میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

آداب بی‌قراری -– یعقوب یادعلی

مهندس کامران خسروی که در یکی از ادارات دولتی مرتبط با مراتع و آب‌خیزداری در یک شهرستان مشغول به کار است، بعد از چهار سال زندگی مشترک با همسرش دچار مشکلاتی شده است. یک‌جور یکنواختی و ملال. بعد از دعوایی که داشته‌اند، همسر به خانه پدرش در اصفهان رفته است و حالا کامران باید تصمیم بگیرد و کاری بکند. داستان وقتی آغاز می‌شود که ظاهراً او این تصمیم را گرفته است:

«خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحه‌ی رانندگی کشته می‌شد. به همین راحتی، و تمام.»

این جمله آغازینِ داستان، که دقایقی قبل از اجرا شدنش، توسط راوی سوم‌شخص محدود به ذهنِ کامران بیان می‌شود، این‌طور القا می‌کند کامران از ملال و یکنواختی زندگی به جایی رسیده است که به فکر راه‌های پیچیده جهت خلاصی خود و رفتن به سمت زندگی ایده‌آل است. رویاهای مطلوب او با توجه به متن، نقیضِ چیزهایی است که حس می‌کند حق او بوده و از او سلب شده است؛ مثلاً به هیچ‌کس جواب پس ندهد، کتاب بخواند، طلوع آفتاب را تماشا کند، ورزش کند، کلاس موسیقی برود، مجبور نباشد به مراسم ختم اقوام دور برود، رها باشد و مسائلی از این دست. در ادامه‌ی داستان با رفت و برگشت‌های زمانی تلاش شده تا برای خواننده مشخص کند این تصمیم چرا گرفته شده است و چگونه به اجرا در خواهد آمد و نهایتاً چه تأثیری در زندگی سوژه خواهد داشت.

به موفقیت و ناکامی متن در ارائه پاسخ این سوالات در ادامه مطلب خواهم پرداخت اما قبل از آن باید عرض کنم بخش اول داستان این قابلیت را داشت که خواننده را به خود جذب کند و این نقطه قوتی برای آن محسوب می‌شود اما پس از آن تلاش‌های به کار گرفته شده به‌زعم من نتوانسته است مطلوب واقع شود.

********

یعقوب یادعلی متولد سال 1349 در نجف‌آباد اصفهان است. در رشته فیلم‌سازی در دانشکده صداوسیما فارغ‌التحصیل و در همین سازمان مشغول به کار شد. اولین مجموعه داستان کوتاه خود را در سال 1377 به چاپ رساند و یکی از داستان‌های مجموعه داستان دومش در سال 1381 به عنوان داستان کوتاه برگزیده از طرف بنیاد گلشیری معرفی شد. اولین رمان ایشان «آداب بی‌قراری» در سال 1383 منتشر و سال پس از آن توانست به‌صورت مشترک با رمان «آبی‌تر از گناه» برنده جایزه گلشیری شود. پس از آن در ابتدای سال 1385 به اتهام توهین به قوم لُر در همین کتاب، بازداشت و دو ماه را در زندان سپری کرد. او بالاخره در سال 1391 از این اتهام تبرئه شد. از او کتاب‌های «آداب دنیا» (1395)، «متغیر منصور» (1397) و «آمرزش زمینی» (1398) منتشر شده است.

.........

مشخصات کتاب من: انتشارات نیلوفر، چاپ دوم زمستان 1384، تیراژ 2200 نسخه، 172 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.28 )

پ ن 2: کتاب بعدی «خواهرم قاتل زنجیره‌ای» اثر اویینکان بریت وِیت (نشر ققنوس) خواهد بود. در پُست بعدی البته انتخابات خواهیم داشت.

 

  ادامه مطلب ...

جای خالی سلوچ - محمود دولت‌آبادی

«مِرگان که سر از بالین برداشت، سلوچ نبود. بچه‌ها هنوز در خواب بودند: عباس، اَبراو، هاجر.»

داستان با این جمله آغاز می‌شود. مکان، روستایی به نام زمینج در حاشیه کویر در خطه‌ی خراسان است و زمان، تقریباً اواسط دهه چهل شمسی. مرگان زنی سی‌وچند ساله است که سختی‌های زندگی با او چنان کرده است که در نگاه ناظر، سن و سالش بیش از اینها به نظر می‌رسد. همسرش سلوچ زمینی ندارد و کارهایی نظیر تنورمالی، لایروبی قنات، دروگری و... انجام می‌دهد تا امورات زندگیش را بچرخاند. زمستان است و پیش از آغاز روایت وضعیت خانواده به جایی رسیده است که سلوچ توان سیر کردن شکم آنها را ندارد و حتی این چند صباح آخر را با پولی که از یکی از خرده‌مالکان (سالار عبدالله) قرض کرده، گذرانده‌اند. سلوچ که به استیصال رسیده است ناگهان در میانه‌ی زمستان خانه را ترک می‌کند و داستان آغاز می‌شود. مرگان و جای خالی سلوچ و شکم گرسنه‌ی فرزندان و طلبکاری که برای نقد کردن طلبش با خشونتِ تمام به سراغ چند تکه ظرف و ظروف مسی خانه‌ی سلوچ آمده است.

