میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

کلاس درس غلامحسین ساعدی

از مرحوم ساعدی یک داستان کوتاه در این آدرس (سایت مد و مه) دیدم و آن را به فایل صوتی تبدیل نمودم همراه با تپق اضافه: اینجا

در کامنتهای پست قبل "مداد سیاه" اشاره ای به جایگاه برخی داستانهای ذکر شده به نسبت کارهای پیشین ساعدی داشت که بد ندیدم چند تکه کوتاه را در ادامه مطلب بیاورم به همراه یکی دو عکس که خالی از لطف نیست دیدنش...

 

ادامه مطلب ...

طعم نان هاینریش بل

 

 

 

مجموعه 8 داستان کوتاه از نویسنده نوبلیست آلمانی هاینریش بل که در فاصله سالهای 1949 تا 1951 نگاشته شده است. داستانها عمومن به فضای آلمان بعد از جنگ که با فقر و تورم و مشکلات اقتصادی اجتماعی دست به گریبان بود, اختصاص دارد.

طعم نان : لذت خوردن نان توسط یک مرد گرسنه...

مرگ لوهن گرین: پسرک فقیری که از برداشتن ذغال از واگن های ذغالسنگ امرار معاش می کند تیر می خورد و در بیمارستان...

تجدید دیدار با دهکده: توصیف دهکده ای بعد از جنگ...

روابط: اهمیت داشتن روابط برای یافتن شغل و مسابقه در جلب توجه مانیکوریست دختر آقای وزیر در این راستا...

مرده ها دیگر فرمان نمی برند: توصیف سربازی که گویی وسط جنگ به خواب رفته است و خطر را احساس نمی کند...

کاسبی کاسبی است: رفیق سابقی که حالا با قاچاق فروشی به نوایی رسیده است و ...

برخیز برخیز دیگر...: قبرستان...بعد از جنگ...!!

داستانی خوش بینانه

در این داستان با توجه به این که فضای تمام داستان ها تیره و تار است نویسنده عنوان می کند که می خواهد به درخواست مخاطبانش یک داستان خوش بینانه بنویسد... 

این داستان را به صورت صوتی درآورده ام که می توانید در لینک زیر آن را بشنوید.

اینجا 

 

پ ن 1: دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم سلینجر , بوف کور هدایت, ابر ابله ارلند لو  حایز اکثریت مطلق شدند و فقط در گروه حجیم ها انتخابات هنوز ادامه خواهد داشت...عجله ای هم نیست! 

پ ن 3: شماره پینوشت حکمتی دارد. چند ساعت قبل یکی از نمایندگان مخالف کابینه وسط حرفاش خطاب به رییس جمهور منتخب قریب به مضمون چنین چیزی گفت که انتخاب شما در مرحله اول با تدبیر یا بصیرت "ایشان" صورت پذیرفت!! این سوال برای من پدید آمد که از دو حال خارج نیست: 1- رای روحانی به حد انتخاب شدن در مرحله اول نبوده است اما "ایشان" دخالت کرده اند و خلاصه آره... 2- رای روحانی به اندازه انتخاب در مرحله اول بوده است اما خیلی راحت می شد یه کاری کرد که بکشه به مرحله دوم یا اساسن نیست و نابود بشه آراء اما "ایشان" دخالت کردند و خلاصه آره... من البته هیچکدام از این دو حالت را تایید نمی کنم چون سرم به تنم زیادی نکرده اما حالت سومی را متصور نیستم مگر این که نماینده محترم نعوذ بالله کرسی شعر می فرمایند. اصن خود ایشان یکی از گزینه ها را انتخاب نمایند به من چه!

رنگ زرد رابرت لویی استیونسون

 

این نویسنده اسکاتلندی را همه ما با جزیره گنج می شناسیم. که البته این هم به مدد انیمیشن های متعددی است که از روی این داستان ساخته شده است و در کودکی راه به راه نشانمان می دادند... البته نه این که از این قضیه شاکی باشم... نه... به هر حال از خیلی از کارتونها بهتره... بگذریم...

این نویسنده قرن نوزدهمی(1850-1894) شاهکار معروف دیگری هم دارد: دکتر جکیل و مستر هاید ... که در ژانر علمی تخیلی نوشته شده است و اتفاقاً هر دو این کتابها (این و جزیره گنج) در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارند.

اما این داستان کوتاهی که در ادامه لینک صوتی اش را می گذارم داستان قشنگ و قابل تاملی است و به پست های قبلی هم می آید! فقط مشکلش صدای میله و  رکوردر مزخرف چینی اش است...

...

لینک داستان صوتی : اینجا

...

داستان را از کتاب مجموعه داستان های طنز "خرمگس و زن ستیز" که آقای حسین یعقوبی گرداوری و ترجمه نموده است انتخاب کرده ام.(انتشارات مروارید, چاپ دوم, 1386, تیراژ1650نسخه, 256 صفحه, 3500تومان)

ابدیت آمار هاینریش بل

 

ابدیت آمار  هاینریش بل

بد ندیدم که قبل از نوشتن مطلب مربوط به عقاید یک دلقک، یک داستان کوتاه از این نویسنده کاردرست! را به صورت صوتی اجرا کنم. البته قبلاً هم داستان "اقدام خواهد شد" را اینجا کار کرده بودم.

این داستان کوتاه را در فضای مجازی خوانده بودم و متاسفانه نام مترجمش ، هنگام خواندن داستان به صورت صوتی ، برایم مشخص نبود. الان که این سطور را می نویسم ، جستجویی کردم و دریافتم که مترجم آقای دکتر تورج رهنما هستند.

در زندگینامه نویسنده می خوانیم که بل مدتی پس از جنگ در اداره آمار به کار سرشماری آپارتمان ها و ساختمان ها مشغول بوده است. احتمالاً ریشه این داستان کوتاه در آن دوره از زندگی نویسنده نهفته است. 

این داستان را از لینک زیر گوش دهید:

ابدیت آمار

***

لینک های مرتبط و خواندنی:

هاینریش بل در ویکیپدیا

زندگینامه هاینریش بل در وبلاگ یک کتاب

گفتگو با هاینریش بل در سال 1961 از سایت دیباچه

***

پ ن 1: مطابق رای گیری پس از وداع با اسلحه کتاب گرگ بیابان از هرمان هسه را خواهیم خواند.

گزارش دونالد بارتلمی (شیرینی صوتی!)

 

بحث شیرینی و اینا شد برای تغییر محل کار و راحتی و... گفتم همه دوستان رو دعوت کنم شام , دیدم اسباب زحمت دوستان می شود. اوووه از اقصا نقاط ایران و جهان هلک و هلک همه بکوبند بیایند که چی؟! حالا معلوم نیست اصلاً آسمون اینجا چه رنگی هست! گفتم شامه رو دادیم و چند روز بعد یه اتفاقی افتاد و خواستیم غر بزنیم دیگه رومون نمیشه غر بزنیم که!! بعضیا با خودشون می گن بهکی اینم از میله! میخواد شامشو پس بگیره داره غر می زنه!

تازه حساب کن دو نفر از آلمان و یکی از سوئد و یکی از کانادا و دیگه جونم براتون بگه کنتور که نداره چند نفر از دوستان که در نشست کن فرانسه حضور دارند و ترانسترومر بنده خدا که باید زنش اونو بذاره روی ویلچر و تا اینجا بیاره و... نه به خدا من راضی نیستم دوستان به زحمت بیفتند... خودخواهی هم حدی داره به آقا قسم ...

اینه که گفتم من خودم راه بیفتم و تک تک خدمت همه دوستان برسم و زورکی هم که شده یه قار قاری توی گوششون بکنم ...

القصه تعدادی از دوستان بسیار عزیز پیشنهاد دادند تو رو خدا دیگه قصه نخون برامون یکی دو تا شعر از رو بخون بلکه شاید در اون زمینه استعدادی باشه ...یه نموره ...شاید قابل تحمل تر باشه ... یه وقت اومدیم و این اجرا منشاء یک جور استندآپ کمیک شد که ملت بخندند!

خلاصه من البته با اعتماد به نفس خوشگلی که در دنیای مجازی دارم طبیعتاً بلافاصله بعد از صحبت دوستان نشستم چند تا شعر خوندم و دیدم نه... آنجا که عقاب پر بریزد و غیره و ذلک. این شد که دوباره برگشتم سراغ خوندن داستان کوتاه ... ضمناً خبردار شدم که تیم ترور صهیونیست ها که می خواست یه دانشمند هسته ای رو ترور کنه ماموریت داره که قبل از این کار, اولین کسی رو که به میله گفته داستان قشنگ می خونه رو گیر بیاره و ... گفتند اون آدم خطرش بیشتره!

خداییش می بینید!؟ بیشعوری رو هم تا ته خوند بازم آدم نشد!

***

این داستان را از همان کتاب یک درخت یک صخره یک ابر انتخاب کردم که قبلاً در موردش نوشتم (فکر کنم در داستان اقدام خواهد شد هاینریش بل). مترجمش آقای حسن افشار و ناشر هم نشر مرکز است.

دونالد بارتلمی هم داستان نویس فقید آمریکایی است که به قول ویکیپدیا پسانوگرا , و پدر پسانوگرایی در داستان کوتاه است! بد نیست تا از فضای پست مدرن خارج نشدیم یک داستان کوتاه هم بخوانیم.(احتمالاً لینک فارسی ویکیپدیا که باز نمیشه اینم انگلیسیش اینجا).

سه تا کلمه است که مترجم در پاورقی شرح داده که من هم اینجا می آورم که کمک می کند:

شکستگی بیل زنی: شکستگی مهره هفتم گردن است و وجه تسمیه اش رخ دادن آن در کسانی است که با بیل کار می کنند, مانند باغبانان.

ایزامبارد کینگدم برونل: از بزرگترین مهندسان نیمه اول قرن نوزدهم بود. بخش اعظم راه آهن "گریت وسترن" آمریکا را او ساخت. از دیگر کارهای برجسته او طراحی و ساخت بزرگترین کشتی بخار آن زمان به نام "گریت ایسترن" بود.

گلوله دم دم : برگرفته از نام شهری در هند که انگلیسیها این نوع گلوله را در آنجا ساختند و بهره برداری کردند. این گلوله نوک نرمی دارد که در برخورد با جسم سخت (مانند بدن انسان) پهن می شود و اطرافش را متلاشی می کند و...

این شما و این هم لینک داستان صوتی:

   لینک داستان صوتی 

 

***

پ ن 1: من دارم با هواپیما می رم مسافرت داخلی یک روزه ... خلاصه هواپیماست دیگه!