راوی داستان،«آنتونیو یامارا» مردی کلمبیایی در آستانه چهل سالگیست؛ با دیدن خبر کشته شدن یک اسب آبی و حواشیِ آن در مجله، پس از مدتها به یاد فردی به نام «ریکاردو لاورده» میافتد که زمانی نقشی مهم در زندگی او داشته است. پس از این تداعی اتفاقی، راوی ظرف مدت یک هفته به وضعیتی میرسد که شب و روز از حضور شبحگونهی لاورده رهایی ندارد. او در کمال حیرت جزئیات آشنایی مختصرش با این مرد و پیامدهای دردناکی را که در زندگی او داشته است، به یاد میآورد. او اذعان میکند این یادآوری هیچ فایدهای به حالش ندارد و بلکه مانند وزنهی سنگینی مانع از حرکت او میشود و یک عمل خودویرانگرانه است. در جایی خوانده است که «انسان باید داستان زندگیاش را در چهلسالگی بازگو کند» و حالا در اواسط سال 2009، چند هفته مانده به چهلسالگیاش تصمیم به این کار میگیرد و ماحصل البته بیشتر داستان زندگی ریکاردو لاورده است... مردی که همچون شهابسنگی وارد زندگی راوی شده و او را از مدار خارج کرده است!
راوی در رشته حقوق درس خوانده است و پس از فارغالتحصیلی به عنوان جوانترین مدرس در دانشگاه تدریس میکند. او در اوقات فراغتش گاهی به یک باشگاه بیلیارد در نزدیکی دانشگاه میرود که گاهی ریکاردو لاوردهای که تازه از زندان آزاد شده است هم، آنجا بازی میکند. آنتونیو، روایتش را از سال 1996 و روزی که لاورده به قتل میرسد آغاز میکند.
داستان حاوی شش فصل است که هر فصل عنوان جالب و قابل تأملی دارد: سایهای کشیده و یکتا، هرگز از مردگان من نخواهد بود، نگاه خیرهی غایبان، ما همه فراری هستیم، آنجا رفتهای که چی؟، بالا بالا بالا! هرکدام از این عناوین ارتباط عمیقی با محتوای آن فصل دارد.
مسائل کلیدی که در هنگام خواندن داستان به ذهن خواننده خواهد رسید میزان تسلط و تأثیرگذاری هر فرد بر سرنوشت و مسیر زندگی خود، میزان تأثیر محیط و فاکتور تصادف بر این مقوله، تنهایی انسان و ترسهای بالقوهای که میتواند همراه او باشد، و گذشتهای است که میتواند همچون عقده یا غدهای سرطانی عمل کند. در ادامه مطلب به برخی از این مسائل خواهم پرداخت.
*****
خوآن گابریل واسکس متولد سال 1973 در بوگوتا پایتخت کلمبیاست، پدر و مادرش هر دو حقوقدان بودند و او نیز در همین رشته به تحصیل ادامه داد. پایاننامه او با عنوان انتقام به مثابهی نخستین نماد قانون در ایلیاد، توسط انتشارات دانشگاه به چاپ رسید. واسکس همانطور که از تزش مشخص است دل در گرو ادبیات و نویسندگی داشت و بلافاصله به پاریس رفت و در دانشگاه سوربن به تحصیل در رشته ادبیات آمریکای لاتین پرداخت. او به مدت 16 سال در فرانسه، بلژیک و اسپانیا زندگی کرد و نهایتاً در سال 2012 به وطن بازگشت. صدای افتادن اشیا پنجمین رمان اوست که در سال 2011 منتشر و جوایز متعدد و ارزشمندی نصیب او کرده است.
مشخصات کتاب من: ترجمه ونداد جلیلی، نشر چشمه، چاپ دوم زمستان 1394، شمارگان 1000 نسخه، 243 صفحه.
..........
پ ن 1: نمره من به کتاب 4.1 از 5 است. گروه B (نمره در سایت گودریدز 3.78 از مجموع 12279 رای و در سایت آمازون 4 از 5 است)
پ ن 2: عنوان تز نویسنده را از این جهت آوردم که در همین داستان با پایاننامه خودش شوخی جالبی انجام میدهد. زمانی که در صفحات پایانی کتاب، راوی به پیغامهای روی پیغامگیر تلفنش گوش میدهد یکی از تماسها از دبیرخانه دانشگاه است که از او میخواهند تمایلش را برای استاد راهنما شدن برای یک پایاننامه با چنین موضوعی اعلام کند. راوی با صفت «طرحی چرند» از آن یاد میکند!
پ ن 3: کتاب بعدی اندازهگیری دنیا اثر دانیل کلمان خواهد بود. پس از آن به سراغ سومین پلیس (فلن اوبراین) و ذرت سرخ (مو یان) خواهم رفت.
ادامه مطلب ...
پس از رکود اقتصادی شدید سال 1929 در آمریکا و متعاقب آن، خشکسالی چندساله در برخی ایالتهای این کشور، موج گستردهای از مهاجرت به یخشهایی دیگر که امکان کار در آنجا بیشتر مهیا بود شکل گرفت. در «خوشههای خشم» دیدیم که برخی کشاورزانِ صاحب زمین، زمینهای خود را از دست دادند و به اجبار، برای سیر کردن شکم خود به سوی کالیفرنیا رهسپار شدند و... در ادامهی این فرایند گروهی از کارگران شکل گرفتند که از این مزرعه به مزرعهی دیگر رفته و کارهای موقتی را انجام میدادند. این گروه عمدتاً مردان مجردی بودند که هیچ امکان و امیدی به تشکیل خانواده و ریشه گرفتن در جایی را نداشتند و اندک حقوق و اندوختهی خود را در شبی به عیشونوش و قمار، بر باد میدادند و دوباره به دنبال کاری جدید به جایی دیگر کوچ میکردند و عمر خود را به همین ترتیب سپری میکردند.
جورج و لنی دو کارگر از چنین قماشی هستند. جورج کوچکاندام و زرنگ، لنی تنومند و قوی اما اندکی شیرینعقل است. لنی در عوالم کودکانهاش دوست دارد چیزهای نرمی مثل پارچه مخمل یا حیوانات کوچکی مثل موش و خرگوش و غیره را ناز و نوازش کند اما این حیوانات نحیف در دستان قدرتمند او دوام نمیآورند و خیلی زود قالب تهی میکنند. سادگی لنی همواره او را در معرض خطر قرار میدهد اما جورج هوای دوست دوران کودکی خود را دارد و از او مراقبت میکند. در آخرین مزرعهای که قبل از شروع روایت مشغول کار بودهاند، لنی لباس دختربچهای را نوازش کرده است و جیغهای دختر سبب شده است که آن دو سریعاً از مزرعه فرار کنند. در ابتدای روایت آنها به محل کار بعدی خود نزدیک میشوند و جورج نکات لازم برای پیش نیامدن مشکلاتی مشابه را به لنی یادآوری میکند. حافظه لنی در اینگونه موارد به اندازهی ماهیِ قرمز است و خیلی زود فراموش میکند. یکی از تنها چیزهایی که هیچگاه فراموش نمیکند رویای مشترکی است که این دو در سر دارند: رویای خرید زمینی که روی آن برای خودشان کار کنند و محصول کار خود را ببینند.
این رمان کوتاه به در دسترس بودن این رویا و در عینحال به دور بودن آن میپردازد.
*****
از این نویسنده برنده نوبل دوازده رمان و چهار رمان کوتاه و دو مجموعه داستان کوتاه به همراه دو فیلمنامه و چندین کتاب غیرداستانی منتشر شده است. این چهارمین اثری است که از جان اشتینبک در وبلاگ معرفی میشود. پیش از این در مورد خوشههای خشم، ماه پنهان است و راسته کنسروسازی نوشتهام. موشها و آدمها در سال 1937 منتشر شده است و در اکثر لیستهای منتخب نظیر 1000 کتاب گاردین و 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور دارد. تعدد ترجمه این کتاب به فارسی با توجه به حجم کم و آوازهی زیادِ آن کاملاً قابل درک است ولذا وقتی در سایت کتابخانه ملی میبینیم که تاکنون بیست ترجمه از این کتاب انجام شده است چندان متعجب نمیشویم!
مشخصات کتاب من: ترجمه سروش حبیبی، نشر ماهی، چاپ سوم 1393، 160 صفحه قطع جیبی، شمارگان 1500 نسخه.
...............
پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. گروه A. (نمره در سایت گودریدز 3.86 از مجموع 1780271 رای و در سایت آمازون 4.4)
پ ن 2: کتابهای بعدی به ترتیب «صدای افتادن اشیا» اثر خوان گابریل واسکس، «اندازهگیری دنیا» اثر دانیل کلمان خواهد بود.
ادامه مطلب ...