میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

روسلان وفادار – گئورگی ولادیموف

پس از مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچف برخی رویکردهای حزب حاکم در شوروی مورد تجدیدنظر قرار گرفت و دوره‌ای آغاز شد که از آن تحت عنوان «ذوب شدن یخ‌ها» یاد می‌کنند. از جمله این تغییرات، تعطیلی و برچیده‌شدن اردوگاه‌های کار اجباری (همان گولاک‌های معروف) بود. این اردوگاه‌ها که معمولاً در نقاط سردسیر و دورافتاده قرار داشتند، محیط‌های محصوری بودند که در آن سه گروه حضور داشتند.

گروه نخست، زندانیان که عمدتاً به دلایل جرایم سیاسی و عقیدتی (عبارت است از وجود هرگونه زاویه با ایدئولوژی حاکم یا ظن وجود زاویه!) محکوم به گذراندن بخشی از عمر خود در این اردوگاه‌ها می‌شدند. از نیروی کار این گروه در ساخت کانال‌های عظیم و جاده‌ها و راه‌آهن و... بهره‌برداری می‌شد. درصد قابل توجهی از این گروه بر اثر گرسنگی و سرما و اثرات ناشی از کار سنگین، تلف شدند. گروه دوم، زندان‌بانان که به حکم وظیفه و انجام خدمت در این مکان و موقعیت حضور داشتند. از این دو گروه و روابط بین آنها روایات متعددی در قالب فیلم و داستان‌ صورت پذیرفته است.

غیر از این دو گروه، موجودات دیگری هم در گولاک‌ها بودند؛ سگ‌هایی که برای مراقبت از زندانی‌ها و جلوگیری از فرار آنها تربیت می‌شدند. «روسلان وفادار» روایتی است از این گروه سوم! موجوداتی که ناخواسته و توسط انسان‌ها وارد این جریانات شدند و مؤمنانه و وفادارانه به گروهی از انسانها خدمت می‌کردند. روایتی که هنرمندانه به «فاجعه وفاداری در دوران اسارت» و تراژدی عشق به خدمت و تیره‌روزی همه کسانی که ذیل چنین نظامهایی زندگی می‌کنند، می‌پردازد. در ادامه مطلب به این موضوع خواهم پرداخت که این داستان چه زوایای پنهانی را پیش چشم خواننده قرار می‌دهد.

*****

گئورگی ولادیموف (1931-2003) که مادرش نیز تجربه دو سال و نیم اسارت در گولاک را داشت، در اوایل دهه شصت بعد از شنیدن واقعه‌ای اقدام به نوشتن این داستان کرد: گویا در شهرکی کوچک در سیبری بعد از برچیده شدن اردوگاه، سگ‌های موجود در اردوگاه علیرغم دستورالعمل کلی که می‌بایست معدوم می‌شدند، به هر دلیلی رها شده و در اطراف شهرک پراکنده شده‌اند. زنده ماندن این سگ‌ها با توجه به اینکه نوع تربیت‌شان به گونه‌ای بوده است که از دست هیچ غریبه‌ای غذا دریافت نکنند خود حکایتی است اما نکته جالبی که جرقه داستان را در ذهن نویسنده زده است چه بود؟ وقتی صفوف راهپیمایی به مناسبت ماه مه در شهرک تشکیل می‌شود، این سگ‌ها از اطراف و اکناف خود را به این صفوف خودجوش رسانده و همانند دوران خدمت در اردوگاه، وظیفه نظم دادن به حرکت ستون راهپیمایان را بر اساس یکی از اصول اردوگاهی (نه یک قدم به راست، نه یک قدم به چپ! تیراندازی بدون بدون اخطار!) به عهده گرفتند و هیچ‌کدام از راهپیمایان با توجه به مشاهده غرش‌های ترسناک و عزم جزم سگ‌ها برای انجام وظیفه، جرئت خروج از صف را پیدا نمی‌کنند!

داستان برای چاپ در مجله نووی‌میر مورد تایید اولیه قرار می‌گیرد اما بازنویسی آن برای انجام پاره‌ای اصلاحات چند ماهی به طول می‌انجامد و خروشچف از قدرت برکنار می‌شود و متعاقب آن امکان چاپ اثر از دست می‌رود! اما با نام مستعار سر از چاپ و نشر زیرزمینی درمی‌آورد. نهایتاً در دهه هفتاد امکان چاپ آن در خارج از شوروی فراهم می‌شود و نویسنده بازنویسی سومی از داستان را به کمک یک زوج جهانگرد به آلمان می‌فرستد و سرانجام این کتاب در سال 1975 با نام نویسنده منتشر می‌شود.

