ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
اینروزها شرایط بهگونهایست که بیخیالترین همکاران من هم تاحدودی شاخکهایشان تیز شده است و به برخی مسائل که تا پیش از این توجهی نداشتند توجه میکنند. رعایت نکات پیشپاافتادهی بهداشتی یکی از این موارد است. باور کنید در شرایط عادی امکان نداشت که همه یاد بگیرند مثلاً دستان خود را بعد از تشخیص لزوم شستشو، چگونه بشویند! در دوران ماقبل کرونا به طنز گفته میشد ترسناکتر از کسی که بعد از خروج از دستشویی با دستان خیس دستش را به سوی شما دراز میکند کسی است که در همان شرایط با دستانی خشک دستش را به سوی شما دراز میکند. شاید درست نباشد که شرایط موجود را یک فرصت استثنایی! برای یادگیری عنوان کنیم چون به هرحال جان انسانها در میان است. اما چه میشود کرد، معمولاً در چنین تنگناهایی شاید برخی مسائل بهتر درک شود.
یکی از مواردی که یادگیری آن در این شرایط آسانتر به نظر میرسد، درک مفهوم جامعه است. جامعه فقط مجموعهای از افراد نیست که در یک محدوده جمع شدهاند و فارغ از هم زندگی میکنند بلکه جامعه، شبکهای از روابط متقابل و زنجیرهای بههمپیوسته از افراد است که به یک «توافق فکری» دست یافتهاند. در این توافق اعضا به این درک میرسند که هرگونه حرکت به سمت سطوحِ بالاتر از توسعه، رفاه، امنیت، سلامت و... ابتدا مستلزم فهم این پیوستگی است و پس از آن همکاری اجزاء این زنجیره در راستای این مفاهیم است.
سالها قبل گذر یکی از دوستان به کارخانه ولوو افتاده بود. صبح اولین روز یکی از میزبانان، ایشان را با خودروی خود به کارخانه میرساند و خودروی خود را در نقطهای دور به درِ ورودی پارک میکند. این دوست با توجه به اینکه جای خالی جهت پارک در نزدیکی درِ ورودی موجود بوده است علت را جویا میشود. میزبان به ساعت اشاره کرده و پاسخ میدهد که ما فرصت لازم برای رسیدن در زمان تعریفشده را داریم و بهتر است جاهای نزدیکتر برای همکارانی باقی بماند که «به هر علتی» دیرتر خواهند رسید تا آنها نیز بتوانند بهموقع وارد شرکت شوند. آن فردِ سوئدی به این فهم رسیده است که توفیق شرکت در گرو همکاری پرسنل با یکدیگر است.
هفته قبل یکی از همکاران با افتخار تعریف میکرد که در مغازهای با یک جعبه الکل مواجه شده و توانسته است کلِ جعبه را که ظاهراً ده دوازده شیشه الکل بوده است خریداری کند! ظاهراً ما هنوز به این درکِ استدلالی نرسیدهایم که سلامتی «من» در گرو سلامت دیگران است. شاید این شرایط فرصتی برای آموختن این موضوع باشد.
*********
پن1: در حال خواندن «همسر دوستداشتنی من» هستم که یک تریلر جذاب است. برنامهای که در پست قبل اشاره کردم برقرار است. امیدوارم همگی برقرار باشیم!
سلام
دقیقا مشکل بیشتر اینه که بهداشت جلوگیری از بیمار شدن ما نیست ،بهداشت جلوگیری از بیمار شدن خود ما و آسیب نزدن به دیگران درحین مواظبت از خودمان است ....گاهی وقتها برای اینکه از خودمان مواظبت کنیم به دیگران توجه نمی کنیم...بعضی از کسانی که با دست خشک از دستشویی بیرون میان کسایی هستند که فکر میکنن بقیه کثیفن و اونها تمیز ....
همسر دوست داشتنی من ترسناک ه
درحالت استیصال دارم میخوانمش ...
وحشت زده و هراسان ...
انگار که مرگ دنبالم کرده باشه ...
