میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

هر از گاهی بنشین فریبا منتظرظهور


 

مجموعه داستانی شامل 17 داستان کوتاه که گاهی با یکدیگر ارتباطاتی دارند و البته به هم ربطی ندارند و در واقع به همان سبکی که قبلن در اینجا شرح داده ام منتشر شده است. داستانهایی که البته خوشبختانه حاصل کندوکاو نویسنده در سبک ها و تکنیک های مختلف نیست! خوشبختانه اش را می گذارم برای بعد...حد نهایت طبع آزمایی تغییر زاویه دید از راوی اول شخص به راوی سوم شخص یا تغییر راوی اول شخص است؛ ده عدد از داستانها را زنی به نام فرزانه روایت می کند(دو روایت سوم شخص و دو عدد از پنج روایت اول شخص دیگر هم دایی و زن دایی فرزانه هستند) و بدین ترتیب می توان تقریبن مجموعه را ممهور به مهر فرزانه دانست.

فرزانه, انسانی خسته

زنی که الگویش اوریانا فالاچی است و طبعن عاشق حرفه اش یعنی روزنامه نگاری ...حتا اگر قضایایی مثل داستان نهم رخ دهد و حتا اگر رییس سابقش را همچون طاعون بداند(داستان اول) باز هم عاشق شغلش است. اما این شغل به واسطه اتفاقاتی که همه می دانیم از دست رفته است و حالا بیشتر درگیر کارهای روزمره یک زن خانه دار است و البته گاهی نوشتن. می نویسد اما نه آن گونه که بخواهد رقیب ویرجینیا وولف شود و برای نوشته اش کف بزنند (داستان17). از حال و روزش رضایت ندارد و از این زندگی تماماً تکراری دلزده است و به توصیه پزشک روانشناسش می خواهد سرعتش را با زندگی تنظیم کند و گاهی...هر از گاهی بنشیند و فارغ از این سرعت نظاره کند.

عنوان کتاب و داستان اول برای من تداعی کننده این بود که بد نیست آدم گاهی فارغ از روند جاری زندگی بنشیند (به معنای توقف و تامل) و سعی کند دنیای پیرامون خودش را متفاوت از آنچه که فرایند جامعه پذیری در ذهن ما جا انداخته است ببیند...در حقیقت داستان اول چنین موقعیتی را خلق کرده است. اما در ادامه, مسیر چیز دیگری می شود و داستان آخر که همنام عنوان کتاب است تیر خلاص را به ذهنیت من زد! فرزانه علاوه بر این که از روزمرگی می نالد, از نوشتن داستان کوتاه هم حالش به هم می خورد و گویا چاره را در این می بیند که هر از گاهی بنشیند و بی خیال روایتگری شود و به خانواده و بچه ها برسد...

 ***

مشخصات کتاب من: انتشارات مروارید, چاپ اول 1388 , تیراژ 1100 نسخه ,120 صفحه, 2800تومان

.

پ ن: مطالب بعدی به ترتیب ساده دل "ولتر" ؛ ارواح مرطوب جنگلی "حکیم معانی" ؛ قتل در کمیته مرکزی "مونتالبان" ؛ مونالیزای منتشر "گیوا" خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

عشق های خنده دار میلان کوندرا

  

 

بیچاره میلان! طبیعی است که با تیتر مطلب و حال و هوای اینجا کسی فکر نمی کند که منظورم حال نزار تیم میلان در این فصل کالچیو است...فی الواقع این فصل خواهد گذشت و فصل آتی وقت برای جبران بسیار است...اما این میلان چه بگوید؟! هفت داستان کوتاه را در کنار هم قرار داده است تا مجموعه ای را شکل دهد با عنوانی مستقل از عناوین داستانها, که اشاره ای مستقیم به ارتباط آنها دارد. قرار است این هفت داستان در کنار هم مجموعه عشق های خنده دار را تشکیل بدهند اما در ترجمه فارسی سه تای آنها بالکل حذف شده و باقی هم به زیور [...] مزین شده اند. حالا تا اینجایش را یک طرف دلمان می گذاریم اما...چند سال قبل دوستی در باب ستمی که بر نثر و لحن و متن داستانهای کوندرا در این مملکت رفته است برایم صحبت کرده بود ولذا چندان دلمان به سمت کوندراخوانی نمی کشید, چند وقت قبل (شاید شش ماه تا یکسال قبل) مصاحبه ای با خانم فرزانه طاهری در روزنامه شرق خواندم که این مصاحبه میخی بود بر تابوت کوندراخوانی! قریب به مضمون گفته بود که اگر رمان های منتشر شده از کوندرا در ایران را دوباره به زبان اصلی ترجمه کنند و کوندرا آنها را بخواند محال است که متوجه شود این نوشته ها از خود اوست! یک طرف دلمان که بالاتر اشغال شده بود, مطلب اخیر را هم می گذاریم آن طرف و مجددن یکصدا می گوییم بیچاره میلان! بلندتر لطفن... بلندتر...آهان... آتلتیکو مادرید این فصل شوخی نیست!

حتمن می پرسید حالا چی شد علیرغم این میخ کوبی رفتم سراغ این کتاب؟! باید بگویم که من به لوازم دموکراسی پایبندم مخصوصن اگر هزینه چندانی نداشته باشد! این کتاب رای آورد و خوانده شد و طبیعتن مطلبی هم در موردش نوشته می شود. همینجا برای بار خیلی اُم متذکر می شوم که این مطالب اسمش "نقد" نیست و من هم منتقد نیستم... کلن بهانه ایست که برداشت هایمان از کتاب را اینجا روی هم بریزیم و...

شخصیت های داستانی پل اُستر عمومن تحت تاثیر "تصادفات" قرار می گیرند و حتا می توان گفت از نگاه استر شانس و تصادف, واقعی ترین عنصر سرنوشت ساز است. به همین منوال در مورد کوندرا هم می توان گفت که "شوخی" چنان جایگاهی دارد. انسان معمولن درگیر زمان حال است و قادر به تشخیص آثار بلندمدت افعالش نیست و چه بسا درحالی که فکر می کند مشغول یک امر ساده و بدون دردسر است درحقیقت در راهی قدم گذاشته که در انتهایش وقتی به مسیر نگاه می کند چشم هایش از تعجب گرد می شود, گویی خودش با سرنوشت خودش شوخی کرده است.

زندگی اما این گونه می گذرد: انسان تصور می کند که در نمایشنامه ای معین نقش خود را ایفا می کند, و هیچ ظن نمی برد که در این اثنا بی آنکه به او خبر بدهند صحنه را تغییر داده اند, و او نادانسته خود را وسط اجرایی متفاوت می یابد.

شخصیت های این مجموعه داستان, تقریبن همگی تحت تاثیر شوخی های ساده که در ابتدا در قامت یک تفریح و فان خودش را نشان می دهد, قرار می گیرند و در نهایت دچار سرنوشتی تراژیک (و حتا از زوایایی کمیک) می شوند و به قول معروف شوخی شوخی به ف.فنا می روند(حداقل سه از چهار این گونه است و می ماند داستان سوم که آن هم بسته به ذائقه مخاطب می تواند وضعیتی تراژیک باشد یا نباشد ولی حتمن وضعیتی کمیک هست).

در ادامه مطلب برداشت هایم را از داستانها می نویسم. تقریبن خطر لوث شدن وجود دارد.

***

از این نویسنده فاقد نوبل, چهار کتاب در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد که هر چهار کتاب ترجمه شده است و من دو تایشان را خوانده ام:شوخی استحقاق حضور در این لیست را دارد.

اما این مجموعه داستان (که در آن لیست نیست) را خانم فروغ پوریاوری ترجمه و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر نموده است (مشخصات کتاب من:چاپ چهاردهم, سال1392, 174 صفحه, تیراژ 1500نسخه, قیمت8000 تومان که داخلش نوشته شده است و من با توجه به برچسب پشت جلدش همین ماه قبل 5000 تومان خریدم که از اتفاقات نادر است!)

پ ن 1: در مقدمه ناشر نقل قول های خوبی از کوندرا (برگرفته از کتاب کلاه کلمانتیس ترجمه زنده یاد احمد میرعلایی) آورده شده است که در همانجا خواهید خواند! فقط این جمله را من ذکر می کنم که ذکر خوبی است چون ایام ایام ذکر است: آنچه در درون جوامع توتالیتر اتفاق می افتد, فضاحتهای سیاسی نیست, بلکه فضاحتهای مردم شناختی است.

ادامه مطلب ...

آویشن قشنگ نیست حامد اسماعیلیون

  

  

برنده عنوان بهترین مجموعه داستان اول در نهمین دوره جایزه بنیاد گلشیری سال 1388 و تقدیر شده در جایزه ادبی روزی روزگاری همان سال... این چیزی است که روی جلد این کتاب کوچک 76 صفحه ای جلب توجه می کند (منهای طرح جلد ساده و تامل برانگیزش که در ادامه باهاش دست و پنجه ای نرم خواهم کرد). البته 76 صفحه را با توجه به مشخصات مندرج در فهرست نویسی کتاب می گویم وگرنه اگر صفحات سفید را کم کنیم حدود 45 صفحه داستان می شود که از کنار هم قرار گرفتن شش داستان کوتاه که به نوعی به یکدیگر پیوسته اند, پدید آمده است.خیلی برای من اهمیت ندارد که این کتاب را مجموعه داستان بنامیم یا رمان, اما این شش داستان که از شش راوی اول شخص (پنج مرد و یک زن که وجه مشترکشان گذراندن دوران کودکی و نوجوانی شان در یک کوچه در شهر کرمانشاه با یکدیگر است) روایت می شود در کنار هم می توانند یک تصویر واحد را بسازند: تصویری از یک نسل تقریبن سوخته!...

طرح روی جلد

یک مکعب باز شده که روی تمام وجوه آن رقم شش حک شده است! ابتدا به ساکن برای من یاداور طرح روی جلد "احتمالاً گم شده ام" است(هر دو کتاب در سال 87 چاپ شده اند): یک تاس شش وجهی با شش سوی یکسان, یعنی عدد شش. اینجا هم همه وجوه مکعب یکسان است و باز یک جور جبر و تقدیر گرایی را القا می کند. فرقی نمی کند از کدام جهت به مکعب نگاه کنی,در هر صورت بکوب بکوب همین است که دیدی و به قول راوی داستان اول ,نهایتن هرچه قدر هم سگ دو بزنیم بالاخره یه جای دنیا زیر خاک می رویم!

البته با توجه به این که شش داستان مجزا داریم می توان این طرح را اشاره ای دانست به این که با کنار هم چسباندن این داستانها یک شکل هندسی متعالی تر (سه بعدی نسبت به دو بعدی) پدید می آید که یعنی همان تاکید مجدد بر پیوستگی داستانها و...

طبیعتن من همان برداشت اول را بیشتر می پسندم با اضافه کردن این نکته که این مکعب باز شده به چه شکلی قرار گرفته است؟ یک صلیب و آن هم با زاویه ای حدود 60 درجه که گویی بر دوش عنوان کتاب قرار گرفته است همچون راویانی که صلیب زندگی خود را به دوش می کشند...

فقط می ماند این سوال که چرا عدد شش که به نوعی عدد شانس است؟ آیا فقط به تعداد داستانها اشاره دارد؟ یا این که می خواهد بگوید اگر شانس هم بیاوریم باز سرنوشت همان است که دیدی!؟ باز هم به قول راوی اول:

شاید اگر ... اکنون داستانی متفاوت ...را شنیده بودید و من جایی دورتر دوره طرحم را تمام می کردم.فرقی که نمی کند. چه آریزونا چه اورامانات, عاقبت هرکسی معلوم است.سهم ما هم این طوری بود دیگر.

ادامه مطلب خطر لوث شدن را دارا می باشد. درصورت صلاحدید مراجعه نمایید.

پ ن 1: کتاب را دوست داشتم.

پ ن 2: مطلب بعدی پرنده خارزار است.

پ ن 3: انتخابات تمام شد و کتابهای آتی: بوف کور, دلتنگی های نقاش خ48, ابرابله , وجدان زنو 

پ ن 4: مشخصات کتاب من؛ چاپ پنجم ۱۳۹۱, نشر ثالث , تیراژ 1100 نسخه, قیمت 2200 تومان

ادامه مطلب ...

طعم نان هاینریش بل

 

 

 

مجموعه 8 داستان کوتاه از نویسنده نوبلیست آلمانی هاینریش بل که در فاصله سالهای 1949 تا 1951 نگاشته شده است. داستانها عمومن به فضای آلمان بعد از جنگ که با فقر و تورم و مشکلات اقتصادی اجتماعی دست به گریبان بود, اختصاص دارد.

طعم نان : لذت خوردن نان توسط یک مرد گرسنه...

مرگ لوهن گرین: پسرک فقیری که از برداشتن ذغال از واگن های ذغالسنگ امرار معاش می کند تیر می خورد و در بیمارستان...

تجدید دیدار با دهکده: توصیف دهکده ای بعد از جنگ...

روابط: اهمیت داشتن روابط برای یافتن شغل و مسابقه در جلب توجه مانیکوریست دختر آقای وزیر در این راستا...

مرده ها دیگر فرمان نمی برند: توصیف سربازی که گویی وسط جنگ به خواب رفته است و خطر را احساس نمی کند...

کاسبی کاسبی است: رفیق سابقی که حالا با قاچاق فروشی به نوایی رسیده است و ...

برخیز برخیز دیگر...: قبرستان...بعد از جنگ...!!

داستانی خوش بینانه

در این داستان با توجه به این که فضای تمام داستان ها تیره و تار است نویسنده عنوان می کند که می خواهد به درخواست مخاطبانش یک داستان خوش بینانه بنویسد... 

این داستان را به صورت صوتی درآورده ام که می توانید در لینک زیر آن را بشنوید.

اینجا 

 

پ ن 1: دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم سلینجر , بوف کور هدایت, ابر ابله ارلند لو  حایز اکثریت مطلق شدند و فقط در گروه حجیم ها انتخابات هنوز ادامه خواهد داشت...عجله ای هم نیست! 

پ ن 3: شماره پینوشت حکمتی دارد. چند ساعت قبل یکی از نمایندگان مخالف کابینه وسط حرفاش خطاب به رییس جمهور منتخب قریب به مضمون چنین چیزی گفت که انتخاب شما در مرحله اول با تدبیر یا بصیرت "ایشان" صورت پذیرفت!! این سوال برای من پدید آمد که از دو حال خارج نیست: 1- رای روحانی به حد انتخاب شدن در مرحله اول نبوده است اما "ایشان" دخالت کرده اند و خلاصه آره... 2- رای روحانی به اندازه انتخاب در مرحله اول بوده است اما خیلی راحت می شد یه کاری کرد که بکشه به مرحله دوم یا اساسن نیست و نابود بشه آراء اما "ایشان" دخالت کردند و خلاصه آره... من البته هیچکدام از این دو حالت را تایید نمی کنم چون سرم به تنم زیادی نکرده اما حالت سومی را متصور نیستم مگر این که نماینده محترم نعوذ بالله کرسی شعر می فرمایند. اصن خود ایشان یکی از گزینه ها را انتخاب نمایند به من چه!

انتخاب با شما

سیمای زنی در میان جمع اثر هاینریش بل به پایان رسید و تا دو سه روز دیگر مطلبش را خواهم نوشت و امروز دختر پرتقال گوردر را شروع می کنم. اما برای کتاب بعدی یکی از مجموعه داستان های ایرانی زیر را انتخاب و توصیه کنید: 

1- آویشن قشنگ نیست       حامد اسماعیلیون      نشرثالث 

2- ارواح مرطوب جنگلی         محسن حکیم معانی  نشرققنوس 

3- تمام زمستان مرا گرم کن   علی خدایی            نشرمرکز 

4- تو می گی من اونو کشتم؟ احمد غلامی           نشرافق 

5- هر از گاهی بنشین          فریبا منتظرظهور       نشرمروارید