..........

مشخصات کتاب من: ترجمه دکتر روشن وزیری، نشر ماهی، چاپ اول تابستان 1391، تیراژ 1500 نسخه، 196صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.2 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 4.07 نمره در آمازون 4.6)

پ ن 2: به نظر می‌رسد تیراژ کتابها در اینجا در حال رسیدن به اندازه تیراژ کتابها در سیستم زیرزمینی سامیزدات باشد!

پ ن 3: کتاب بعدی «دفتر بزرگ» از آگوتا کریستوف خواهد بود.

پ ن ۴: همین روز انتشار مطلب با توجه به علائمی که داشتم تست کرونا دادم و مثبت شد و الان دوران قرنطینه را سپری میکنم. 

 

ادامه مطلب ...

زنگ انشاء – زیگفرید لنتس

«زیگی یپزن» جوانی حدوداً بیست ساله است که به دلیل ارتکاب جرمی که در طول داستان بر خواننده آشکار می‌شود در یک مرکز اصلاح و بازپروری در آلمانِ پس از جنگ دوم، در کنار بزهکاران هم‌سن‌وسالش نگهداری می‌شود. آنها در یکی از کلاس‌های مرکز موظف به نوشتن انشاء هستند؛ موضوعی با عنوان فواید وظیفه‌شناسی طرح می‌شود اما زیگی که از قضا در نوشتن انشاء تبحر ویژه‌ای دارد به دلیل هجوم حجم زیادی از مطالب و خاطرات، موفق به نوشتن حتی یک جمله هم نمی‌شود. مدیر مرکز بعد از شنیدن دلیل زیگی، حکم می‌کند او تا زمان نوشتن و تکمیل انشاء در سلول انفرادی باقی بماند تا در آنجا فرصت کافی برای این کار داشته باشد!

زیگی یپزن اما چندان از حضورش در انفرادی ناراضی نیست لذا با خیال راحت و سر صبر به نوشتن می‌پردازد. او از ده‌سالگی خود آغاز می‌کند؛ زمانی که در کنار خانواده در منطقه‌ای دورافتاده در ساحل دریای شمال زندگی می‌کرد. پدرش پلیس آن منطقه بود، پلیسی وظیفه‌شناس! راوی انشای خود را از آوریل سال 1943 آغاز می‌کند زمان رسیدن حکمی از برلین که در آن نقاشی معروف به نام «ماکس نانزن» که در همسایگی آنها زندگی می‌کند ممنوع‌الکار اعلام شده است. پدر مأمور به ابلاغ حکم و نظارت بر اجرای آن است. «ینس یپزن» در انجام این مأموریت، همسایگی و رفاقت و حتی نجات جانش در نوجوانی توسط نقاش و... را کنار می‌گذارد و دقت و ریزبینی و وظیفه‌شناسی را به نهایت افراط می‌رساند.

زیگی ارتباط نزدیک و ویژه‌ای با نقاش دارد و به همین خاطر درک بالایی از هنر نقاشی کسب کرده است. پدر که شخصیتی مستبد است از زیگی می‌خواهد تا جاسوسی نقاش را بکند و... این دستور پدر، زیگی را در وضعیتی نابهنجار قرار می‌دهد. امری که ریشه حضور راوی در مکانی است که اکنون در آن مشغول نوشتن انشاء است.

*****

فرصت‌ها:

الف) امکان درک مناسب از وضعیت اجتماعی آلمان در دوران نازیسم در فضایی کاملاً دور از جنگ.

ب) تشریح و ایجاد سوال در باب حد و حدود اطاعت و انجام‌وظیفه و ارتباط آن با اخلاق و وجدان.

ج) روبرو شدن با توصیفاتی دقیق و مبسوط که کم از تابلوی نقاشی ندارد.

د) دریافت پاسخی برای آن سوال قدیمی که چطور و چگونه آلمانی‌ها پا در راهی گذاشتند که چنان فجایعی در عالم پدید آورد.

تهدیدها:

الف) برخلاف آنکه 486 صفحه چندان حجیم محسوب نمی‌شود اما با توجه به کم شدن فاصله بین سطور و پر بودن صفحات روی 700 الی 800 صفحه‌ای بودن کتاب حساب کنید!

ب) تعمد راوی در توصیف دقیق! کتاب حاوی بیست فصل است که هر فصل به‌نوعی یک تابلوی نقاشی است و راوی خود را مکلف می‌داند تمام جزئیات این تابلوها را ترسیم کند. از این حیث به هیچ وجه نمی‌توان بر او خرده گرفت و اتفاقاً این سبک، علاقمندان خاص خودش را دارد. اما اگر توان نیم‌ساعت خیره شدن به یک نقاشی را در خود نمی‌بینید به سراغ این کتاب نروید!

ج) نکات بالا سبب شده است جای خالی نمونه‌خوانی و ویراستاری و... در کتاب حاضر حس گردد.

*****

زیگفرید لنتس (1926-2014) از نویسندگان جوانِ دوره‌ی پس از جنگ و در کنار نویسندگانی چون گونتر گراس، هاینریش بل، آلفرد آندرش و... نامی مطرح در ادبیات آلمان محسوب می‌شود. یکی از مهمترین آثار او همین «زنگ انشاء» است که در سال 1968 منتشر شده است. این اثر در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. سال گذشته فیلمی بر اساس این رمانِ شاخص ساخته شده است.

مشخصات کتاب من: ترجمه حسن نقره‌چی، نشر نیلوفر، چاپ اول پاییز1388، تیراژ 1650 نسخه، 486 صفحه.

....................

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.3 از 5 است. گروهB. (نمره در گودریدز 4.08 نمره در آمازون 4.7 )

 

ادامه مطلب ...

کشتن مرغ مینا - هارپر لی

«وقتی که برادرم جیم تقریباً سیزده‌ساله بود، دستش از ناحیه آرنج به سختی شکست.» داستان با این جمله آغاز می‌شود و راوی در ادامه بیان می‌کند که سالها بعد از این حادثه، گاهی در صحبت با برادرش معتقد بوده که ماجراهای خانواده یوئل به این حادثه منجر شده است اما برادرش ریشه قضیه را به وقایع دو سه سال قبل از آن ارتباط می‌دهد. راوی معتقد است با این سبک استدلال، ریشه‌های حادثه را باید در قرن نوزدهم جستجو کنند! او نهایتاً با شرح مختصری از ورود جد بزرگش به این منطقه در ایالت آلاباما و پایه‌گذاری سکونت‌گاهی که بعدها به شهر کوچکی به نام «می‌کمب» تبدیل شد آغاز می‌کند و ظرف سه چهار صفحه از لحاظ زمانی به جایی می‌رسد که مورد نظر برادرش بود؛ یعنی اوایل دهه 1930 و زمانی که او شش‌ساله و برادرش ده‌ساله است. پدر آنها «آتیکوس فینچ» که به حرفه وکالت مشغول است، شخصیتی شرافتمند و مورد اعتماد در شهر محسوب می‌شود که همواره او را به عنوان نماینده در انجمن ایالتی انتخاب می‌کنند. همسر آتیکوس خیلی زود از دنیا رفته است و او به همراه دو فرزندش و خانم سیاه‌پوستی که آشپز آنهاست روزگار را می‌گذرانند. در جایی از داستان، پدر دفاع از جوان سیاه‌پوستی را به عهده می‌گیرد که متهم به تجاوز به دختری سفیدپوست است. این شهر کوچک در حالت عادی آکنده از نشانه‌های تعصب و تبعیض است ولذا دور از ذهن نیست که در چنین فضایی این خانواده به دلیل تصمیم آتیکوس برای دفاع از یک متهم سیاه‌پوست تحت فشار افکار عمومی قرار بگیرند و...

*****

ما در مقابل پدیده‌های تاریخیِ تبعیض، عموماً موضعی همدلانه با طرف مظلوم داریم. در واقع کمتر کسی پیدا می‌شود که با موضوعاتی نظیر آنچه که بر سیاه‌پوستان در آفریقای جنوبی، بر سرخپوستان و سیاه‌پوستان در آمریکا، یا بر یهودیان در زمان هیتلر گذشته است، مواجه شود (در قالب داستان و فیلم یا  کتاب تحلیلی و گزارشی و...) و طرف ظالم را تقبیح نکند. با این حساب آیا می‌توان نتیجه گرفت بشر به توفیقات بزرگی در این زمینه دست یافته است!؟ قطعاً خیر! داشتن مواضع پاستوریزه در قبال موضوعات تاریخی، هنر یا مجاهدتی نیست که بتوانیم به آن ببالیم بلکه هنر آن است که در زندگی روزمره خودمان و وقایعی که در زمان حال و دور و بر خودمان رخ می‌دهد موضع و رفتار معقولانه داشته باشیم. اگر افکار و رفتار خودمان را بسنجیم و انصاف و احساس هم داشته باشیم احتمالاً گاهی به حال خود گریه خواهیم کرد!

در ادامه مطلب بیشتر در مورد تعصب و تبعیض خواهم نوشت.

*****

«نلی هارپر لی» (1926-2016) در مونروویل ایالت آلاباما، از ایالات جنوبی آمریکا به دنیا آمد. پدرش وکیلی برجسته بود و خودش نیز در رشته حقوق تحصیل کرد و تا پیش از نوشتن این کتاب در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار بود. این کتاب به محض انتشار (در سال 1960) بسیار مورد توجه واقع شد و جایزه پولیتزر را نیز برای او به ارمغان آورد. دو سال بعد فیلمی بر اساس این رمان توسط رابرت مالیگن ساخته شد که یکی از فیلم‌های محبوب تاریخ سینمای هالیوود است و گریگوری پک نیز در نقش آتیکوس موفق به دریافت جایزه اسکار شد.

«کشتن مرغ مینا» یکی از پرفروش‌های تاریخ رمان است و به زبانهای متعددی ترجمه و چاپ شده و می‌شود. پس از موفقیت‌های این اثر، کتاب دیگری از این نویسنده منتشر نشد تا اینکه یک سال قبل از مرگ، زمانی که در آسایشگاه سالمندان بستری بود، وکیلش از پیدا شدن دست‌نویسی از یک رمان به نام «برو و دیدبانی بگمار» خبر داد. این کتاب اواسط دهه 1950 نوشته شده و وقایعش مربوط به بیست سال بعد از وقایع کشتن مرغ میناست.

مشخصات کتاب من: ترجمه فخرالدین میررمضانی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم 1393، 414صفحه، تیراژ 2000نسخه.   

....................................

پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. گروه A. (نمره در گودریدز 4.27 با بیش از 4 میلیون رای! که در نوع خود یک رکورد است آن هم برای کتابی که سالها قبل از ظهور اینترنت و سایت گودریدز چاپ شده است. نمره در سایت آمازون 4.8 )

پ ن 2: در کتابخانه ملی می‌توان نام دو مترجم دیگر را برای این کتاب دید اما همه چاپ‌هایی که انتشارات مختلف از این کتاب روانه بازار کرده‌اند مربوط به ترجمه آقای میررمضانی است. ترجمه خوبی است اما نیاز به یک ویرایش سبک دارد.

پ ن 3: کتاب بعدی «مداد نجار» اثر مانوئل ریباس خواهد بود.

پ ن 4: مطابق جمع‌بندی آرای انتخابات کتابهای بعدی به ترتیب «مرحوم ماتیا پاسکال» و «صدای افتادن اشیاء» خواهد بود.

 

  ادامه مطلب ...

شهود فلانری اوکانر

 

"هیزل موتس" مرد جوانی است که پس از اتمام دوران سربازی (جنگ دوم جهانی) به زادگاهش در جنوب آمریکا بازمی گردد , روستای کوچکی که اکنون متروک شده است. خاطراتی از کودکی را به یاد می آورد که نشان می دهد در خانواده ای خشک و متعصب بزرگ شده است. پدربزرگش یک مبلغ متعصب مسیحی بود که با ماشینش به شهرهای اطراف سفر و موعظه می کرد. هیزل حالا به فردی ملحد تبدیل شده است. او وارد شهر کوچکی می شود و ماشینی قدیمی می خرد و شروع به تبلیغ دینی بدون مسیح می کند. به مرد کوری که به همراه دخترش گدایی و تبلیغ مسیحیت می کند برمی خورد , مردی که به خاطر اثبات آمرزیده شدنش توسط عیسی خود را کور نموده است و...

والد قوی یا وجدان بیدار

هیزل واقعن می خواهد از عقاید سابقش خلاص شود و به خاطر پیش زمینه های خانوادگی اش از عیسایی که به او معرفی کرده اند نیز فراری است. برای این که با مفهوم عیسی روبرو نشود راهکاری که از نوجوانی به ذهنش رسیده است این است که مرتکب گناه نشود چون به مجرد گناه کردن عیسی به سراغش می آید. این عیسی را می توان همان نفس لوامه یا وجدان او دانست (عنوان کتاب هم به نظرم به همین موضوع اشاره دارد).من ترجیح می دهم بگویم "والد قوی" ...والدی که در محیط خانوادگی او شکل گرفته و در پس ذهن هیزل مدام او را عذاب می دهد و...

او مدام تکرار می کند که به هیچ چیز اعتقادی ندارد, یا این که تنها حقیقت آن است که حقیقتی نیست, یا این که وجدان نیرنگی برای سربراه نمودن مردمان است و از این قبیل...اما آیا انسان قادر است به راحتی عقایدش را تغییر دهد؟ آیا انسان قادر است هر عملی را که اراده کند را انجام دهد؟ برخی موانع درونی هستند که نقش مهمی در توانایی های ما دارند. سیر حوادث داستان نشان می دهد که "والد قدرتمند" به این سادگی ها تمکین نمی کند و گاهی سرنوشت را نیز رقم می زند.

هیزل موقعی که به سربازی می رود و زمانی که از آنجا برمی گردد یک کیف کوچک همراه دارد که همه متعلقاتش در آن قرار دارد. چیز اضافه ای همراه ندارد. وقتی در ابتدای داستان لباس نو می خرد , لباسش را در سطل آشغال می اندازد بدین ترتیب محتویات کیف اهمیت می یابد. دو چیز مهم از این محتویات از طرف نویسنده در چند جا معرفی می شود: کتاب مقدس و عینک مادر! این دو به عنوان نمادهایی از دوران کودکی اش همیشه همراه او هستند...دقیقن همانطور که والدش به همراه اوست! او تنها کتابی که می خواند کتاب مقدس است و طرفه آن که با وجود نداشتن مشکل بینایی موقع خواندن, عینک مادرش را به چشم می زند و علیرغم خسته شدن چشمانش به این کار ادامه می دهد!

او و پدربزرگش متقابلن از یکدیگر متنفر بودند اما هیزل به همان سبک پدربزرگ اتوموبیلی برای تبلیغ می خرد (نحوه خرید ماشین جالب است گویی ماشین او را انتخاب می کند) و حتا وقتی لباس نو می خرد لباسی می خرد که شبیه کشیش هاست و مدام باید به این و آن توضیح بدهد که کشیش نیست و به هیچ چیزی اعتقادی ندارد...!

حتا چیزی را که تبلیغ می کند "کلیسا"ی بدون "مسیح" است, یعنی از عناوینی هم که از آن ها فراری است نمی تواند جدا شود...دیالوگهایی که با افراد برقرار می کند (بعضن بدون مقدمه چینی) همه بر محور آموزه های مسیحی دور می زند, و این نشان از درگیری شدید درونی اوست. 

کلیت زندگی او را دختر مرد کور این چنین توصیف می کند:...فهمیدم که تو هیچ وقت نه خودت از زندگی لذت می بری نه می ذاری دیگران لذتی ببرند, چون جز عیسی چیز دیگه ای تو زندگیت نمی خوای!

 

گوتیک نو , گروتسک

در پشت جلد در خصوص سبک اوکانر و این کتاب چنین می خوانیم:

شهود یک داستان به سبک گوتیک نو است: داستانی با فضاهای عجیب, غریب, شوم و ترسناک. این فضای گوتیک به هیچ وجه به قصد ایجاد هیجان یا هراس خلق نشده, بلکه نویسنده خواننده را آگاهانه به این فضاهای مضحک و جنون آمیز می کشاند تا بینش خود را درباره ابتذال جامعه شهری و بی بند و باری و بی خیالی و گم گشتگی مردم بیان کند.

خب این یکی از مواردی است که تقریبن می توان به نوشته های پشت جلد اعتماد کرد!! در قسمت بالا به گوشه ای از فضاهای مضحک و عجیب و غریب اشاره شد...باقیش هم بماند برای خواننده احتمالی.

***

از خانم فلانری اوکانر (1925-1964) سه عنوان کتاب در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می بایست خواند حضور دارد که یکی از آنها همین کتاب است که خانم آذر عالی پور آن را ترجمه نموده است. شهرت خانم اوکانر بیشتر به سبب داستانهای کوتاه ایشان است. جایزه ای ادبی هم به نام ایشان هر ساله برگزار می گردد. جان هیوستون هم فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1979 ساخته است.

نگاهی به زندگی و آثار  (متنی که همه از روی هم کپ زده اند!)

دنیای داستانی اوکانر

مشخصات کتاب من: نشر دنیای نو , چاپ اول پاییز 1382 , تیراژ 3000 نسخه, 216 صفحه! , 1950 تومان