سلام
این فقره خاص خیلی واضح نشان میدهد که سلامتی ما در گرو سلامتی دیگران است. در حالت معمول هم اینگونه است اما خودش را آشکار نشان نمیدهد. این وضوح شاید به ما یاد بدهد این موضوع را
پس مشغول خواندن همسر دوست داشتنی من هستید از توصیفتان مشخص است که خوووب کارش را دارد انجام میدهد
یکی از دوستان معتقد است تفاوت بین توسعه یافتگی و عقب ماندگی جوامع نه در ده چیز عمده، بلکه در هزار چیز جزئی است. داستان پارک کردن میزبان سوئدی یادداشتت دلیلی بر اثبات نظر آن دوست است.
سلام بر مداد
هزار چیز جزئی.... نکته قابل تاملی است که تجربه دیدن نقاط مختلف (و حتی سفر به نقاط مختلف از طریق داستانها !) آن را تایید میکند.
سلام
خب ما یک قدم پیشرفت کردیم و یادگرفتیم ازترس جانمان هم که شده بهداشت رو رعایت کنیم. بعد از اونطرف هم یک قدم پس رفت کردیم و دستمال ها ودست کش های مصرف شده رو توی جوی و پیاده روها رها کردیم. بازیک قدم پیشرفت کردیم و به هم یاداوری کردیم چطوردرمقابل کرونا ازخودمان و عزیزانمان مراقبت کنیم و درخانه بمانیم و چه بخوریم چه نخوریم. ازآن طرف یک قدم پس رفت کردیم ماسکها و شوینده ها رو احتکارکردیم. دقیقا همینی که مداد سیاه گفت رو منم می خواستم بگم که. تفاوت بین توسعه یافتگی و عقب ماندگی جوامع نه درده چیزعمده که درهزاران مورد جزئی هست.
سلام
خب همین یک قدم را باید کلی قدر بدانیم... جدی میگم... اگر یهکم کرونا سفتتر بگیرد و جو سنگینتر بشود اون رو هم یاد میگیریم که انداختن دستمال و دستکش هم به همان نسبت خطرناک است! میدانم راه معقولی برای یادگیری نیست اما از ماست که برماست!
سلام
بله ...میله جان تمام بشه یه نفس راحتی می کشم
این چی بود ؟
تا یه جاهایی ،هی تعجب ،تعجب بیشتر ....
از یه جاهایی یه ذره دلم خنک شد ...
نمی گم چون ممکنه داستان لو بره ...
سلام
پس هنوز تمام نکردهاید... من حدودای 400 رو رد کردم.
در پست مربوطه ایشالا تبادل نظر خواهیم کرد
سلام
ت
نه من عقب ترم
تا من ارتش سایهها را بنویسم شما دوبار تمامش خواهید کرد
سلام
یاد نامه ای افتادم که جناب گی دو موپاسان برای شما نوشته بود و هنوز آن را در خاطر دارم. اگر اشتباه نکنم ایشان هم اشاره ای به مایع دست شویی داشتند و اشاره کرده بودند که اگر برای شما میزان مصرف آن در خانه با محل کار یا هتل متفاوت است بدانید که یک جای کارتان می لنگد و مستعد تباهی یا چیزی شبیه به آن خواهید بود.
طرز فکر و عمل آن شخص سوئدی که از آن یاد کردید رشک برانگیز است. اما فکر میکنم اگر پای جان خود شخص در میان باشد وضع تا حد زیادی متفاوت خواهد بود.
....
دیشب بسته پستی تازه رسیده را باز کردم و بعد از آن دست از همه کتابها شستم و خواندن کتاب همسر دوست داشتنی من را آغاز کردم. امیدوارم به کمک ارتش سایه های شما موفق شوم در همین سال به شما برسم.
سلام بر مهرداد
یادش بخیر
البته نامه را بل آمی نوشته بود ولی به هر حال مو پاسان هم حتما دخالتی داشت! یادش بخیر آن زمان چه نامههایی دریافت میکردم
آره توی اون نامه به زمینههای فساد اشاره کرده بود چون خودش هم پاش گیر بود... اما استدلالش خیلی عالی بود.
من توی این دو مطلب کرونایی دوست داشتم خوشبین باشم... واقعن خودم را تحت فشار قرار دادم تا خوشبین باشم
بهبه به سلامتی
خوش بگذره با این کتاب... حتمن خواهید رسید. خیالتان راحت.
یعنی مردم این رو می تونند بفهمند که سلامتی ما به دیگران و سلامت بودن دیگران ربط داره، بنابراین باید در جهت حفظ سلامت هم تلاش کنیم
این موضوع خیلی پیچیده نیست، اما به مقداری هوش و عاقبت اندیشی احتیاج داره
گاهی ما فقط مساله مون فرهنگ نیست، تا حدودی آی کیو هم هست :(
سلام
من ترجیح میدهم در این شرایط خوشبین باشم و به این نتیجه برسم که ما (اکثریت قابل توجهی از ما) به این درک برسند.
واقعاً این جور مواقع است که این گزاره «هنر نزد ایرانیان است و بس» و گزارههایی نظیر «ما از باهوشترین ملتهای دنیا هستیم» خودش را نشان میدهد. خوش بود گر محک تجربه آید به میان! امیدوارم که خوش بود!!
من دیگه امیدم به شهاب خان است فقط !
سلام
از زبان مجری دورهمی برای من این عبارت نقل شده است. در چند نوبتی که این برنامه را گذری دیدهام از پرت بودن برخی حضار متعجب شدهام! نه یک بیت شعر میتوانند بخوانند و نه یک کتاب برای معرفی در ذهنشان است و اکثرشان هم کتابهای تخصصی مرتبط با حرفه خود مطالعه میکنند! که خیلی تابلوست یعنی کشک!! یعنی پوچ! با این حساب واقعاً چشم امیدمان به شهاب است البته اگر خوب نشانهگیری شده باشد
با سلام
میله عزیز این بیماری و هر اتفاقی را من شخصا نه مثبت و نه منفی ارزیابی می کنم. بسیاری از اتفاقات که ظاهرا قرار بوده به نفع ما تمام شود در درازمدت به ضرر ما تمام شده و خیلی از اتفاقات ظاهرا زمینه ساز اتفاقات مثبت بوده است. به امید این که کرونا موجب شود توجه ما به نکات بهداشتی بیشتر بشود و بعد از رفتن آن این رفتارهای مثبت تداوم یابد.
خودم به شخصه در این ایام نسبت به گذشته دقتم به بهداشت فردی بیشتر شده آنقدر دستم را با صابون می شویم که پوستم تقریبا خشک شده.
سلام رفیق
البته من که این بیماری را واقعاً منفی میبینم چون در ایران و جهان جانهای زیادی را خواهد گرفت... ضربههای بزرگی به ما هم خواهد زد کما اینکه تا الان زده است. فقط خواستم در این دو مطلب بگویم شاید در کنار همه این آثار منفی چند اثر مثبت برای ما داشته باشد.
پوست دست من هم همینطور شده است و باید چرب کنیم... با پالم البته
درود بر میله
کرونا، هواپیما،اعتراضات،سیل و زلزله و ...
همه و همه در سال 98 یک معجونی درست کردند که ما هم آدم ها را بهتر بشناسیم و هم خودمان را محک بزنیم. حالا دیگر تقریبا دست ِهمه آمده که چند چندیم!!...
بجز عده ای که عزیز از دست داده اند و فقط خدا می داند که چه حالی دارند باید برای این اتفاقات خوشحال باشیم که مثل سیلی محکمی توی صورتمان خورده است!
باشد که بیدار شویم.
سلام بر بندباز
شش بر صفر عقبیم
آنقدر پل پیروزی ساختهایم که نگو فقط صــاحـبدلـی کـجاسـت کـــه خـوانـد بـه یـک نـگـــاه !
یا به قول عراقی:
بر بساط دل سماط عیش گستردند، لیک
در جهان صاحبدلی کو تا شود مهمان دل؟