم.
درود بیکران.یا همان چاکرم.
موفق تر باشی

سلام شورشی جان
همان میله کفایت می کند! میله ای که پرچم قابل افراشتنی نیافته است و ترجیح می دهد بدون پرچم باشد:
«ما در دنیایی زندگی خواهیم کرد که درآن پرچم‌ها همه کهنه پاره‌های مرده‌ای خواهند بود. بعدها زمانی، زمانی بسیار دور شاید، برسد که پرچم‌های تازه‌ای پیدا شود، پرچم‌های اصیل، ولی گمان می کنم که شاید بهتر باشد که دیگر هیچ پرچمی افراخته نشود. آیا ممکن است که آدم در دنیایی زندگی کند که درآن میله های پرچم خالی بمانند؟».
این جمله از کتاب "زنگبار یا دلیل آخر" اثر آلفرد آندرش ذکر شد
http://hosseinkarlos.blogsky.com/1389/03/06/post-1/
.............
اونجوری هم میشه ولی اونجوری شاید خوانندگان دیگر که در فضای بحث نبوده اند گیج شوند...به نظرم اینجوری بهتره هرچند اونجوری تبلیغ هم به حساب میاد که البته بد نیست! منتها من اینجوری رو میپسندم!
خوش باشی
یا همان مخلصیم

هرزه نگاران سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ق.ظ http://www.revolutionarycrow1.blogfa.com

درود.جهت اطلاع مارا هم قیجی کردند.اما پر رو تشریف داشتیم و بازگشتیم.شاد می شویم ملاقاتتان کنیم.

سلام
خواهش می کنم

هادی سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ق.ظ http://playtime.blogsky.com

سلام
امیدوارم با کسب جام مسابقات شطرنج، ناکامیهای تیم ملی در قطر رو جبران کنی..

سلام
حتماً هادی جان

لیلی سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ب.ظ http://lilymoslemi.blogfa.com

سلام من اومدم بالاخره
شعرت که خوب حس و حال و هوای خو دشو داشت و ما هم لذت بردیم از خواندنش. خوب حسین اقا معلومه قلم رو باید به کار بگیری تا یه چیزی بار بیاد. قلمو مگه میکارن؟
من اصلا شطرنج بلد نیستم خیلی سخته مغزم فشارش می افته ولی تا دلتون بخواد استادم توی تخته نرد و منچ و مار پله
کتاب بعدی رو هم دوست داریم. راستی دیروز یه کتاب جدید از هرتا مولر خریدم. کتاب اولش که عالی بود سرزمین گوجه های سبز رو میگم حالا ببینم این یکی هم خوبه یا نه.

سلام
به به خوش آمدید... البته تا پاس کردن پایان نامه عذر شما موجهه
من کلاً به کاشتن علاقه دارم...دو سه سال روی بالکن خونه و در جعبه سبزی کاری می کردم ...خیلی باحاله
یعنی قد بلندها نباید شطرنج بازی کنند
علاقه مندان و اساتید منچ و مارپله زیاد شدند یه لیگی راه بیاندازیم
هنوز از هرتا مولر چیزی نخوانده ام

آزاد سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ http://pirahan.blogsky.com

سلام
قلمت را اگر در "زمین احساس" می کاشتی بهتر بار می داد تا در کنار "درخت احساس" . اما "جوانه های آزادی " و " بازگشت پرستوها" نشاط زیادی به ما داد رفیق .

معلومه که مسابقات شطرنج بد جوری فکرت را قلقلک میده تو شطرنج باز خوبی خواهد شد . امیدوارم روزی یه دست "شرطی" بزنیم .
این کتاب هایی که در نوبت هستند لطفا بفرمایید موضوعشان چیست شاید هوس کردیم آنها را تهیه نماییم .

سلام
یعنی می گی درخت احساس مانع رسیدن نور آفتاب می شد! پس علت سبز نشدنش این بود... من نوه کشاورز چرا به فکرم نرسید
بحث شطرنج کمی حیثیتیه وگرنه ما که عددی نیستیم تا اساتیدی مثل ایلنان حضور دارند و احتمالاً شما هم همین طور.
این کتاب ها یافت نمی شود متاسفانه...در مطلب جدید 5 کتاب به رای گذاشته شده که به نظرم همگی خوب هستند.

پرنیان سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام
شیرینی فراموش نشود ... حتی اگر ... نه حتما می برید!

سلام
آهان...باشه
حتماً

فرزانه چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام میله عزیز
پای افزار من که سوراخ شد در گشتن پی این کتابهای بعدی ... یافت می نشد !
گویا صحبت کاشت و برداشت و ایناست شما اون کتابا را بکار بلکه هم سبز شوند. طرفه حکایتی داریم ها

سلام فرزانه گرامی
اشکال نداره در مطلب بعدی کتابهایی هست که پیدا می شوند!
می خواید یه پرفشار برم و سفر به انتهای شب رو بخونم و صوتی اش کنم! (530 صفحه است)

دریا چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ http://booyedoost.blogfa.com

اندکی خیلی بیشتر صبر بهار ازپشت بلندترین کوهستان ها
و خروشان ترین اقیانوسها و ژرفنای عمیق ترین در ه ها با سر رویی خسته و زخمی در راه است
امیدوار وزنده باشیم
نازنین پرستو هم سلام میرسونه بدون طمع چون آخرین پستش هنوز چند سطرش مونده که تموم بشه

سلام
ممنون
امیدوارم نویسا باشد پرستو

ملیکا شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:58 ب.ظ

سلام
من از امروز اومدم سراغ شعراتون،اولش فکر می کردم
مال شاعرانه!بعد که دیدم شعرای خودتونه ؛بیشتر لذت بردم.
ممنون!

سلام
شعرها مربوط به دوران سربازیه... سربازی دوره ای است که تحولات غریبی در آدم رخ می دهد!! ممنون

مشق مدارا شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1401 ساعت 11:48 ب.ظ

به‌به پس از کرامات جناب میله‌ شعر هم هست✌️✌️
آفرین! واقعا تجربه‌ی ادبی پرباری را پشت سر دارید.
متشکرم از پیام پرمهر اخیرتان اشاره کرده بودم بر اثر کسالتی ناخواسته موقتا از تدریس منع شدم و علی‌رغم خاطری آزرده بابت این اتفاق پیش‌بینی نشده، فرصت مطالعاتی بسیار خوبی نصیبم شد.
بی‌اغراق دلگرمی این فضای صمیمی انگیزه‌ام را برای خواندن دوچندان می‌کند.
تندرست باشید و سایه‌تون مستدام

سلام
بود دیگه نیست کاشتم درنیومد دیگه! دوران سربازی بود و رقیق شدن احساس و...
امیدوارم که سلامتی به تمام و کمال بازگردد که کلاس‌ها شما را می‌خوانند
از این فرصت دارید بهترین استفاده را می‌کنید.
آفرین
ممنون از لطفتان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد