میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

موعظه شیطان نجیب محفوظ

 

کتاب به دو بخش تقسیم می شود ; نخست معرفی و شناخت نویسنده که شامل گاهشمار وقایع زندگی نویسنده , مقدمه مترجم انگلیسی رمان کوچه مدق , پیام نویسنده به فرهنگستان سوئد (جایزه نوبل) , یک گفتگو با نویسنده و فرست آثار او , در بخش دوم نیز چند داستان کوتاه از نویسنده آورده شده است.

بخش اول اطلاات مفیدی جهت شناخت این نویسنده پرکار (از 1938 الی 1988 نزدیک به 50 اثر) به ما می دهد. این فارغ التحصیل رشته فلسفه نویسندگی را با شعر و نوشتن مقاله و داستان کوتاه آغاز می کند و سپس به نوشتن رمان تاریخی و بعد انواع رمان می پردازد. نوشته های ابتدایی اش چندان مورد اعتنا قرار نمی گیرد اما او ادامه می دهد.

یکی از داستانهایش (بچه های کوچه ما) که به صورت پاورقی در روزنامه الاهرام چاپ می شود به دلیل خشم مشایخ الازهر نیمه کاره می ماند هرچند بعدها به صورت یکجا در لبنان منتشر می شود (در همین راستا سالها بعد نیز مورد حمله عناصر تندرو قرار گرفته و مدتی بستری می شود – حمله با چاقو و مجروح شدن از ناحیه گردن در سن 82 سالگی! ). در کنار نویسندگی از ابتدا وارد مشاغل دولتی می شود و به مقامات بالایی نیز می رسد (در حد مشاور وزیر). در دهه 1960 برخی آثارش به زبانهای خارجی ترجمه می شود و نهایتاً در سال 1988 جایزه نوبل را در رقابت با آلبرتو موراویا (ایتالیا) گراهام گرین (انگلیس) و میخائیل نعیمه (لبنان) تصاحب می کند.

اما بخش دوم و داستانهای انتخاب شده:

نامه: مردی که ظاهراً محکومیت اعدام دارد اسم خود را تغییر می دهد و زندگی جدیدی را در مکانی جدید آغاز می کند و کم کم وضعش توپ می شود اما یک روز نامه ای به دستش می رسد که در آن نوشته شده اجل رسید و ...(متوسط)

ملاقات: جوانی شهرستانی و کشاورز برای خواستگاری از دختر مورد علاقه اش به قاهره می آید اما در همین دو سه روز دچار رفیق ناباب می شود و... (متوسط)

پس از غروب: راوی در نوجوانی دچار افسردگی می شود و لازم است که مدتی تحت نظر پزشک معالجه شود. راوی معالجات را نیمه کاره می نهد و وارد زندگی می شود و موفقیت های زیادی کسب می کند اما... (ضعیف)

تصمیم ناگهانی: یک سیاستمدار پیر و ثروتمند و بازنشسته به قتل می رسد و بازپرس جنایی مشغول تحقیق در این رابطه می شود اما پلیس سیاسی وارد قضیه می شود و... (متوسط)

سلطان: ملازم سلطان او را از ماموریت خود که قتل سلطان با توطئه ملکه و وزیر و سردار سپاه است آگاه می کند. او از قصر خارج می شود و به صورت فردی عادی مشغول زندگی می شود. پسر خردسالش جای او را می گیرد و توطئه گران زمام کار را در دست می گیرند. پس از 15 سال اوضاع دگرگون می شود و....(متوسط)

آدمکش: خلافکار خرده پایی برای بار سوم از زندان آزاد می شود و در شرایط سخت فقر و...پیشنهاد قتل فردی را که نمی شناسد را قبول می کند و... (خوب)

ایوب : یک تاجر میلیونر در اثر بیماری فلج و خانه نشین می شود. در ایام خانه نشینی یکی از دوستان دوران جوانی که پزشک شده است به دیدارش می آید و در گفتگوهای متعدد و شعارگونه و طولانی تحول ایجاد می شود ... (از لحاظ داستانی ضعیف)

موعظه شیطان (نمایشنامه کوتاه): عبدالملک مروان (خلیفه اموی) شنیده است که در جایی از قلمرو حکومتش (جایی در مراکش) شیطانی درون قمقمه زندانی است (همانند غول چراغ جادو) و هرکس به آن دست پیدا کند قدرت بی انتهایی کسب می کند. کسی را به جانب امیرش در مراکش می فرستد تا این قمقمه را به دست بیاورد و... (متوسط)

