میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

خورشید خانواده اسکورتا – لوران گوده

مقدمه اول: کتاب قبلی بنا به برنامه، رمانی از آمریکای شمالی بود که قرعه به نام جان فانته افتاد و با توجه به ایتالیایی‌تبار بودن ایشان موضوعِ داستان به خانواده‌ای ایتالیایی در آمریکا اختصاص داشت. بعد از آن نوبت به رمان‌های فرانسوی رسید و این کتاب انتخاب شد. به هیچ وجه انتظار نداشتم در اینجا هم با یک خانواده ایتالیایی روبرو شوم. ظاهراً همه راه‌ها به جنوب ایتالیا ختم می‌شود! لوران گوده که فرانسوی است سفرهایی به جنوب ایتالیا انجام می‌دهد و مدتی در آن خطه اقامت می‌کند (همسر ایشان ایتالیایی است). این رمان یا بهتر بگویم ایده‌ی آن حاصل همین سفر است. به هر حال برای من این اتفاق جالبی بود: ایتالیا، خانواده، غذا!       

مقدمه دوم: زمانِ داستان بسیار پهن‌دامنه است و بازه‌ای بیش از یک قرن را شامل می‌شود. صفحات ابتدایی در سال 1875 رخ می‌دهد و از شکل‌گیری خانواده اسکورتا آغاز و صفحات انتهایی در همین دو سه دهه‌ی گذشته جریان دارد و نسل چهارم پنجم آنها را شامل می‌شود. همه‌ی این روایت‌ها در 260 صفحه گنجانده شده است. بی‌سبب نیست که نویسنده به ایجاز و ایجازگویی شهرت دارد.

مقدمه سوم: وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم و اتفاقات را تحلیل می‌کنیم نقش «تقدیر» پررنگ می‌شود و وقتی به آینده نگاه می‌کنیم نقش تصمیمات و تلاش و پشتکار خودمان پررنگ می‌شود. حالا این انتخاب ماست که در زندگی به کدام جهت بیشتر خیره شویم!           

******

داستان با «لوچیانو ماسکالزونه» در سال 1875 آغاز می‌شود. او بعد از تحمل 15 سال زندان، سوار بر الاغ به سمت دهکده «مونتو پوچو» در حال حرکت است. در تمام طول مدت زندانی بودن، این امید و این تصویر را در ذهنش استوار کرده است که بعد از آزاد شدن به این دهکده برود و تحت هر شرایطی، دختری به نام فیلومنا را تصاحب کند. لوچیانو قبل از زندانی شدن دزد بی‌سروپایی بوده و در همان دوران عاشق فیلومنا شده و طبعاً با سابقه و شهرتی که به واسطه دزدی پیدا کرده بود هیچ امیدی به ازدواج نداشت. در همان ایام، این تصمیم را گرفته بود که دختر را به زور تصاحب کند اما از بخت بدش قبل از عملی کردن این تصمیم، به جرم دزدی و راهزنی دستگیر و روانه زندان شد. حالا پس از آزادی این تنها کاری است که دوست دارد انجام بدهد هرچند می‌داند که پس از آن، چند ساعتی بیشتر زنده نخواهد ماند و به دست روستاییان کشته خواهد شد.

اتفاقات همان‌طور که در تصاویر ذهنی لوچیانو ثبت شده بود رخ می‌دهد و او درحالیکه لبخندی به لب دارد و احساس خوشبختی می‌کند، هنگام خروج از دهکده مورد هجوم روستائیان قرار می‌گیرد و در زیر سنگباران آنها متوجه می‌شود اشتباهی رخ داده است و مطابق معمول «دست تقدیر» او را به بازی گرفته است و...

هرچه که بود، در آن روز تابستانی، درحالیکه خورشید وسط آسمان بود و گرما در اوج خود، نطفه مردی (روکو) بسته شد که بعدها خانواده اسکورتا را بنیان نهاد. داستان همانطور که در مقدمه گفتم چهار یا پنج نسل را در بر می‌گیرد. بیشتر حجم داستان به نوه‌های اسکالزونه اختصاص دارد چرا که به واقع مفهوم «خانواده اسکورتا» توسط آنها شکل گرفت.

در ادامه مطلب بیشتر به داستان و نقاط قوت و ضعف آن خواهم پرداخت.

******

لوران گوده متولد سال 1972 در پاریس است. در رشته ادبیات مدرن و مطالعات تئاتر تحصیل کرده است. اولین نمایشنامه خود را در سال 1996 با عنوان «اونیسوس خشمگین» نوشته است. دومین نمایشنامه‌اش «باران خاکستر» مورد توجه قرار گرفت. نمایشنامه‌های او در آلمان و انگلستان نیز روی صحنه رفته است. در سال 2001 نوشتن در قالب رمان را با «کریس» آغاز کرد و سال بعد با «مرگ شاه سونگور» یکی از جوایز فرعی گنکور را کسب کرد و در سال 2004 با «خورشید خانواده اسکورتا» جایزه اصلی گنکور را به دست آورد. این کتاب به زبان‌های متعددی ترجمه شده است و همانطور که می‌شود حدس زد در ایران، چهار بار (و به روایتی 5 نوبت) ترجمه شده است که البته ظاهراً چندان اقبالی نداشته است. لوران گوده علاوه بر نمایشنامه و رمان درقالبهای دیگر نظیر داستان کوتاه، فیلمنامه، ادبیات کودک و... تجربه‌هایی داشته است.

...................

مشخصات کتاب من: ترجمه پرویز شهدی، نشر کتاب پارسه، چاپ اول 1392، تیراژ 1100 نسخه، 261 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.5 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 4.03 )

پ ن 2: یک مصاحبه خواندنی با نویسنده: اینجا

پ ن 3: کتاب‌ بعدی «آدمکش کور» اثر مارگارت اتوود خواهد بود. پس از آن به سراغ «آفتاب‌گردان‌های کور» اثر آلبرتو مندس خواهم رفت.

 

ادامه مطلب ...