میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

داستانی کوتاه و صوتی از جی.دی.سلینجر


 

می‌خواهم قلقش بیاید دستم!

این داستان را در فضای مجازی دیدم و خوشم آمد و خواندمش. مترجم آن آقای علی شیعه علی هستند.روی همین لینک کلیک کنید و الی آخر! (روی عنوان کلیک کنید)

*

پ ن: بعد از کتاب ساباتو و طاهر بن جلون و فیلیپ کی.دیک کتابی که خواهم خواند را از بین این کتابها انتخاب کنید:

الف) من گنجشک نیستم   مصطفی مستور

ب) من او    رضا امیرخانی

ج) خانه ادریسیها    غزاله علیزاده

د) درخت انجیر معابد  احمد محمود

ه) خسرو شیرین کش   اولدوز طوفانی (فرواک خودمان ... یعنی از لینکهای خودمان) 

پ ن2: با این که الان نسبت به بیست سال قبل به زعم خودم تغییرات خوف و خفنی کردم و از پایه یک چیزایی رو قبول ندارم, باید اعتراف کنم هنوز دکتر را دوست دارم. آره! دکتر شریعتی رو می گم.

داستان کوتاه صوتی

قدیمی ها می گفتند گز نکرده پاره نکنید, حرف درستی می زدند. گفتن همین حرف و ضرب المثل شدن آن نشان می دهد که در همان زمان های قدیم هم ایرانی ها چی؟ گز نکره پاره می کردند. و حالا هم طبیعیست که همینگونه باشیم و آش همان آش باشد و کاسه همان کاسه...

حالا منظورم دقیقاً این نیست که پروژه داستان کوتاه صوتی خیلی سخت است و فلان و بهمان... نه! سختی ها بیشتر از جنس قیر و قیف و ملکه عذاب است که خوب, ما به این نوع مشکلات عادت داریم. منظورم حتی مسائل روز نیست که سرشار از همین گز نکردن ها و... است و اصولاً ملت و مسئولینش که زاییده همین ملتند به پاره کردن بیشتر علاقه دارند و اینا!

خوب این از این!

بله یادم هست که دو سال گذشت , حتی اگه یک کم فشار بیارم به خودم بیشتر از دو سال هم یادم می آید! دیشب عزیزی خارج نشین در رادیویی داشت تحلیل می کرد و به قول دوستمون تحقیق می زد! از باب این که روز به روز بهتر از دیروز و از این حرف ها و کیلو کیلو امیدواری... یاد آن لطیفه کذایی کمی مستهجن افتادم که رندی بالای درخت بود و دو نفر آمدند زیر درخت و می خواستند بخوابند و رند از بالا داد زد آهای نکنید این کارا رو در ملاء عام و ... اینا هم قسم و آیه که کاری نکردیم و الی آخر و جایشان را عوض کردند و... که همه می دانند! غرض اینکه طرف می گفت از بالا اینگونه به نظر می رسد! حالا حکایت ماست و ظاهراً از خارج اینگونه به نظر می رسد که اوضاع آنچنانی است و ما هم ... ولی از خواجه حافظ که پنهان نیست از شما چه پنهان دردهای ما شباهتی به آن توصیفات ندارد ... اما خوب , ظاهراً از اونجا اینگونه به نظر می رسد...

بگذریم...

می خواستم در مورد تولستوی و زندگینامه اش و ... بنویسم و بعد یک داستان کوتاه از ایشون بگذارم. دیدم زندگینامه را به راحتی با یک سرچ می توان یافت و کار تکراری می شود.

پس بی حاشیه: این داستان در نشریه کیان  شماره 50 , دی و بهمن 1378 منتشر شده است و آقای محمد رستمی آن را ترجمه نموده است.

از تمام دوستانی که مایل هستند دعوت می کنم که به این پروژه بپیوندند (خانم مسلمی از وبلاگ لذت متن هم کلید این کار را زده اند پس بشتابید) و داستان بخوانند و آن را در وبلاگ خودشان یا اینجا بگذارند تا مجموعه ای پدید آید و باقیات صالحاتی از خود به جای بگذاریم به قول جوانان در حد لالیگا !

سه پارسا قسمت اول

سه پارسا قسمت دوم

.

پ ن 1: مطلب بعدی در مورد ناتوردشت سلینجر خواهد بود.

پ ن 2: در حال خواندن تونل ارنستو ساباتو هستم.

پ ن 3: انتخابات کتاب بعدی را در همین جایی که الان می بینید (پی نوشت سوم) فردا می گذارم.

پ ن 4: در مورد خواندن روزی نیم ساعت تاریخ معاصر کسانی که علاقمندند و یا نظری دارند و یا کتابی مد نظرشان است کامنت بگذارند تا ببینیم این نیم ساعت را چگونه به صورت مفید دربیاوریم. تا الان این چهار کتاب کاندید هستند: ایران بین دو انقلاب و تاریخ ایران مدرن از آبراهامیان , مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران) جان فوران و مشروطه ایرانی آقای آجودانی.

عیدی

با خودم فکر کردم برای عیدی دادن به دوستان چه کار کنم... چیزی که به فکرم رسید, خواندن یک داستان کوتاه بود! حالا با امکانات محدود (موبایل) اقدام به این کار کردم...خلاصه عیدی پر نقصی است ولی خوب با عشقه  

دو تا داستان کوتاه با مایه هایی از طنز , از کتاب "قصه های از نظر سیاسی بی ضرر" اثر جیمز قین گارنر و با ترجمه احمد پوری که قبلاً در موردش مطلب نوشتم (اینجا را حتماْ بخوانید), انتخاب کردم. 

امیدوارم لذت ببرید. 

سال خوشی برایتان آرزومندم.  

داستان اول: راپونزل

داستان دوم: لباس تازه امپراطور 

 

*** 

پ ن1: مطلب بعدی را بعد از تعطیلات خواهم گذاشت : مرشد و مارگریتا

پ ن2: الان هفت هشت روزه لب به کتاب نزدم!! نوبت عشق در زمان وباست

پ ن 3: طبق آرا بعد از اون خوشه های خشم و آناکارنینا را خواهم خواند.تا ببینیم بعد از تعطیلات چه خواهم کرد!