در کل کتاب متوسطی بود اما از خطابه اش در فرهنگستان سوئد خوشم آمد البته منظورم کلیت صحبتش است نه خصوصاً جایی که از ظلمی که به فلسطینیان می رود سخن می گوید (ما که بچه نیستیم با این چیزا قبول کنیم جایزه نوبل صهیونیستی نیست!) و افسوس خوردم بر جهل مردمی که 5 سال بعد به این پیرمرد حمله کردند چرا که فلان مرجع جایی گفته است که اگر محفوظ مجازات می شد سلمان رشدی جرات نوشتن پیدا نمی کرد! و عده ای این را فتوای قتل انگاشتند! محفوظ در سال 2006 و در سن 95 سالگی از دنیا رفت درحالیکه رمان بچه های کوچه ما همان سال برای اولین بار در مصر منتشر شد.

در ادامه گزیده ای از مطالب که همگی متعلق به داستان ایوب هستند می آورم:

شعارهای مذهبی را مردمی می دادند که از دین جز امور سطحی چیزی نمی دانند. 

*

خیلی از مردم دوست دارند به رویا پناه ببرند تا نیرویی پیدا کنند که با آن بتوانند با واقعیت سخت روبرو شوند. 

*

چه بسیار فضیلت ها که ناشی از عجز و ناتوانی اند. 

*

فاجعه این است که هر چیز جدیدی که از راه می رسد, همانطور که با خود آزادی جدیدی می آورد. قدری عبودیت جدید هم می آورد... همیشه آماده باشیم که هرگاه چیز جدیدتر و بهتری حلول کرد , جدید گذشته را رها کنیم. 

*

...نه, عرفان شیوه ای اشرافی است و شیوه من مختص خواص نیست . عرفان مراحلی دارد, چون توبه و فقر و تقوی و توکل و... ولی طریقت من مراحلش آزادی و فرهنگ و علم و صنعت و کشاورزی و تکنولوژی و تحزب و عقاید هستند. عرفان شیطان را دشمن حقیقی انسان می داند. در صورتی که در طریقت من فقر و جهل و مرض و استثمار و طغیان و دروغ و ترس دشمن شمرده می شوند... 

*

لغت اجبار را از فرهنگت حذف کن مثل حکام نباش که راه دموکراسی را با شیوه های دیکتاتوری هموار می کنند , یا عدل را با اعمال ظلم پیش می برند. این راه آسان است چون پایه اش زور است , نه آموزش و اقناع.

***

این کتاب را محمد جواهر کلام ترجمه و نشر شادگان آن را در سال 1379 در تیراژ 2200 نسخه در 200 صفحه و با قیمت 1000 تومان منتشر نموده است.

***

پ ن 1: از دوسوم سفر به انتهای شب رد شدم...

پ ن 2: کتاب بعدی مطابق آرای اخذ شده کتاب در غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک است. و کتاب پس از آن خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ می باشد.

پ ن 3: کتاب بعدی را از میان گزینه های زیر انتخاب کنید:

الف) آبروی از دست رفته کاترینا بلوم   هاینریش بُل

ب) جاز   تونی موریسون

ج) آئورا   کارلوس فوئنتس

د) آیا آدم مصنوعی ها خواب گوسفند برقی می بینند؟   فیلیپ کی دیک

ه) رهنمودهایی برای نزول دوزخ   دوریس لسینگ

پ ن 4: نمره کتاب 2.3 از 5 می باشد.

نظرات 24 + ارسال نظر
رضا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ http://shabgardi.blogfa.com/

در مود نوشته های این نویسنده دو مورد هست که منو کتابشو بخونم این که عده ای به ش حمله کردد و بعدیش نوبل گرفتنش
از طرز معرفیت هم خوشم اومد
کاش چند تا از کتاب های دیگه شو هم معرفی کنی

سلام
حتماً از ایشون کتاب خواهم خواند
ولی این بار سعی می کنم یکی از بهترین آثارش رو انتخاب کنم
ممنون

محمدرضا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
آئورا را دو سه روز پیش خریدم.دنبال کتاب خاطرات شیخ زنجانی گشتم گفتند نگرد نیست! گویا جمع اوری شده.
شاید آمدم دنبالش پیش شما!
رای من هم آئورا! هوراااا!
در مورد کتاب نخوانده (کتاب فعلی) نظری ندارم. نوشته ات را مانند همیشه با جان و دل خواندم و پسندیدم

سلام
قدمتان به روی چشم, در خدمتیم
البته این کتاب من خیلی خطکشی شده است!
چه حسن تصادفی!
ممنون

درخت ابدی شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ب.ظ http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
از محفوظ چیزی نخوندم. فقط فیلم «کوچه‌ی مدق» رو دیدم که خوب هم بود.
دو تا نقل قول آخر جالب بود.
خود «موعظه‌ی شیطان» به نظر میاد اقتباسی هزار و یک‌شبی باشه.
من چون مشغول کار ۵۰۰ صفحه‌ای سلینم خوندن «در غرب...» موکول می‌شه به بعدش. تا حالا تو عمرم دو تا رمان جنگی پشت سر هم نخوندم
آئورا

سلام
بله نقل قول ها جالبند و جالب تر اینکه از عمرشان چهل پنجاه سال می گذرد!!
بله درسته اقتباسی است از شهر مسین در هزارویکشب.
یه کم که بری جلوتر از جنگ خارج میشه! البته درسته هر دو ضد جنگ محسوب می شوند.
ممنون از رای

پاپلی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ق.ظ http://papely.wordpress.com/

آنطور که بر می آید داستان های کوتاهش چندان به دلت نچسبید اما تفکراتش جالب بود.
به نظر دغدغه هایش بسیار آزادی خواهانه بوده است که در نهایت حتی منجر به مجروح شدنش نیز شد!
بنده کتاب آئورا را انتخاب میکنم

سلام
بله صحیح است
البته برای قضاوت کار نویسنده باید کتاب های اصلیش را خواند
امیدوارم عمری باشد و حالی و فرصتی!
ممنون

بید مجنون یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ http://fenap.blogspot.com

سلام
نخواندم از او کتابی.از سلین اگر بیشتر می نوشتی خوب بود ( رو رو باش !) .راستش یکی از دوستان صمیمی که من را خوب می شناسد به شدت و حدت غریبی خواندن کتاب های سلین را به من پیشنهاد کرده است.

سلام
مطلب بعدی در مورد کتاب سلین است
وقتی تمام شد خواندن سفر به انتهای شب در موردش می نویسم
در مورد دو کتاب دیگر از سلین نوشته ام :
مرگ قسطی
http://hosseinkarlos.blogsky.com/1389/05/27/post-40/
معرکه
http://hosseinkarlos.blogsky.com/1389/08/30/post-74/
این دو تا مطلب را بخوانید تا کمی با سبکش آشنا شوید.
من خیلی می پسندم.

کلاغ شورشی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ق.ظ http://www.kalagheshoureshi1.blogfa.com

درود.
معرفی جالبی بود.به سبک و سیاقی که متعلق به خودتان است.
در واقع وقتی نقد شما را می خوانم حس می کنم بیشتر از موضوع به خود شما پی می برم.چو همه جا نظر می دهید.درباره ی همه چیز.خیلی خوب است.یک جرات خیلی زیاد می طلبد و البته اشراف روی موضوع.که شما دارید.
نمی دانم نقدی بر نوشته ای سلمان رشدی داشته اید یا خیر.من چند نوشته درباره ی رمان هایش و خودش و زندگی اش داشتم.سبک او را دوست دارم.خودش را هم.
رشدی حقیقتا یک متفکر است.که بدبختانه در سرزمینی به دنیا آمد که فهمیدن جرم بود.
و بعد تبعید شد به سرزمینی که فهمیده ها را خواجه می کند.
به هرحال نوشته هات خیلی سودمند و مفید بودن برام.روش خوبیه برای تمرین استادی

سلام
ممنون
البته من دارم سعی می کنم به اونجایی که شما گفتید نزدیک بشم.
از رشدی هنوز چیزی نخوندم البته و خیلی های دیگه...
دوست دارم بچه های نیمه شب رو بخونم و البته اون معروفه رو...

هرزه نگاران یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ق.ظ http://www.revolutionarycrow1.blogfa.com

درود

سلام

کلاغ شورشی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ق.ظ http://www.kalagheshoureshi1.blogfa.com

گمان می کنم خرمگس به درد مخاطب امروزی در این شرایط بیشتر بخورد.
خود کتاب و تاریخچه ی مطلب و موضوع و گذری از ادبیات زمانه ی اروپا و ان بخش ایتالیا و سلطه ی کلیسا و ارتباط با حکومتش و نبردها و خود نویسنده و همسرش.
اینها واقعا به درد نسل امروز ما می خورد.
درود

سلام مجدد
بخوانیم ببینیم چطور است
امیدوارم پس از خواندنش هم بحث های خوبی داشته باشیم

ققنوس خیس یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ق.ظ

سلام
رسیدن به خیر
منظور از خلیفه همان مروان بن حکم معروف بود ؟
ما که به درد لای جرز می خوریم ولی رایمان گزینه ی دال است (شوخی کردم ;)))

سلام
ممنون... خبری از زنگتان نشد!
منظور فرزندش است عبدالملک
مروان حکم بین 7 تا 9 ماه خلافت کرد آن هم زمانی که اکثر مناطق اسلامی در بیعت رضا کیانیان! بودند.(یعنی خلافت مروان در حد کشک بود) بعد همین فرزندش کلی تلاش کرد و جنگید تا همه مدعیان را ترتیب داد و دوباره خلافت را یکپارچه کرد و گسترش داد...
من هم همونجا گفتم که خودم هم در اون سن به درد لای جرز می خوردم

لیلی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ق.ظ http://lilymoslemi.blogfa.com

من هنوز از نجیب محفوظ کتابی نخوندم ولی خوب این مراجع اگه خودشان بلدن یه کتابی بنویسن که ما حیفمون نیاد پولمونو خرج کنیم و بریم کتاباشونو بگیریم دستمون بخونیم. والله فقط بلدن ذر بزنن همون سلمان رشدی حالا یه غلطی کرد و یه کتابی نوشت باورتون میشه چه نظریه هایی توی همین مقوله پسا استعماری ارائه داده که نشون میده این ادم چقدر شرق شناسه بعد اونوقت اینها همه چیو قاطی هم می کنن.
جمله اول که از متن کتاب برگزیده شده هم خیلی به دلم نشست. واقعا اگه رویا پردازی در کار نبود من الان زنده بودم؟ حالا نمی دونم نجیب محفوظ موافق بوده با رویا یا نه؟

سلام
اون مراجع کتاب مفتی می نویسند! نیاز به پول دادن نیست
فقط باید وقت اضافه داشته باشی در حد عالم برزخ!
کنجکاو بودم کنجکاو تر شدم برای رشدی خوانی
جمله دومه! خوب این واقعیتی است که نیاز به موافقت و مخالفت ندارد
این داستان ایوب از اون انواعیست که یکی از شخصیت ها بلندگو دستش می گیره و ول کن نیست!

نفیسه یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ

جملات انتخاب شده عالی بودن. در مورد شخصیت ها به نظرم گزیده انتخاب شده بودن.

در مورد رای هم آئورا را هستیم

سلام
شخصیت های کاندید نوبل منظورتونه؟
به نظر می رسید که زمانش رسیده بود که به یک جهان سومی هم به خصوص یک مسلمان یا یک عرب جایزه نوبل ادبیات داده شود.
در یک چنین زمانی خوب البته باید باشند نویسندگانی که آثارشان همه گیر شده باشد و علاوه بر آن تداوم هم داشته باشند که از این حیث ایشون واجد شرایط بودند.
ممنون از رای
امیدوارم شما هم همراه شوید.

جیران یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ب.ظ http://jairanpilehvari.wordpress.com

من از طرح دو داستان سلطان و نامه خوشم اومد :)
سفر به انتهای شب چطوره حالا؟؟
از ایناس که خوندن سخته و کار حضرت فیل یعنی؟؟ بد روایته؟؟

سلام
خوب بودند حالا من هم یه کم سخت گیری شاید کرده باشم ولی متوسط هم زیاد بد نیست
سفر به انتهای شب رو باید تا حالا تمام می کردم ولی خوب به خاطر مسائلی که شرح دادم فرصت نشد. من از نثر سلین لذت می برم...نه از اوناش نیست ... الان زوده قضاوت کنم
عجالتاً بگم که مرگ قسطی را با ولع خاصی خواندم ...
http://hosseinkarlos.blogsky.com/1389/05/27/post-40/

فرانک یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ http://bestbooks.blogfa.com

منم دارم ازش مجموعه داستان کوتاه می خونم ولی نقطه مشترکی با این مجموعه نداره من پسندیدم داستانهای کوتاهش رو
آئورا را خوانده ام بسی زیباست

سلام
حتماً همینجوره... علاوه بر سلایق قوت داستانها متفاوت است.
ممنون

دریا دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:50 ق.ظ http://booyedoost.blogfa.com

سلام .تعطیلات تشریف داشتین ؟ رسیدن به خیر.
بخش های برگزیده مثل همیشه خیلی جالب وخواندنی هستن و صد البته دلیل کافی برای حلال بودن خونشان.

از بین همه ی هنرها و زیباییهای دنیا دخترکم یکیشون رو دوست داره که من خیلی دوستش ندارم .مونده بودم چه جوری بهش بگم که بچهکم دین زده نشه که خودش گفت می دونم مامان به خاطر مسلمونی نمی شه ناراحت نباش من اول دینم رو عوض میکنم بعد میرم دنبال کاری که دوستش دارم
این آقایان هم باید بدانند فعلن ها این جو رقصار فکر کردن رو باید بزارن بعد از تعویض لباس مرتکب بشن.
نازنین منم شیرینی خورده برا خودش مگه من اینجا چغندرم ؟

سلام
نه! ایام تعطیل را در خانه بودیم! اما اینترنت نیامدم.
به به ... چشممان روشن می بینی چه راحت در مورد چیزایی که نزدیک شدن بهش برامون تابو بود صحبت می کنند... من که لذت می برم... البته اینو هم باید اعتراف کنم که ماها فی الواقع چغندریم! نسل چغندرهای سوخته

مهدی نادری نژاد دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مکتوبتان را خواندم.
پس میتوان از راه ادبیات و نویسندگی در جهان امروز به قدرت رسید.
به همسایگی مهر درآمدید.

سلام
تا برداشتمان از قدرت چه باشد... البته که می شود.
چه خوب! ممنون

نوشینه دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ق.ظ

تا حالا ازش کتابی نخوانده ام به نظر نمی یاد این کتاب هم خیلی خوندنی باشه . عامه پسند نابلوفسکی را تمام کردم . برام جالب نبود . خودش هم اولش نوشته : تقدبم به بد نوشتن
معنای اصلی اسم کتاب داستانهای مبتذله

سلام
قطعاً کتاب های بهتری از ایشون در بازار هست
بعدی را بهتر انتخاب می کنم
چه جمله تقدیمی معرکه ای داشته این بوکوفسکی
مثل اینکه اصلاً فاز نداده !
ممنون

ققنوس خیس دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

مروان به واقع شخصیت مرموزی بود که خوشم می یاد ازش پله های ترقی رو یکی یکی طی کرد !!
رضا کیانیان رو هم خوب اومدی
الان سر کارم ، اس ام اس می دهم بهت با گوشی 5800 زیبای خودم !
برای دومین بار تو عمرم یه گوشی ای گرفتم که کسی ببینتش تو دستم ، مسخره م نکنه حداقل !!
به درد لای جرز هم نمی خورم کلن

سلام
دریافت شد. مبارکه! البته اون مصریه رو نمی گما
و اما مروان:
یه چیزی رو که باید دقت کنی اینه که ایشون در زمان پیامبر به همراه پدرش طرد شد و تبعید... این که پس از چند سال به چنین مدارجی می رسد مهم است.
در اون مورد هم مفصل صحبت می کنیم

نعیمه دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:13 ب.ظ http://n1350.wordpress.com/

آقا من به آئورا رای می دم
حتی اگر رای هم نیاورد توصیه می کنم بخونیش. من قبلن این کتاب رو معرفی کرده بودم.
کم حجمه اما جذابه.
این نویسندگان اسپانیولی هم اعجوبه هایی هستند.

سلام
ممنون حتماً می بینم و می خونمش...فعلاً که فقط ایشون رای آورده!!

داستان تکراری دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

سلام با خواندن نقد شما از خواندن خود کتاب منصرف شدم.فقط رمان نوجوان دوست دارم فعلا. در مورد کتاب در جبهه غرب خیلی خوشحال شدم. منتظرم ببینم در گذشته چه غذایی خورده ام که هنوز مسمومم. ممنون

سلام
ای وای اینجوری نفرمایید در باب انصراف
باید منتظر بمونیم
رمان نوجوانان هم خوبه
ممنون

آزاد دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ http://pirahan.blogsky.com

سلام
من ارزش کار نجیب محفوظ را بهتر و برتر از خیلی از نویسندگانی می دانم که در فضای آزاد و فارغ از رعب و خوف می نویسند و می اندیشند . برای نویسندگانی که در برابر تابوها می ایستند و می نویسند و حرمت قلم را آلوده به ننگ مماشات نمی کنند احترام خاصی قائلم . روزی که الکساندر سولژنتسین از دنیا رفت به احترامش مطلبی با عنوان " معجزه وجدان های بیدار " در وبلاگم (فیلترشد) نوشتم و گفتم که " درگذشت سولژنتسین یادآور عبرتی است که از یک سو لعنت ابدی را نثار دستگاه استبداد استالین کرده و از سوی دیگر انسانی آزاد اندیش را مورد تکریم جهانیان قرار می دهد .. " علی ایحال در نزدیکی مرکز قدرتمندی همچون الازهر زیستن و نوشتن کار ساده ای نیست .

اگر در معرفی نجیب محفوظ این وجهه و خصلت او را بیشتر برجسته می کردی عالی می شد میله جان .

رای من هم آئورا است میله جان

سلام آزاد عزیز
البته حق با شماست...من هم اشاره ای به این مطلب داشتم و فکر می کردم و می کنم که با شرایطی که ما داریم در آن زندگی می کنیم همین اشاره کوچک خوانندگان را به قضاوت صحیح رهنمون می کند ما اینکه در کامنت ها هم این موضوع مشهود است که البته با کامنت شما تکمیل شد.
ممنون

فرانک سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ق.ظ http://bestbooks.blogfa.com

سلام
امروز خوندمش اصلا خوشم نیومد ایده جدیدی نداشت البته تنها داستان قوی کتاب از نظر شما توی ورژنی که من خوندم نبودش :دی ولی من داستان روان پزشک رو در مقایسه با بقیه داستان ها پسندیدم

سلام
بله موافقم
کلاً بیشتر کتابی بود برای معرفی نویسنده که انتخاب داستانهایش خوب نبود.

فرزانه سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ق.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
انتظارم از نجیب محفوظ و این کتاب بیشتر بود البته با توجه به نوشته شما . خودم که نخوانده ام .
البته با توجه به خشم مشایخ و ... این آقا هر چه که نوشته غنیمت است . جالبه که این قدر پر بار وچند وجهی بوده زندگیش . با اینکه نقدمثبت و موافق نبود . تشویق شدم از نوشته هایش بخوانم .
از رشدی هم اون معروفه ! را من خوانده ام من از لحاظ ادبیات وسبک نوشتن امتیازی ندیدم فقط

گویا همگی دوستان به اتفاق رفته اند سراغ آئورا ی فوئنتس و کسی به فکر آبروی کاترینا نیست .
چاره چیست ؟ من هم می روم برای خرید آئورا

سلام
باید رفت سراغ کتاب های اصلیش تا بشود درست قضاوت کرد.
البته که اون فتوا تاثیر قابل ملاحظه ای در معروفیت ایشون گذاشت!!
آئورا پس از دو کتاب دیگر است که امیدوارم شما هم همراه شوید.
آبروی کاترینا هم به موقعش انتخاب می شود ... اندکی صبر!

ققنوس خیس سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:23 ق.ظ

سلام
البته درست می گی ولی منظور من بعد از پیامبر و در دم و دستگاه بنی امیه بود ...
در بزنگاه های تاریخی مهم و زیادی حضور داشته ... یجورایی شاید رکورد دار هم باشه !
راستی از اینکه صداتو شنیدیم بسی خوشحال گشتیم :-)

سلام
من بیشتر

زهرا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 07:02 ب.ظ

عالی نوشته بودید...ممنونم
نجیب محفوظ نویسنده بزرگی هست...حدود 10 کتاب ازش خونده ام و واقعا هم دوسشون داشته ام...ولی این کتاب واقعا ضعیف و کسل کننده بود

سلام
من در واقع خواندن آثار محفوظ و پاموک را از بدترین گزینه‌ها شروع کردم و از این بابت ناخرسندم... خوشا به حال شما که از گزینه‌های بهتر شروع کردید. و توانسته‌اید ده کتاب از او را بخوانید.
حال اگر بخواهم از جای بهتری شروع کنم شما کدام کار ایشان را به عنوان اولین گزینه پیشنهاد خواهید کرد؟
ممنون از به اشتراک گذاشتن نظرتان.
و همچنین لطفتان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد