«طلایه» زنی از نسل اول مهاجران بعد از انقلاب است. در ابتدای داستان روی پیغامگیر تلفن خانهاش صدای برادرش «علی» را میشنود؛ برادری که سالهاست هیچ ارتباطی با هم ندارند و نوعی احساس تنفر از علی در طلایه مانع از اتصال ارتباط آنهاست. تکرار پیامهای علی، طلایه را به سالهای کودکی و نوجوانی در سالهای پیش از انقلاب میبرد. پدری از همان تیپ سنتی که ابتدا ظاهراً مغازهدار است و بعدها در کار نقاشی ساختمان و نهایتاً در امور اقتصادی با شکست مواجه میشود. مادر (فرنگیس) از آن تیپ مادرهایی است که بعد از ازدواج از روستا (به قول خودش بالای کوه) خارج شده و دیگر به آنجا بازنگشته است اما هربار که با شوهرش دعوا میکند این جمله را تکرار میکند که: «کاش قلم پایم میشکست و هیچ وقت پایین نمیآمدم. دست طلایه را میگیرم و سر به همون کوهی میگذارم که ازش اومدم پایین...»
طلایه دو برادر دارد: امیر و علی. محدودیتهایی که او با آنها مواجه است شامل حال برادرانش نمیشده است و طبعاً در رفت و برگشتهایی که به گذشته دارد این موارد را برای ما بیان میکند. از همان اوایل مشخص است که اتفاقاتی در گذشته رخ داده است که طلایه تمایلی ندارد با تنها بازمانده خانواده ارتباطی داشته باشد و این موضوع تقریباً تنها موضوع کنجکاویبرانگیز برای خواننده است که او را به خواندن داستان تشویق میکند. در ادامه مطلب خواهم نوشت که چرا داستان آنچنان که شاید و باید توجه من را جلب نکرد.
******
سودابه اشرفی (1338) در اوایل دهه 60 به آمریکا مهاجرت کرد. اولین مجموعه داستانش را با عنوان «فردا میبینمت» در سال 1378 در خارج از ایران و در سال 1385 در ایران منتشر کرد. رمان «ماهیها در شب میخوابند» در سال 1384 از سوی بنیاد گلشیری به عنوان بهترین رمانِ اول (منتشر شده در سال 1383) اعلام شد و همچنین در همین سال بهطور مشترک (به همراه آبیتر از گناه) برندهی جایزه مهرگان ادب شده است.
..........
مشخصات کتاب من: انتشارات مروارید، چاپ هشتم 1395، تیراژ 550 نسخه، 118 صفحه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 2.5 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 2.91 )
پ ن 2: کتابهای بعدی با توجه به آرای دوستان «وقت سکوت» و «ابداع مورل» خواهد بود.
راوی اولشخص داستان مردی است متهم به قتل که به درخواست بازجو یا بازجویانِ خود در حالِ نوشتن در مورد خودش و شرح آشنایی و ارتباطات خود با مقتول یا مقتولین است. شغل راوی ویراستاری و نمونهخوانی است که طبعاً درآمد چندانی عاید او نمیکرده ولذا بالاجبار (مطابق اولین اعترافات) برای گذران زندگی در روزهای فرد هفته به خانه زنوشوهر پیری رفته و برای آنها شعر میخواند. صاحبکار او یکی از نوادگان محمدعلیشاه قاجار است و به گفتهی این شازده، جد او حامدمیرزا مورد توجه ویژه شاه برای جانشینی بوده است اما به واسطه جهل مردم و توطئه اجنبیها، تاج بر سر احمدشاه قرار گرفته و در نتیجه شد آنچه شد و ما در تواریخ خواندیم.
این شازده در آپارتمانی در تهران به همراه همسرش روزگار پیری خود را میگذرانده و ظاهراً برای پر کردن اوقات فراغت بسیاری که دارد راوی را برای چند ساعت در هفته استخدام کرده است. شازده اغلب از راوی میخواهد که از اجل (منظور شیخ اجل سعدی است) برایش بخواند و راوی هم با توجه به تسلطش بر ادبیات به خوبی از عهده این کار برمیآمده است.
بازجویی از راوی در واقع در مورد قتل همین زن و شوهر پیر است. در هر دور بازجویی، با طرح اطلاعات جدید از طریق بازجویان و سوالاتشان که البته ما از آنها مستقیماً باخبر نمیشویم، روایتِ راوی دچار تحولاتی شده و زوایای جدیدی از ماجرا فاش میشود و...
داستان کمحجم اما پرکششی است بطوریکه در شرایط کرونایی توانستم در یک بعدازظهر دوبار آن را بخوانم. در ادامه مطلب بیشتر در مورد این داستان خواهم نوشت.
******
محمد حسینی (1350) نویسنده، ویراستار و فعال در زمینه نشر است. این داستان در سال 1383 منتشر و برنده دو جایزه مهم ادبی نیز شده است: جایزه بنیاد گلشیری به عنوان بهترین رمان (مشترک با رمان «آداب بیقراری») و جایزه بهترین رمان سال مهرگان ادب (مشترک با رمان «ماهیها در شب میخوابند»). از این نویسنده رمانهای دیگری با عناوین « یکی از همین روزها ماریا»، « نمیتوانم به تو فکر نکنم سیما»، « کنار نیا مینا» و... منتشر شده است.
.......
مشخصات کتاب من: انتشارات مروارید، چاپ هشتم1397، تیراژ 660 نسخه، 125 صفحه.
پ ن 1: نمره من به رمان 3.5 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 2.93 )
پ ن 2: انتخابات پست قبل هنوز ادامه دارد لیکن با توجه به پیشی گرفتن «وقت سکوت» به عنوان کتاب بعدی در برنامه قرار خواهد گرفت. رقابت بین آرژانتینیها خیلی داغ ادامه دارد.
پ ن 3: دو کتاب «آداب بیقراری» و «ماهیها در شب میخوابند» را به زودی و در لابلای برنامههای آتی خواهم خواند.
ادامه مطلب ...