میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

به جنگ و صلح نزدیک می‌شویم!

«لکوموتیوی در حرکت است. محرک آن چیست؟ روستایی می‌گوید شیطان است که آن را حرکت می‌دهد. دیگری می‌گوید علت حرکت لکوموتیو آن است که چرخهای آن می‌چرخند. سومی به تأکید می‌گوید که علت حرکت آن دودی است که باد با خود می‌برد.

گفته مرد روستایی را نمی‌توانیم به سادگی رد کنیم. او توضیحی قاطع و کامل یافته است. برای رد گفته او باید کسی به او ثابت کند که شیطانی در میان نیست یا روستایی دیگری پیدا شود و توضیح دهد که حرکت‌دادن لکوموتیو نه کار شیطان بلکه کارِ آن راننده آلمانی است که پشت آن نشسته است. فقط با پیداشدن این تضاد عقیده پی می‌برند که هر دو اشتباه می‌کنند. اما آن کسی که گفته است علت حرکت لکوموتیو چرخهای آن است که می‌چرخند خود سُستی برهان خود را ثابت کرده است، زیرا همین که به عرصه تحلیل قدم گذاشت باید به راه خود ادامه دهد و علت حرکت چرخها را بجوید و تا زمانی که به علت واپسین، یعنی بخار متراکم در دیگ بخار، نرسیده است حق ندارد در جستجوی علتها باز ایستد. آنکه علت حرکت لکوموتیو را دودی دانسته است که به سمت عقب برده می‌شود ظاهراً چون دیده است که دلیل چرخها درست نبوده نخستین نشانه‌ای را که دیده برگزیده و با آن دلیلی تراشیده است.

... اما تاریخ‌نویسان مختلف هر یک علت حرکت را نیروی دیگری می‌دانند... گروهی قایل به نیرویی هستند که در ذات قهرمانان نهفته است، چنانکه روستایی شیطان را در لکوموتیو پنهان می‌پنداشت. گروه دیگر، مانند فردی که محرک لکوموتیو را چرخهای متحرک می‌پنداشت محرک انسانها را نیرویی حاصل از نیروهای دیگر می‌دانند. و دسته‌ای دیگر محرک بشریت را نیروی اندیشه می‌دانند، مانند کسی که دود دورشونده را اصل کار می‌دانست.

تا زمانی که تاریخِ شخصیت‌های واحد نوشته می‌شود، خواه سزار و اسکندر باشد یا لوتر و ولتر، و نه تاریخ همه مردم بی‌استثنا، یعنی همه مردمی که در حدوث رویدادی سهیم بوده‌اند،ناگزیر به اشخاص واحدی تواناییهایی نسبت داده می‌شود که دیگران را وادار سازند تا تلاش خود را رو به هدفهای واحد متمرکز کنند...»

جنگ و صلح - لئون تالستوی - ترجمه سروش حبیبی – صص1425-1426

*******

پ ن 1: به گمانم قسمتی را که از کتاب انتخاب کرده‌ام سنگ بنای «جنگ و صلح» و دلیل پهن‌دامنه بودن آن را به خوبی نشان بدهد. نویسنده قصد دارد قصه جنگهای ناپلئون با قوای روسیه را با عنایت به ثبت تاریخ همه مردم (طبعاً همه که نمی‌شود ولی با حداکثر شخصیت‌های ممکن)، در قالب یک رمان بیافریند.

پ ن 2: قسمت دوم:  اینجا


نظرات 9 + ارسال نظر
اسماعیل بابایی شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.fala.blogsky.com

خداقوت حسین آقا!
والله من ترجیح می دم فیلمش رو ببینم!

سلام
واقعا خدا قوت به همه!
به این فکر می‌کنم همین دو سه پاراگراف را چگونه می‌شود به فیلم درآورد

بندباز یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 04:34 ب.ظ https://dbandbaz.blogfa.com

درود بر میله
پس با این حساب باید دلایل آن جستجوگری و بعدها محو شدنش را در همه ی مردم جستجو کرد... . نه همه ی مردم بلکه همه ی تاریخ آن سال ها و چرخ ها و دودها و شیطان هایش!

سلام بر بندباز
بله حساب درستی است. البته ناچار برای رسیدن به جواب اندکی ساده‌سازی گریزناپذیر است. فقط نباید خودمان را گرفتار شیطان و دود کنیم

سعید یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:25 ب.ظ

سلام بر حاج حسین

خداقوت ... آقا ما داریم کتاب صوتی داستان را گوش می‌کنیم ولی متاسفانه به صورت خلاصه آماده شده ... اصلا لذت نمیده، آدم حس بدی بهش دست میده ... ببینم می‌توانم اصل کتاب را شروع کنم ... (ما هنوز درگیر شروع هستیم)
البته در این بین یک کتاب هم از نیکولاس اسپارکس به نام دفتر خاطرات خواندم ...

ممنونم

سلام سعید جان
من که اصلاً با کتابهای کوتاه شده نمی‌توانم ارتباط برقرار کنم. اگر می‌توانسته کوتاه شود و نویسنده این کار را نکرده است این یک عیب کتاب است و اگر نمی‌توانسته کوتاه شود ولی کوتاه‌کننده این کار را کرده است عیبی دیگر...
ماراتن نفس‌گیری است.
خدا قوت

آریا سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:04 ق.ظ

دمتون گرم. من هم هم‌راه شما در حال خوانشم

سلام رفیق
چه عالی

مشق مدارا چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 08:33 ق.ظ http://www.mashghemodara.blogfa.com

سلام
خداقوت!
من مدتهاست فیلم جنگ و صلح را توی آرشیو دارم اما از تماشایش طفره می‌رفتم، چون پیش‌تر با تماشای فیلم "آناکارنینا" و بعدتر خواندن کتابش با ترجمه‌ی مشفق همدانی، فرصت شناخت قلم تولستوی را از دست داده بودم. لذت خواندن دوباره‌ی "مرگ ایوان ایلیچ" ترغیبم کرد هرطور شده جنگ و صلح را مخصوصا با ترجمه‌ی سروش حبیبی از دست ندهم. حالا هم که کتاب تمام شده نمی‌خواهم با دیدن فیلم جنگ و صلح (البته تا مدتی) این‌همه تصویر و کلمه در ذهنم مخدوش شود.
ممنون از شما! این باهم‌خوانی تجربه‌ی متفاوتی بود. بی‌صبرانه منتظر مطلب بعدی هستم.

سلام
شما هم خسته نباشید
نمی‌دانم چطورپاسخ به این کامنت جا افتاده بود
کار خوبی کردید دیدنش را به تعویق انداختید. شاید اگر می‌دیدید دیگه همت نمی‌کردید آن را بخوانید ولی حالا با فراغ بال آن را ببینید البته حالا به زودی یا با تاخیر بستگی به سلیقه خودتان دارد. فیلم یا سریال در واقع خوانشی است که کارگردانش از این کتاب دارد و دیدن آن به نظر من الان خالی از لطف نیست.
مطلب اصلی را تا آخر این هفته خواهم نوشت. اگر ابر و باد و مه و خورشید با هم کنار بیایند

مهرداد پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 09:46 ق.ظ http://ketabnameh.blogsky.com

سلام و عرض ادب
امیدوارم حال و احوالت حداقل در زمانهایی که کتاب می خوانی خوش باشه. به زمانهای دیگر که در این روزگار چندان امیدی نیست.
چقدر به بخش خوبی از کتاب اشاره کردی، سالها پیش که خیلی جوان تر بودم و این کتاب رو میخوندم متوجه شده بودم که تولستوی در یک سوم پایانی کتاب حرفهای خیلی مهمی زده اما خب اقتضای سنم خیلی حوصله اون بخش ها رو نداشتم. الان که این بخش رو دیدم لذت بردم. ممنون

سلام
سلامت باشی مهرداد عزیز... در همه زمانها
والله راستش باید عرض کنم آن بخشهایی که اشاره کردی در هر سنی نیاز به حوصله و صبوری دارد
می‌توانست بخشی کاملاً خارج از داستان باشد!