چالش‌های مرگان منحصر در تهیه غذا (منظور همان نانِ خالی است) و پول نیست بلکه... زنده ماندن در شرایط سخت و خشن (طبیعت و اجتماع) ابعاد گوناگونی دارد که ما هم همانند مرگان به مرور با آن مواجه می‌شویم و جای خالی سلوچ را آن‌گونه که او احساس می‌کند، درک می‌کنیم. داستان روایت یک سال از زندگی این خانواده در چنین شرایط سختی است.

داستان نثری قدرتمند دارد که با توصیفاتی دقیق و محتوایی عمیق، گریبان خواننده را گرفته و با خود می‌کِشد و می‌بَرد. دردناک است اما همچون کلاله‌ی زخمی است که دوست داریم آن را بخارانیم تا خون بیافتد. دردناک است اما با خودش امید هم دارد و خوشبینانه است. روان است و خوشخوان. کلمات بومی و محلی زیادی دارد که برای ما جدید هستند و در صورت مواجهه با آنها خارج از این متن، محال است که معنای آن را حدس بزنیم اما در طول داستان با این کلمات پیش می‌رویم و مشکل چندانی هم احساس نمی‌کنیم. همه این موارد نشان می‌دهد که اثر، عمق و بُعد یافته است و وقتی اثری به این درجه از کمال رسیده باشد فقط می‌توان گفت باید خوانده شود. همین! در ادامه مطلب به روستا و شناخت کچ‌ومعوج ما از آن، موانع توسعه و نمونه‌هایی از داستان و البته مرگان خواهم پرداخت. مختصری هم درخصوص سلوچ و پایان داستان و نکاتی از این دست. امیدوارم به کار بیاید. 

*****

در وبلاگ پیش از این داستان روز و شب یوسف از این نویسنده معرفی شده است. در مرگان و یوسف تشابهاتی از حیث عبور از یک دوره کشمکش درونی و فائق آمدن بر ترس‌ها و تردیدها می‌توان دید. جای خالی سلوچ یکی از مهمترین آثار محمود دولت‌آبادی است و در سال 1357 نگاشته شده است.

مشخصات کتاب من: چاپ پنجم 1372، نشر چشمه نشر پارسی، تیراژ 5000 نسخه، 405صفحه.

پ‌ن1: نمره من به کتاب 5 از 5 گروه A. (نمره در سایت گودریدز 4.13)

پ‌ن2: مطلب بعدی درخصوص سور بز (یوسا) خواهد بود.

  

ادامه مطلب ...

مشتی غبار – اِولین وُ

«تونی لست» مردی جوان و حدوداً سی ساله و صاحب املاکی به نام هِتُن است که فاصله‌ای دو سه ساعته (با قطار در مقیاس اوایل دهه 1930) تا لندن دارد. در این املاک عمارتی بزرگ قرار دارد که روزگاری صومعه بوده است و در هنگام تغییر کاربری به مسکونی توسط اجداد تونی به سبک گوتیک بازسازی شده است. تونی دوران کودکی خود را در اینجا گذرانده است و عشق و علاقه ویژه‌ای به آن دارد و بخش بزرگی از درآمد خود را صرف نگهداری از این عمارت می‌کند. او به همراه همسر زیبایش «برندا» و پسرشان جان اندرو و تعدادی خدمه در این عمارت زندگی می‌کنند.

تونی و برندا هر دو از طبقه اشراف به حساب می‌آیند و هشت نه سال قبل در مهمانی‌های معمول این طبقه در لندن با یکدیگر آشنا شده‌اند و این آشنایی به ازدواج منتهی شده و پس از آن ساکن این مکان شده‌اند. چیزی که ما در مقدمات داستان دریافت می‌کنیم این است که برندا چندان از زندگی در این عمارت قدیمی و دور بودن از لندن و مهمانی‌های آن خرسند نیست. این اختلاف سلیقه بین زن و شوهر وجود دارد اما هیچ‌ اقدام خاصی برای رفع آن انجام نمی‌شود.

شخصیت دیگر داستان که اتفاقاً روایت با او آغاز می‌شود «جان بیوِر» است. جوان 25 ساله‌ای که بعد از فارغ‌التحصیلی از آکسفورد و مدت کوتاهی اشتغال, بیکار است و با مختصر مقرری ماهانه‌اش نزد مادرش زندگی می‌کند و معمولاً در محافل و مهمانی‌های لندن به او به چشم «یک زاپاس مناسب» نگاه می‌شود؛ فردی که می‌توان در لحظات آخر و در صورت غیبت یکی از مهمانان به عنوان جایگزین سریعاً به جمع اضافه کرد. جان بیور غیر از همیشه در دسترس بودن خصوصیت قابل ذکری ندارد: نه خوش‌مشرب است, نه پولدار, نه رومانتیک و... او در محافل و مهمانی‌های لندن آدم محبوبی نیست.

او در ابتدای داستان قصد دارد آخر هفته را به هِتُن برود چون در باشگاه به تونی معرفی شده و تونی هم یک تعارف شاه‌عبدالعظیمی به او زده است. جان که یک چترباز حرفه‌ایست و استادی ماهر همچون مادرش دارد, به سوی هِتُن حرکت کرده و در بین راه ورودش را با تلگراف خبر می‌دهد تا فرصت از سر باز کردن را به میزبان ندهد! جان وارد عمارت می‌شود و این آشنایی سرآغاز داستان است و...

هدف اصلی نویسنده نشان دادن سستی‌های اخلاقی موجود در جامعه جدید بالاخص در محافل اشرافی لندن است لذا بهتر است با این دید وارد داستان شوید که در حال خواندن یک هجویه از این روابط هستید و چندان در پی باورپذیر بودن یا نبودن و روابط علت و معلولی بین اتفاقات نباشید.

******

اولین وو (1903-1966) نویسنده مهمی در ادبیات انگلستان محسوب می‌شود. او پس از فارغ‌التحصیلی از آکسفورد مدتی معلم بود و در دهه سوم زندگیش عمدتاً به عنوان خبرنگار به نقاط مختلف دنیا سفر کرد. مشتی غبار در سال 1934 منتشر شده است. مشهورترین اثر او «باری دیگر, برایدزهد» (1945) است.

مشخصات کتاب من: ترجمه ابراهیم یونسی, نشر پیام امروز, چاپ نخست 1379, تیراژ 2200 نسخه, 280 صفحه.

...............

پ‌ن1: نمره من به کتاب 3.5 از 5 است. گروه A. (نمره در سایت گودریدز 3.9 نمره در آمازون 4.3)

  

ادامه مطلب ...

همسر دوست‌داشتنی من –- سامانتا داونینگ

طبق روال معمولِ مطالبی که در مورد کتاب می‌نویسم، ابتدا می‌بایست مختصری از شروع داستان بنویسم اما برای این کتاب چنین برنامه‌ای قابل پیاده کردن نیست. چرا!؟ چون تریلرها چنین اقتضا می‌کنند! داستان‌های پرهیجانی که در آن شخصیت‌های معمولی اما دارای رمز و راز، در شرایط و موقعیت‌های خاصی قرار می‌گیرند و اعمالی از آنها سر می‌زند که برای ما در حالت نرمال، کاملاً عجیب است. اما وقتی وارد داستان می‌شویم و در آن فضای خاص قرار می‌گیریم با این آدم‌های معمولی همراه شده و پیش می‌رویم.

 اگر این کتاب یک تریلر معمولی و نه چندان جذاب بود مقداری از داستان را در حدی که با آن آشنا شوید، می‌نوشتم اما برای این کتاب خاص ترجیح می‌دهم کلمه‌ای از داستان را در اینجا ننویسم. قبلاً اینجا در مورد تریلر دختری در قطار نوشته‌ام، کتابی که در سرتاسر جهان و حتی کشور خودمان، خوانده شد و فروش بالایی داشت. اگر علاقمند به این ژانر باشید و آن کتاب را خوانده باشید باید بگویم که «همسر دوست‌داشتنی من» از لحاظ تعلیق و کشش داستانی به مراتب از دختری در قطار هیجان بیشتری را در خواننده ایجاد می‌کند. این کتاب سال 2019 منتشر شده و جزء پرفروش‌ترین کتاب‌های سال گذشته بوده است.

یکی از دلایل توفیق نجومی دختری در قطار در فراسوی مرزها ساخت فیلم بر اساس آن بود. البته همواره این اتفاق موجب پرفروش شدن کتاب‌ها می‌شود. آن‌طور که در خبرها آمده است امتیاز ساخت فیلم بر اساس این کتاب پرفروش نیز خریداری شده است. حدس می‌زنم تا یکی دو سال دیگر امواج فروش این کتاب به ایران هم برسد ولذا ناشرینی که در این‌گونه اوقات با سرعت دست به کار می‌شوند حواسشان باشد! که هست!! این کتاب همه‌ی مولفه‌های پرفروش شدن را دارد. با این حساب چنانچه دوست دارید در این ایام کرونایی در خانه بنشینید و داستانی پرکشش را بخوانید این کتاب را توصیه می‌کنم. اینجاست که به اهمیت سرگرم شدن پی می‌بریم! ضمناً دو سال بعد هم می‌توانید به دوستانی که در شبکه‌های اجتماعی این کتاب را به شما توصیه می‌کنند با لبخند بگویید: اووووه! اون عید کرونایی یادتان هست!؟ اون موقع خواندمش!

..........................

مشخصات کتاب من: ترجمه سحر قدیمی, نشر ثالث, چاپ اول 1398, تیراژ 770 نسخه, 499 صفحه.

..........................

پ‌ن1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. گروه A . (نمره در سایت گودریدز 3.9 از مجموع 45450 رای, نمره در سایت آمازون 4.2)

 

ادامه مطلب ...

سمفونی مردگان - عباس معروفی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.