الهام یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:48 ب.ظ https://yanaar.blogsky.com/

سلام
با یک مثلاً گرته‌برداری از شعر قیصر امین پور عزیز به یاران همراه در جنگ و صلح‌ خوانی عرض می‌کنم: به امید پیروزی واقعی نه در جنگ و صلح که بر جنگ و صلح !

تقلیل دادن جنگ و صلح به یک کتاب ادبی قطعاً حق تولستوی نیست. او چنان که شما هم به نیکویی از دل کتاب بیرون کشیده‌اید، در پیِ بنا کردن و پی‌ریختن یک فلسفه بر فراز تاریخ است. تولستوی تاریخ را صرفاً تبیین متوالی مشاهدات محدود از اتفاقات و رویدادها نمی‌داند. جالب این است که او به سبک برخی از فلاسفه تاریخ درصدد کشف قوانین حاکم بر تاریخ هم نیست. بلکه با بهره‌گیری از مخزن غنی زبان و ادبیات تلاش می‌کند معنی رفتار تعداد بیشتری از انسان‌ها را در موقعیت‌های مختلف توضیح بدهد. صرف نظر از این که چه اندازه موفق بوده این اصلاً کار کمی نیست و به همین خاطر هم نمی‌توان جنگ و صلح را سرسری خواند.

سلام
امیدوارم که از این کتاب درس بگیریم. پیروزی واقعی همین است
نکته بسیار نیکویی را اشاره کردید. کار تولستوی فراتر از رمان است اما اتفاقاً کاری است که شاید فقط از دست ادبیات بربیاید. در زمان خودش یک سر و گردن از زمانه خود بالاتر ایستاده است ...
ممنون

ماهور دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام
دم شما گرم با این انتخاب جذاب
چقدر به روز و قابل تامله این بخش
این روزها از این دست تحلیلهای شیطان، قهرمان، دود و چرخی خیلی میشنوم.
جهل بزرگترین چیزیه که باید باهاش جنگید و هیچ وقت باهاش به صلح نرسید.
ممنون از شما

سلام
ظاهراً شما خواندن مجدد این رمان را بی‌خیال شدید...نه؟
و اما این قسمت انتخاب شده در قالب تمثیل واقعاً برای این روزهای ما و البته دیروزهای ما و چه بسا فرداهای ما کاملاً به‌روز محسوب می‌شود از بس که در همان جایی که هستیم باقی می‌مانیم
بله دقیقاً جنگ با جهل کاریست که معمولاً فکر می‌کنند مشغول آن هستند اما غافل از اینکه جنگ زرگری است
مممنون

ماهور سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:45 ب.ظ

آه بله بله
انقدر معلومه؟
یک سری برنامه های پیچیده و حساب نشده و قطعا مقداری هم تنبلی منو از ادامه ی خواندن بازداشت
اما اگر بخواهم صادق باشم این تیپ کتابها دیگر سلیقه ی من نیستند دوستشان دارمها، اما اونجوریا نه
شاید من کج سلیقه شده ام

داستان جنگ و صلح با توجه به اینکه قبلا هم خوانده بودمش در ذهنم هست
اما این ریزه کاریها که شما به انها اشاره میکنید نه

بهر حال خیلی زیاد منتظر پست نهاییتان هستم

بله کاملاً واضح است.
غیر از یکی از دوستانی که همزمان به خواندن این کتاب پرداخت و اتمام آن را به اطلاع من رساند باقی دوستان هنوز اعلام نتیجه نکرده‌اند لذا با عنایت به تجربیات پیشین حدس زدم که شما باید خواندن این کتاب را کنار گذاشته باشید. هرچند که الان متوجه شدم قبلاً آن را خوانده‌اید. پس حل است.
حالا می‌توانم سریعتر پست های بعدی را بگذارم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد